بازگشت

[ آيا امام حسين ( ع ) دستور خصوصي داشت ؟ ]


يكي از اموري كه موجب مي گردد داستان كربلا از مسير خود منحرف گردد و از حيض استفاده و بهره برداري عامه مردم خارج شود و بالاخره آن هدف كلي كه از امر به عزاداري آن حضرت در نظر است منحرف گردد اينست كه مي گويندحركت سيدالشهدا معلول يك دستور خصوصي و محرمانه به نحو قضيه شخصيه بوده است ( 1 ) و دستوري خصوصي در خواب يا بيداري به آن حضرت داده شده است . زيرا اگر بنا شود كه آن حضرت يك دستور خصوصي داشته كه حركت كرده ، ديگران نمي تواننداو را مقتدا و امام خود در نظير اين عمل قرار دهند و نمي توان براي حسين " مكتب " قائل شد ، برخلاف اينكه بگوئيم حركت امام حسين از دستورهاي كلي اسلام استنباط و استنتاج شد و امام حسين تطبيق كرد با رأي روشن و صائب خودش كه هم حكم و دستور اسلام را خو



مي دانست و هم به وضع زمان و طبقه حاكمه زمان خود آگاهي كامل داشت . تطبيق كرد آن احكام را بر زمان خودش و وظيفه خودش را قيام و حركت دانست ، لهذا در آن خطبه معروف استناد كرد به حديث معروف رسول خدا : من رأي سلطانا جائرا . . . ايضا فرمود : الا ترون ان الحق لا يعمل به و أن الباطل لا يتناهي عنه ، ليرغب المؤمن . . . نفرمود : ليرغب الامام.



يعني وظيفه هر مؤمني اين بود نه وظيفه امام حسين از آن نظر كه امام بود . ولي معمولا گويندگان براي اينكه به خيال خودشان مقام امام حسين را بالا ببرند مي گويند دستور خصوصي براي شخص امام حسين براي مبارزه با شخص يزيد و ابن زياد بود و در اين زمينه از خواب و بيداري هزارها چيز مي گويند در نتيجه قيام امام حسين را از حوزه عمل بشري قابل اقتدا و اقتفا كه و لكم في رسول الله اسوش حسنة ( 2 ) خارج مي كنند و به اصطلاح از زمين به آسمان مي برند و حساب " كار پاكان را قياس از خود مگير " به ميان مي آيد و امثال اينها .



هر اندازه در اين زمينه خيالبافي بيشتر بشود ، از جن و ملك و خواب و بيداري و دستورهاي خصوصي زياد گفته شود اين نهضت را بي مصرف تر مي كند . حالا ببينيم آيا اگر امام حسين با دستور خصوصي عمل كرده باشد مقامش بالاتر است يا اگر با دستور كلي و تطبيق كلي بر جزئي و اصابه در تطبيق آن در حالي كه دهات و كبار صحابه



[ ترجمه : و براي شما در وجود رسول خدا نمونه و الگوي خوبي است ] . مانند ابن عباس از تطبيق آن عاجز بودند عمل كرده باشد مقامش بالاتر است ؟ ما شرقيها مقام را فقط به اين مي دانيم كه گفته شود فلان شخص اهل مكاشفه است ، اهل كرامت و معجزه است ، جن در تسخير دارد ، با فرشتگان تماس دارد .



شك نيست كه امام حسين داراي مقام ملكوتي است اما او داراي مقام جمع الجمعي است ، انسان كامل است ، مقام انسان از مقام فرشته بالاتر است . حد اعلاي كمال انسان در اين نيست كه با فرشته در تماس باشد . حد اعلاي كمال انسان اينست كه انسان كامل باشد .



ما مي گوئيم در معراج جبرئيل از تك فروماند . اگر امام حسين با راهنمائي مستقيم فرشته حركت كرده باشد معنايش اينست كه با عقل و تشخيص شخص خودش قادر نبود كه وظيفه خود را تشخيص دهد .



اما اگر با عقل خود تشخيص داده باشد معنيش اينست كه عقل و ادراك شخص خودش از همه بالاتر بود و كار الهام را كرد . الهام در جايي است كه هدايت عقل و شرع وافي نباشد ، در صورتي كه هدايت عقل و شرع براي امام حسين كافي بود .



عليهذا معناي ان الله شاء ان يراك قتيلا اينست كه مشيت كلي تشريعي اين را اقتضا كرده نه مشيت تكويني يا مشيت تشريعي مخصوص شخص خود تو . در قديم علماي ما روي اين جهت زياد بحث كرده اندكه آيا مشيت در جمله : ان الله شاء ان يراك قتيلا مشيت تشريعي است يا تكويني ؟ و قبول كرده اند مشيت تشريعي است ، ولي در اين جهت بحث نكرده اند كه بنابر مشيت تشريعي آيا اين مشيت ، همان مشيت كلي است كه شامل همه مسلمين بوده است يا نه ، يك مشيت تشريعي و دستور تشريعي بوده است كه اختصاص داشته به امام حسين عليه السلام ؟ طور ديگر هم مي توان بحث كرد كه عاقلانه تر باشد : آيا امام حسين كه قيام كرد از آن جهت قيام كرد كه امام بوديا از آن جهت كه يك نفر مؤمن و مسلمان بود ؟ به عبارت ديگر اگر بخواهيم در اطراف حديث ان الله شاء ان يراك قتيلا بحث كنيم بايد بگوئيم آيا مشيت تكويني بود يا تشريعي ، و بنابر تشريعي آيا تكليف خصوصي و شخصي بود يا تكليف كلي ؟و بنابر دوم آيا آن تكليف كلي متوجه امام و پيشواي مسلمين بود يعني از نوع وظائف و تكاليفي است كه براي ائمه وضع شده يا از نوع تكاليفي است كه براي عموم مؤمنين و مسلمانان وضع شده ؟ در اين زمينه بايد مثالهاي توضيح دهنده اي ذكر شود ، ضمنا آنجا كه تكاليف مخصوص ائمه مسلمين ذكر مي شود فرق گذاشته شود بين تكاليف امام به معني زعيم فعلي مسلمين و بين امام به معني صاحب مقام ولايت و وصايت .


پاورقي

1- در اينجا بايد فرق بين قضاياي شخصيه و خارجيه و حقيقيه و اينكه به اصطلاح متأخرين جعل احكام بر طبق قضاياي حقيقيه است شرح داده شود .



2- سوره احزاب ، آيه 21