بازگشت

مشخصات سياست اموي : دامن زدن به آتش تعصب نژادي و ترويج شعر


امويين از چند چيز حمايت و با چند چيز مبارزه مي كردند . از جمله چيزهايي كه حمايت مي كردند دامن زدن به آتش تعصبهاي نژادي بود . در " الامام الصادق " مي نويسد كه " حجاج " به عامل خود در بصره نوشت كه وقتي كه نامه من به تو مي رسد " نبطيه " را از خود دور كنكه براي دين و دنيا مفسده اند . عامل - به قرينه كلام - افراد متقي و قاريان قرآن را استثنا كرد و گزارش داد . حجاج نامه اي بنوشت و در آن نامه نوشت كه به رسيدن اين نامه اطبا را جمع كن كه در خواب تو را معاينه كنند اگر رگ نبطي پيدا كردند فورا قطع كن . يكي ديگر ترويج اشعار و بالاخص اشعار جاهلي بود . گذشته از اشعار بزمي كوشش مي كردند كه به مردم القا كنند كه حكمت هم در اشعار است . در جلد چهارم ابن خلكان صفحه 328 ضمن شرح حال ابوعبيده نحوي مي نويسد : " و ذكر المبرد في كتاب الكامل ان معاوية بن ابي سفيان الاموي قال : اجعلوا الشعر اكبر همكم و اكثر آدابكم فان فيه مأثر اسلافكم و مواضع ارشادكم فلقد رأيتني يوم الهزيمة و قد عزمت علي الفرار فما ردني الاقوال ابن الاطنابة الانصاري :





*



ابت لي عفتي و ابي بلائي و اجشامي علي المكروه نفسي و قولي كلما جشأت و جاشت لادفع عن ماثر صالحات و احمي بعد عن عرض صريح

*



و اخذي الحمد بالثمن الربيح وضربي هامه البطل المشيح مكانك تحمدي او تستريحي و احمي بعد عن عرض صريح و احمي بعد عن عرض صريح



( 1 ) آن جمله هاي معاويه در واقع مبارزه اي است با الشعراء يتبعهم الغاون و سنت نبوي . معاويه چرا در آنوقت به فكر آيات جهاد قرآن نيفتاد و به فكر اين اشعار تعصب آميز افتاد ؟ !



همانا من در روز هزيمت ( گريز از جنگ ) تصميم برفرار گرفتم ، و چيزي مرا باز نگرداند جز اين سخن ابن اطنابه انصاري : " عفت و ورزيدگي من و اينكه خواستم با بهائي گران ستايش را براي خود بخرم و نفسم را بر ناگواريها واداشتم ، و بر فرق دليري كه خود را مي پايد كوفتم ، و به نفس خود وقتي بي تابي و غضب مي كرد گفتم سرجاي خود باش تا ستايش شوي يا استراحت كني همه اينها باعث شد كه از ميدان كارزار نگريزم ، تا از آثار صالح و شايسته دفاع كنم و از آبروي نيك خود حمايت نمايم



البته استشهاد به شعر حكمت عيب ندارد ، همانطوري كه اباعبدالله هم در ايام حركت به كربلا به اشعار يكي از انصار تمثل جست - سأمضي و ما في الموت . . . - ولي اين بيان كلي معاويه كه مي گويد : اجعلوا الشعر اكبر همكم خيلي خطرناك است و به علاوه خيلي فرق است بين آن اشعار و اين اشعار . جرجي زيدان در جلد چهارم " تمدن اسلام " ص 131 مي گويد : " در نظر بني اميه مردم سه دسته مي شدند : اول فرمانروايان كه خود عربها بودند ، دوم موالي يعني بندگان ( مسلمانان آزاد شده ) آنان ، سوم ذميها ، چنانكه معاويه راجع به مردم مصر مي گويد : اهل آن كشور سه دسته ناس ، شبيه ناس ، نسناس و يا لا ناس ( جانور ) [ مي باشند . ] طبقه اول عربها و دوم موالي و سوم ذميان يعني قبطيان هستند " . در جلد چهارم ، جرجي زيدان فصلي دارددر سياست دولت در عصر اموي . وي راجع به اينكه امويها به اهل ذمه سخت مي گرفتند براي پول و اگر پول مي داد او را خيلي گرامي مي داشتند ارجاع مي كند به " خطط " مقريزي . مواطن ظهور شجاعت حسيني ( شجاعت بدني ) مواطن ظهور مروت حسيني مواطن ظهور صبر مواطن ظهور غيرت و حميت و اباء نفس توجه به خدا( 2)

پاورقي

1- ترجمه : مبرد در كتاب كامل آورده كه : معاوية بن ابي سفيان اموي گفت : بايد شعر بزرگترين كوشش و بيشترين ادبيات شما باشد كه آثار پيشينيان شما و مواضع ارشاد و راهيابي شما در آن نهفته است .



2- [ در نسخه دستنويس استاد شهيد در زير هر يك از تيترهاي فوق محلي براي توضيح قرار داده شده است ولي مطلبي نوشته نشده است ] .