بازگشت

بزرگي و بزرگواري روح


9- بزرگي روح در مقابل كوچكي و حقارت است ، جنبه كمي دارد . روح بزرگ يك آرزوي بزرگ است ، يك انديشه بزرگ و وسيع است ، يك خواهش و اراده بزرگ است ، يك هميت بزرگ است .



آنكه آرزو دارد در ثروت شخص اول شود - البته نه آرزوي خالي بلكه آرزوي توأم با حركت - يك روح بزرگ دارد . به قول نظامي عروضي " احمد بن عبدالله الخجستاني را پرسيدند تو مردي خر بنده بودي ، به اميري خراسان چون افتادي ؟ گفت : به بادغيس درخجستان روزي ديوان حنظله بادغيسي همي خواندم ، بدين دو بيت رسيدم :



مهتري گر به كام شير در است شو خطر كن زكام شير بجوي يا بزرگي و عز و نعمت و جاه يا چو مردانت مرگ روياروي داعيه اي در من پديد آمد كه به هيچ وجه در آن حالت كه بودم راضي نتوانستم بود . خران بفروختم و اسب خريدم و از وطن خويش رحلت كردم و به خدمت علي بن الليث ( صفاري ) شدم . . . اصل و سبب اين دو بيت بود " . روح بزرگ به كمي و كوچكي و حقارت تن نمي دهد ، به كم از قدر خود راضي نمي شود .



به كم از قدر خود مشو راضي بين كه گنجشك مي نگيرد باز روح بزرگ اهل مهاجرت است ، به كنج خانه و به آب و خاك خود قناعت نمي كند ، سفر مي كند ، درياها را و خطرها را استقبال مي كند ، شب و روز مي كوشد و در نتيجه زودتر پير مي شود . بيماري قلبي مي گيرد و مثل " ناصر " ( 1 ) در نيمه راه عمر مي ميرد . " موسوليني " گفت : " بجاي آنكه صد سال گوسفند باشم ترجيح مي دهم يك سال شير باشم " . آدم بزرگ از زندان باك ندارد ، ده سال و بيست سال زندان مي رود كه دو سال به كام زندگي كند .



10- اسكندر و خشايار شاه و نادر و ناپلئون روحهاي بزرگ و نا آرام بوده اند اما يك جاه طلبي بزرگ ، يك رقابت و حسادت بزرگ ، يك شهوت بزرگ ، يك تجملي پرستي بزرگ بوده اند .



اينها با مقايسه با روحهاي كوچك البته عظمت و اهميت بيشتري دارند . اينها اگر به جهنم هم بروند يك روح بزرگ به جهنم رفته است ، اينها هواپرستهاي بزرگ هستند . آنچه در وجود اينها و در روح اينها رشد كرده است ، شهوتها ، جاه طلبي ها ، حسادتها ، كينه توزي ها است .



اما بزرگواري . بزرگواري غير از بزرگي است . بزرگواري روح در مقابل كوچكي روح نيست ، بلكه در مقابل پستي و دنائت روح است . اين پستي چگونه پستي اي است ؟ اين خود يك مسئله اي است در حقيقت ماوراء الطبيعي و ضد منطق مادي . مي گويند تن به پستي نده ، تن به خواري نده ، آقا باش نه نوكر ، عزيز باش نه ذليل . اينها كه هيچكدام ملموس نيست . افتخاري يعني چه ؟ اينكه :



تن مرده و گريه دوستان به از زنده و خنده دشمنان مرا عار آيد از اين زندگي كه سالار به باشم كنم بندگي اينكه : ان الحياش في موتكم قاهرين ، و الموت في حياتكم مقهورين ( 2 ) يعني چه ؟



11- ما در جمله هاي : اشهد انك قد اقمت الصلوش و آتيت الزكاش و امرت بالمعروف . . . بزرگي و بزرگواري امام را توضيح مي دهيم .




پاورقي

1- جمال عبدالناصر .



2- " نهج البلاغه " خطبه . 51 [ زندگي در مرگ پيروزمندانه است ، و مرگ در زندگي توأم با شكست ] .