بازگشت

واقعه كربلا ، پيامي كه با خون نوشته شد


1- مرحوم آيتي در سخنراني نهم ( ص 179 ) ( 1 ) پس از آنكه شرحي راجع به قدرت و نيروي تسخير ناشدني تاريخ و امانت او بحث مي كند ، موضوع گزارش سراپا جعل ابن زياد را براي مردم كوفه نقل مي كند كه به مسجد اعظم كوفه رفت و به منبر شد و گفت : الحمد لله الذي اظهر الحق و اهله ، و نظر اميرالمؤمنين يزيد و حزبه ، و صفحه از تاريخ را روشن ساخت و صفحه اي از تاريخ عاشورا را با خون خود نوشت " . در حقيقت بايد گفت : جمله هايي از قبيل : الا ترون ان الحق لا يعمل به ، و ان الباطل لا يتناهي عنه . . . ايها الناس ! من رأي سلطانا جائرا . . . الا و ان الدعي ابن الدعي . . . هيهات منا الذلة ان لم يكن لكم دين . . . الموت اولي من ركوب العار . . . رضا بقضائك . . . لا معبود سواك خط الموت علي ولد آدم . . . و امثال اين جمله ها ، همه با خون نوشته شد ، و رنگ خون و قرمز ثابت ترين و نمايان ترين رنگها است . ايضا حوادث و وقايع عاشورا همه وقايعي است كه با خون نوشته شد مثل كساني كه گاهي نقل مي شود در حين مردن در اثر فاجعه اي ، چون قلم و كاغذ پيدا نمي شود ، با انگشت خود و با خون خود وصيت خود را مي نويسند ، و يا افرادي به علامت انقلاب ، جمله اي را با خون خود روي يك صفحه مي نويسند . در بعضي از پيمانهاي قديم عربي و جاهلي ، هم پيمانان دست خود را در يك ظرفي از خون فرو مي بردند به علامت از خود گذشتگي در راه اين پيمان . جريان شهادت " عبدالله رضيع " و پاشيدن خون گلوي طفل شيرخوار خود ، يك صفحه اي است كه با خون نوشته شد . نوشته اند ظاهرا كه خود ابا عبدالله پس از يك جريان ( ظاهرا سنگ كه به پيشاني آن حضرت خورد ) [ دست پر خون خويش را ] به صورتش ماليد و فرمود : هكذا حتي القي جدي ( 1 ) .



2- چرا امام به مردم بصره نامه نوشت و آنها را دعوت كرد ؟ آيا خود نوعي نقشه براي توسعه خونريزي و انقلاب نبود ؟ و بالاتر اينكه چرا در شب عاشورا حبيب بن مظهر را به ميان بني اسد فرستاد ؟ آيا احتمال اينكه بني اسد بتوانند مقاومت كنند در كار بود ؟ ابدا . چرا ياران و كسان خود را الزام نكرد كه خود را از معركه بيرون كشتند ؟ و چرا داوطلبي آنها را براي كشته شدن پذيرفت ؟ آيا امام مخصوصا مي خواست اعتراض و انتقاد و اعلام جرم و فرياد عدالتخواهي و حقيقتخواهي ( و بالاخره پيام اسلام را ) با خون خود و عده بيشتري بنويسد كه هرگز پاك نشود ؟ امام خطبه هاي داغش را پس از برخورد با حر و پس از وقوع در بن بست ايراد مي كند . تاريخ نشان مي دهد كه سخناني كه با خون نوشته شده هرگز پاك نمي شود زيرا از كمال صداقت و خلوص و عمق تصميم و انديشه حكايت مي كند .



منطق شهيد فوق منطقهاي ديگر است . بسياري از سلاطين مايل بودند كه نامشان و سخنشان و پيامشان ( هر چند پيامي براي انسانها نداشته اند ، اظهار خودخواهي بوده است و بس ) باقي بماند ، [ لذا ] آنرا بر لوحه هاي




پاورقي

1- [ اينگونه مي خواهم جدم را ديدار كنم ] .