بازگشت

اشعار شيخ اُزْري


اشعار معروف شيخ كاظم اُزْري در ميان ارباب مقاتل داراي شهرت ويژه اي است اشعاري كه در عرصه شعر حماسيِ عاشورا مي درخشد. از صاحب كتاب معروف جواهرالكلام نقل كرده اند گفته است: من حاضرم ثواب كتاب فقهي جواهرالكلام خود را با ثواب اشعار شيخ كاظم اُزْري معاوضه كنم. او در ضمن اشعار خود، در وصف قمر بني هاشم گفته است:



«يَوْمٌ أبي الْفَضْلِ اسْتَجارِ بِهِ الْهُدي» روز عاشورا، روزي بود كه امام هدي (امام حسين(عليه السلام)) به حضرت ابي الفضل پناهنده شد.»



اُزري پس از آن كه اين مصرع را سرود، به نظرش رسيد شايد با شأن امام(عليه السلام)ناسازگار باشد كه پناه به غير امام ببرد، از اين رو در همين مصرع توقف كرد. همان شب، در عالم رؤيا امام حسين(عليه السلام) را ديد. امام(عليه السلام) به او فرمود: در ادامه مصرع خود بنويس: «وَالشَّمْس مِنْ كَدِرِ الْعِجاجِ لِثامُها» «پناهنده شدن امام(عليه السلام) به عباس در روز عاشورا، زماني بود كه گرد و غبار زمين كربلا، آسمان را پوشانده بود.»1 اين مسأله به نوبه خود از مقام والا و برجسته ابوالفضل حكايت دارد.



وصيت اميرمؤمنان (عليه السلام)



در واپسين روزهاي حيات امير مؤمنان(عليه السلام) ، به عناوين مختلف سخن از كربلا و قيام عاشورا به ميان مي آمد. در شب 21 رمضان سال چهلم، امام(عليه السلام) هنگام وداع با خانواده اش، آنگاه كه پسرش ابوالفضل را در آغوش كشيد، فرمود: پسرم! در روز عاشورا وقتي وارد شريعه فرات شدي، به ياد تشنگي برادرت حسين باش. 2







سنگين ترين داغ حسين(عليه السلام)



وقتي ياران حسين بن علي(عليهما السلام) به شهادت رسيدند، طاقت عباس طاق شد، به خصوص آنگاه كه احساس كرد حجّت خدا بي ياور شده است. آن هنگام بود كه اذن ميدان خواست، اما امام(عليه السلام) به شدت گريست و فرمود: «يا أخِي أنْتَ صاحِبُ لِوائي»3 «برادرم ! تو پرچمدار مني.»



ولي فرياد العطش كودكان، امام را بر آن داشت تا جهت آوردن آب به عباس رخصت دهد.



عباس جهت آوردن آب براي اهل خيام، عازم ميدان شد. او مي كوشيد وارد شريعه فرات شود كه شمر بانگ برآورد: اگر روي زمين را آب فراگيرد، شما را قطره اي از آن نصيب نخواهد شد، جز آن كه با يزيد بيعت كنيد. 4



شيخ مفيد(رحمه الله) مي نويسد: امام و برادرش عباس لحظاتي باهم و در كنارِ هم، با دشمن به جنگ پرداختند ولي سپاه دشمن ميان آن دو جدايي انداخت . 5



عباس چون شيري خشمگين بر چهار هزار نفر از محافظان شريعه حمله برد و آنان را متفرق ساخت و وارد شريعه فرات شد. كفي از آب برگرفت ولي ناگاه تشنه كامي امام حسين(عليه السلام) و اهل بيت را به ياد آورد «فَذَكَرَ عَطَشَ الْحُسَيْنِ وَ أَْهل بَيْتِهِ». آب را روي آب ريخت 6 و مشكي پر از آب نمود و هنگام بازگشت به سوي خيام، دشمنان كينه توز از كمين گاه بر او حمله كردند و ضربتي خصمانه بر دست راست او وارد ساختند. دست راست عباس از قسمت مرفق و بازو جدا شد و چنين زمزمه كرد:









*



و الله إن قطعتُمُ يميني و عن إمام صادقِ اليقينِ نجل النّبيّ الطّاهر الأمين



*



إنّي أحامي أبداً عن ديني نجل النّبيّ الطّاهر الأمين1 نجل النّبيّ الطّاهر الأمين



«به خدا سوگند كه اگر دست راستم قطع كنيد، پيوسته از دينم حمايت خواهم كرد.



و نيز از امامم حمايت مي كنم كه به يقين صادق و از دودمان پاك پيامبر امين است»



عباس همچنان به نبرد خود ادامه مي داد تا اين كه به جهت خونريزي شديد، ضعف بر او عارض شد. ناگاه شخصي به نام حكيم بن طفيل از كمينگاه بيرون آمد و دست چپ او را از ساعد 8 و به قولي از بند 9 جدا ساخت. در آن هنگام حضرت چنين زمزمه كرد:





*



يا نَفَس لا تَخْشَ مَنَ الْكُفّار وَ أبشري برحمة الجَبّار



*



وَ أبشري برحمة الجَبّار وَ أبشري برحمة الجَبّار



«اي نفس، از كفار خوف و انديشه مكن و مژده باد تو را رحمت پروردگار.»



او مشك آب را به دندان گرفت و كوشيد تا آب را به لب تشنگان برساند، اما ناگهان تيري به مشك آب اصابت كرد . 10 و آب آن فروريخت و اين مسأله براي عباس بسيار سنگين بود.



عمان ساماني مي گويد:





*



بس فرو باريد بر او تيغ تيز مشك شد بر حال زارش اشك ريز



*



مشك شد بر حال زارش اشك ريز مشك شد بر حال زارش اشك ريز



و اين مسأله عباس(عليه السلام) را بسيار آزرد. تيرهاي دشمن از هرسو به طرف او فرو مي باريد . در چنين وضعي، ناگهان عمودي آهنين برفرق مباركش فرود آمد 11 و تيري بر







سينه اش اصابت كرد 12 و تيري ديگر به چشم مباركش خورد. 13



راوي گويد: بعد از فرود آمدن عمود آهنين بر سر عباس، آن حضرت از روي اسب بر زمين افتاد و برادرش را با اين جمله صدا كرد و گفت: «يا أخا أدرك أخاك» «برادرم ! برادرت را درياب.»




پاورقي

1 . نكـ : معالى السبطين، ج1، صص 269 و 270



2 . نكـ : معالى السبطين، ج1، ص254، «وَلَدي! إذا كانَ يوم عاشوراء وَ دَخَلْتَ المشرعة إياكَّ أنْ تَشْرِبَ الْماءَ وَأخوكَ الْحُسين عَطْشاناً».



3 . بحارالأنوار، ج45، ص41



4 . مقتل الحسين، ص267 مناقب، ص108



5 . ارشاد، ج1، ص113



6 . در «معالى السبطين» ص277 آمده است: وفي كتاب «عدة الشهور»: لمّا كانت ليلة احدى و عشرين من شهر رمضان واشرف على (عليه السلام) على الموت اخذ العباس وضمه الى صدره الشريف وقال: ولدى و ستقرّ عينى بك في يوم القيامة. ولدي اذا كان يوم عاشوراء و دخلت المشرعة ايّاك أن تشرب الماء و أخوك الحسين عطشان.



7 . بحارالأنوار، ج45، ص40



8 . ناسخ التواريخ، امام حسين، ص342



9 . عوالم، امام حسين، صص 282 و 285



10 . منتهى الآمال، ج1، ص385



11 . مقتل الحسين، ص269



12 . منتهى الآمال، ج1، ص385 : لواعج الاشجان، مبحث ابوالفضل.



13 . حماسه حسينى، ج2، صص 117 و 118