بازگشت

34- اما وظيفه ما :


اين وظيفه در دو قسمت بايد بيان شود : وظيفه علما و وظيفه عامه و توده مردم ، و به زبان مردم اين عصر و بلكه براي مردم اين عصر : رسالت علماء ( خواص ) و رسالت توده ( عوام ) . معمولا علما اين انحرافات را به گردن توده و عامه مردم مي گذارند و تقصير عوامي و جهالت مردم مي دانند، و مردم عوام متقابلا مي گويند تقصير علما است كه نمي گويند ، زيرا : " ماهي از سرگنده گردد ني زدم " . ولي حقيقت اينست كه در اين جريان هم خواص مسؤولند و هم عوام ، هم علما مسؤولند و هم توده ، اين ماهي ، هم از سرگنده گرديده و هم از دم ، سر و دم مشتركا مسؤول اين گنديدن هستند.



در حقيقت قبل از آنكه وظيفه خواص و وظيفه عوام بيان شود بايد معلوم شود كه تقصير از كي بوده است . چون اينكه وظيفه الان متوجه كيست يك مطلب است ، و تقصير از كي بوده مطلب ديگر است . چنانكه گفتيم در تقصير هر دو شركت داشته اند و اين ماهي ، هم از سرگنده گرديده استو هم از دم . و از لحاظ وظيفه نيز بيان خواهيم كرد كه هر دو طبقه مسؤولند ، نه گناه ، گناه يك طبقه است و نه وظيفه فعلي وظيفه يك طبقه بالخصوص است . قبل از اينكه بيان وظيفه بشود ، براي درك اهميت اين وظيفه بايد خطرات تحريف بيان شود . به طور كلي هر چيزي آفتي دارد ، از جماد ، نبات ، حيوان و انسان . مثلا موريانه آفت كتاب يا چوب است ، كرم خاردار و سن و ملخ آفت گياه است و بعضي ميكروبها آفت حيوانها يا انسانها است ، خود دين نيز آفتي دارد . پيغمبر اكرم فرمود : آفه الدين ثلاثه : فقيه فاجر ، و امام جائر ، و مجتهد جاهل ( 1 ) . بديهي است كه آفت هر چيزي يك شي ء خاص است متناسب با خود او.



هرگز كردم خاردار آفت دين نيست ، و سن و ملخ هم هرگز دين را نمي خورد ، خوره و سرطان نيز آنرا از ميان نمي برد . تحريف و قلب و بدعت ، آفت بزرگ دين است ( 2 ) . تحريف ، چهره و سيما را عوض مي كند ، خاصيت اصلي را از ميان مي برد ، بجاي هدايت ، ضلالت مي آورد و بجاي تشويق به سوي عمل صالح ، مشوق معصيت و گناه مي شودو به جاي فلاح ، شقاوت مي آورد . تحريف ، از پشت خنجر زدن است ، ضربت غير مستقيم است كه از ضربت مستقيم خطرناكتر است . يهوديان كه قهرمان تحريف در تاريخ جهان اند هميشه ضربتهاي خود را از طريق غير مستقيم وارد كرده اند . علي ( ع ) را دوستانه و از طريق تحريف ، بهتر و بيشتر مي شودخراب كرد تا به صورت دشمنانه . قطعا ضرباتي كه از طرف دوستان جاهل علي بر علي وارد شده ، از ضربات دشمنانش كاري تر و براتر بوده است .



تحريف ، مبارزه بدون عكس العمل است . تحريف ، مبارزه است با استفاده از نيروي خود موضوع . تحريف سبب مي شود كه سيماي شخص بكلي عوض شود ، مثلا علي ( ع ) به صورت يك پهلوان مهيب بدقيافه سبيل از بناگوش در رفته تجسم پيدا كند ، به صورتي درآيد كه هرگز نتوان باور كرد كه اين همان مرد محراب ، خطابه ، حكمت ، قضا و زهد و تقوا و خوف از خدا است . تحريف است كه امام سجاد را در ميان ما به نام امام بيمار معروف كرده است . تنها در ميان فارسي زبانان اين نام به آن حضرت داده شده و كار به جايي رسيده كه وقتي مي خواهيمبگوئيم فلاني خود را به ضعف و زبوني زده ، مي گوئيم خود را امام زين العابدين بيمار كرده است ، در صورتي كه اين شهرت فقط بدان جهت است كه امام در ايام حادثه عاشورا مريض بوده اند نه اينكه در همه عمر تب لازم داشته و عصا به دست و كمر خم راه مي رفته اند.



مرحوم آيتي در سخنراني " راه و رسم تبليغ " كه در انجمن ماهانه ديني ايراد كرد و چاپ شد ( جلد 2 صفحه 160 ) همين موضوع را عنوان كرد و گفت : " چندي پيش شخصي در مجله اطلاعات از وضع دولت و كارمندان دولت انتقاد كرده بود



كه غالبا متصديان امر يا بي عرضه و نالايقند و يا خائن و ناپاك ، در صورتي كه ما نيازمند افرادي هستيم كه هم با عرضه باشند و هم پاك . مطلب را به اين صورت بيان كرده بود : " اكثر رجال و مأمورين ما يا شمرند يا امام زين العابدين بيمار ، در صورتي كه كشور اكنون بيش از هر موقع ديگر به حضرت عباس نيازمند است ، يعني افرادي كه هم پاك باشند و هم كاربر " . يعني شمر كاربر بود و ناپاك . امام زين العابدين پاك بود ولي كاربر نبود ، حضرت عباس خوب بود كه هم پاك بود و هم كاربر ( 3 ) . اينكه مي گويند عارفا بحقه ، معرفت امام لازم است ، براي اينست كه فلسفه امامت ، پيشوايي و نمونه بودن و سرمشق بودن است .



امام ، انسان مافوق است نه مافوق انسان ، و به همين دليل مي تواند سرمشق بشود ، اگر مافوق انسان مي بود ، به هيچ وجه سرمشق نبود . لهذا به هر نسبت كه ما شخصيتها و حادثه ها را جنبه اعجاز آميز و مافوق انساني بدهيم ،از مكتب بودن و از رهبر بودن خارج كرده ايم . براي سرمشق شدن و نمونه بودن ، اطلاع صحيح لازم است ، اما اطلاعات غلط و تحريف شده نتيجه معكوس مي دهد و به هيچ وجه الهام بخش نيكيها و محرك تاريخ در جهت صحيح نخواهد بود ، بلكه اساسا نيرو نخواهد بود . نتيجه امام زين العابدين بيمار اينست كه امروز هر كس بيشتر آه بكشد و بنالد ، مردم او را تقديس كنند كه آقا شبيه امام بيمارند . تا اينجا خطر تحريف معلوم شد . اكنون ببينيم مقصر كيست ؟ هم خواص يعني علما مقصرند



و هم عوام يعني غير علما . اما علما از آن نظر كه در دوران شريعت ختميه آنها هستند كه هم بايد مانع تحريف و هم رافع و زائل كننده تحريف باشند: اذا ظهرت البدع فعلي العالم ان يظهر علمه و الا فعليه لعنه الله . ايضا در حديث كافي است : و ان لنا في كل خلف عدولا ينفون عنا تحريف الغالين و انتحال المبطلين . اولين وظيفه علما اينست كه با نقاط ضعف مردم مبارزه كنند نه آنكه از آنها استفاده كنند . مثلا در جريان مجالس عزاداري و وعظ و خطابه ، امروز دو نقطه ضعف در مردم هست ،يكي از اينكه علاقه شديد دارند كه در مجالس ، اجتماع و ازدحام زياد شود ، ديگر اينكه مي خواهند از لحاظ گريه ، مجلس بگيرد و شور بپا شود و كربلا شود . اينجا است كه يك خطيب ، سر دو راهي قرار مي گيرد : ازدحام را زياد كند و مجلس را كربلا كند ،يا حقايق را بگويد كه احيانا نه ازدحام مي شود و نه شور و واويلا . علما بايد با عوامل پيدايش تحريفات مبارزه كنند ، جلو تبليغات دشمنان را بگيرند ، دست دشمنان را كوتاه كنند ، با اسطوره سازي ها مبارزه كنند . مثلا كتاب " لؤلؤ و مرجان " حاجي نوري يك نوع قيام به وظيفه به نحو شايسته است كه اين مرد بزرگ كرده استو ما امروز از نتيجه كار اين مرد بزرگ استفاده مي كنيم . علما بايد فضائح و رسوائي دروغگويان را ظاهر كنند . ( لهذا مي گويند از موارد جواز غيبت ، " جرح " راوي حديث است . ) علما بايد متن واقعي احاديث معتبر ، سيماي واقعي شخصيتهاي بزرگ ، متن واقعي حوادث تاريخي را در اختيار مردم بگذارند و به دروغ بودن دروغها اشاره و تصريح كنند . نگاهي به زبان حال هاي امروز كافي است كه بفهميم چقدر شخصيتها تحريف شده اند . بعضي زبان حال ها است كه واقعا آينه شخصيت امام است ، مثل اشعار " اقبال لاهوري " و بعضي اشعار بر " حجة الاسلام تبريزي " ولي بعضي زبان حال ها است كه تحريف شخصيت است ، مثل : افسوس كه مادري ندارم . . . اي خاك كربلا تو به من مادري نما . . . اينها نه تنها زبان حال امام حسين با آن شخصيت عظيم و بي نظير نيست ، اساسا زبان حال يك مرد پنجاه و هفت ساله نيستكه در اين سن دنبال آغوش مادر بگردد . اين سن ، سني است كه بر عكس ، مادر به فرزند پناه مي برد . امام حسين از مادر ياد كرده است اما به صورت حماسه و افتخار : انا ابن علي الطهر من آل هاشم . . . و فاطم امي . . . يأبي الله ذلك لنا و رسوله و حجور طابت و طهرت و نفوس ابيه و انوف حميه - و امثال اينها .


پاورقي

1- [ آفت دين سه چيز است : دانشمند فاجر ، و پيشواي ستمكار ، و در عبارت كوشاي جاهل ] .



2- داستان حديث : اذا عرفت فاعمل ما شئت مثال خوبي است براي اينكه تحريف نتيجه معكوس مي دهد .



[ اين داستان در كتاب " حق و باطل " ( اثر استاد شهيد ) بخش " احياي تفكر اسلامي " نقل شده است .



3- مرحوم شمس واعظ مي گفت : چندي پيش در مشهد ما را به منزلي دعوت كردند . ما هم نمي دانستيم ، خيال مي كرديم رسما يك مهماني است . موقع ناهار شد . جمعيت هم زياد بود . آش آوردند ، اما چه آشي ! از لحاظ نيرو مثل ماش سفت كه به هر جا دست مي زدي ، تمامش از بشقاب بيرون مي جست .



به صاحبخانه گفتم : خدا پدرت را بيامرزد اين چيست كه به حلق خلق الله فرو مي كني ؟ ! گفت آقا ! اختيار داريد ، شما چرا همچو حرفي مي زنيد ؟ ! اين آش امام زين العابدين بيمار است . گفتم : پس قطعا بيماري ايشان از همين آش بوده .