بازگشت

اما عوامل تضعيف شخصيت :


الف - ترس ب - گدائي و سؤال ( كل برديگران بودن به هر شكل ) . هر نوع كاميابي و موفقيتي كه بدون كوشش تحصيل شود گدائي است . ( اقبال شناسي ص 70 ) . ج - بردگي و ذلت به هر شكل و صورت ، اعم از اجتماعي ، سياسي ، اقتصادي ، اخلاقي . د - غرور نژادي يا نسب پرستي . غرور نژادي و تفاخر به اصل خانوادگي كه در ميان افراد بشر فواصلي ايجاد مي كندو مباين ارزش ذاتي است بايد محو و نابود شود . ( اقبال شناسي ص 74 )



31- اقبال مي گويد ( ص 82 اقبال شناسي ) : " هر جامعه اي كه بخواهد از آرامش و سعادت برخوردار شود بايد " خودي " دسته جمعي و اجتماعيش را رشد دهد و آن را به مرحله كامل برساند و حصول اين منظور در سايه حفظ و حراست تراديسيونها امكان پذير است .



اگر بخواهيم به نقش مهمي كه تراديسيونها يعني سنن و نظامات و مراسم ، در حيات دسته جمعي ايفا كرده توجه كنيم بايستي به تاريخ قوم يهود مراجعه كنيم . اين فرقه كوچك در طول اعصار و قرون گذشته در تمام كشورها تحت فشار زيست كرده و چه بسا ادواري را پشت سر گذاشته كه مشرف بر انهدام بوده است .



با اين حال قوم جهود از اين طوفانها جان بدر برده و بقاي خودش را حفظ كرده است . و اين بدان جهت است كه جهودها در جريان اينهمه گرفتاري و مصيبت ، نسبت به تراديسيونهاي خودشان وفادار مانده اند . هر فرقه و جمعيتي و در دوران سعادت و كامروائي خودش يك مقدار تراديسيونهاي سالم ايجاد مي كندو در روزهاي تيره و تاري كه دچار مصيبت و بدبختي مي شود تنها راه علاجش اين است كه به اين تراديسيونها چنگ بزند تا اينكه روز گشايش و فرج فرا رسد " .



32- شخصيت ، احساس منش است و اعلام وابستگي به شخصيت ديني يا ملي يا مسلكي است .



ايضا تعظيم شعارهاي ديني و ملي شرط حفظ شخصيت است . شعار " بايد جسما و روحا ، ظاهرا و باطنا فرنگي شد " فتواي فنا و اضمحلال و هضم شدن در هاضمه بيگانه است . هدف استعمار فقط محو شخصيت و استقلال روحي و فكري است ، نه جاهل ماندن ، نه ساختمان عالي نداشتن ، نه ظاهر پرزرق و برق نداشتن . اينها هدف نيست . مي گويند در مثل : " الاغ مرده ديگري در نظر او قاطر است " . دو چيز مقياس قضائي را بهم مي زند : عشق و حب ، و ديگر مرعوبيت . بزرگترين خسرانها خسران شخصيت است .



واي به حال ملتي كه افتخارش به اين باشد كه به زبان اجنبي سخن مي گويد ، آداب او را به كار مي برد . . .



33- آلمانيها گفته اند ما در جنگ دوم همه چيز خود را باختيم مگر شخصيت خود را . خلاصه مطلب : الف - مي گوئيمامام حسين با قيام و مبارزه خود بنياد كاخ ظلم را واژگون ، و اسلام را تجديد حيات ، و درخت دين را آبياري كرد . به چه نحو و چگونه ؟ به اين كه شخصيت معنوي مسلمانان را بيدار و احيا كرد ، در آنها حماسه اي را كه مرده بود زنده كرد.



بحثي درباره شخصيت و فلسفه مستقل زندگي داشتن و تعظيم و احترام شعائر ملي و ديني كه بزرگترين سرمايه ها است ، حتي از علم بالاتر است . پيغمبر به عرب چه داد ؟ شخصيت داد ( 1 ) . از چه راه ؟ از راه ايمان به مبادي اسلام كه طبعا شخصيت آفرين است .



هر كمبودي قابل اصلاح است مگر بي شخصيتي . خسران شخصيت بالاترين خسرانها است . ترسها ، زبونيها ، بردگيها ، چاپلوسيها ، توسري خوري ها همه مولود باختن شخصيت است . امام حسين ( ع ) در ملت اسلام حماسه و غيرت ايجاد كرد ، حميت و شجاعت و سلحشوري به وجود آورد ، خونها را به جوش آورد ( 2 ) . شهادت امام حسين ( ع ) به شكلي نبود كه مرعوبيت ايجاد كند ، بر عكس . . . خاصيت مرعوبيت و استثمار فكري و استسباع . داستان ازدواج زن سفيد و مرد سپاه در لندن ( 3 ) نشانه اي از مرعوبيت است تقويت شخصيت به اين است كه عشق ، استغناء ، غيرت ، تحمل و بردباري به وجود آورد ، ترس ، برده صفتي ، گداصفتي ، غرور نژادي و ملي را از ميان ببرد . همه اينها در حماسه حسيني وجود داشت .




پاورقي

1- خاصيت شخصيت اينست كه مانع جذب شدن است .



2- امام حسين ( ع ) الان هم سوژه و سرمايه بي نظيري است و هميشه چنين خواهد بود .



3-[ اين داستان در جلد اول حماسه حسيني ( بخش دوم ) نقل شده است ] .