بازگشت

جهاد، رمز عزّت


از روشن ترين پيام هاي سياسي دين كه در عاشورا هم تجلي يافته است، عزّتي است كه در سايه جهاد به دست مي آيد. حسين بن علي(ع) و يارانش چون جهاد كردند، عزيز خدا و خلق شدند و آنان كه از حمايت آن شهيد مظلوم دست كشيدند، گرفتار ذلت و خواري گشتند. قيام حسين(ع) مايه حيات دين و عزّت اسلام نيز گشت و بقاي دين در سايه خون و شهادت اوست. اين نكته و نگرش، در اشعار فراواني ديده مي شود كه به چند نمونه اشاره مي شود.



خسرونژاد چنين سروده است:





*



جاودان خاطره نهضت خونين تو شد بر تو و بر همه ياران شهيد تو درود كه ز خون شهدا عزّت دين تضمين است [52]

*



چون كه دين زنده از آن خاطره خونين است كه ز خون شهدا عزّت دين تضمين است [52] كه ز خون شهدا عزّت دين تضمين است [52]



آنچه خود سيدالشهدا(ع) فرمود و از مرگي كه موجب بقاي دين گردد استقبال فرمود (ان كان دين محمد لم يستقم الا بقتلي فياسيوف خذيني) در اشعار شاعران نيز بازتاب يافته است:





*



وفاست وامدار تو، حماسه يادگار تو اگر كه نام مصطفي(ص) هنوز در جهان به پاست از آن سر بريده توهست و از نواي تو [53]

*



حيات دين ز خون تو، خداست خونبهاي تو از آن سر بريده توهست و از نواي تو [53] از آن سر بريده توهست و از نواي تو [53]



حسين بود، آنكه گفت:



اگر كه دين جدّ من



به جز به كشتنم نمي شود به پا



اگر نهال تازه پاي دين حق



نيازمند خون پيكر من است



كنون من و نبرد و تيغ هاي تيز... [54]



حجة الاسلام بهجتي شفق چنين مي سرايد:





*



باغ خشكيده دين را تو ز خون دادي آب تربت پاك تو كازادگي آموزد و عشق سرمه ديده صاحب نظران است هنوز [55]

*



نه عجب گر كه شكوفا و جوان است هنوز سرمه ديده صاحب نظران است هنوز [55] سرمه ديده صاحب نظران است هنوز [55]



محمود شاهرخي (جذبه) نيز در احياگري جهاد حسيني نسبت به دين مي گويد:





*



در ساحل فرات كه لب تشنه شد شهيد فرّي دوباره يافت حقيقت ز فيض وي آبي دوباره يافت شريعت ز جوي او [56]

*



سيراب گشت مزرع دين ز آبروي او آبي دوباره يافت شريعت ز جوي او [56]





شاعري ديگر چنين سروده است:





*



تا قيام خوب به دشت عشق برپا كرده اي درس جانبازي به مردان خدا آموختي خون تو در پيكر تاريخ مي جوشد هنوز مات خود، افكار اعصار و قرون را كرده اي [57]

*



اي مسيحا، عالمي را از دم، احيا كرده اي نهضت خونين خود سرمشق دنيا كرده اي مات خود، افكار اعصار و قرون را كرده اي [57] مات خود، افكار اعصار و قرون را كرده اي [57]



عبدالحسين رضايي از زبان سيدالشهدا(ع) چنين مي سرايد:





*



هيهات ذلّت من و آقايي يزيد در پيشگاه ظلم نيايد سرم فرود من زنده و يزيد كند رهبري خلق؟ مرگ شرف به است از اين زندگي مرا چيزي به غير مرگ تمنّا نمي كنم [58]

*



بيعت به آن ستمگر رسوا نمي كنم تعظيم جز به خالق يكتا نمي كنم امضا من اين حرمت بيجا نمي كنم مرا چيزي به غير مرگ تمنّا نمي كنم [58] مرا چيزي به غير مرگ تمنّا نمي كنم [58]



عزت مسلمانان در سايه جهاد و فداكاري است. حسين بن علي(ع) براي بازگرداندن عزت دين و شرافت مسلمين خون و جان داد و نهال اسلام را شاداب ساخت. حجة الاسلام بهجتي شفق اينگونه مي سرايد:



بايد از استاد عشق، شاه شهيدان ياد گرفتن،



گذشتن از سر و تن را رهبر آزاده،



پيشواي فداكار ديد چو بر پاي دين ز جور،



رسن را خاست چون طوفان و بر ستم بخروشيد داد رهايي ز بند،



دين و سنن را ريخت چو خونش به خاك،



خاست دو صد موج كند ز بنيان



بناي ظلم و فتن را كرد ز باران



خون سرخ وي آغاز باغ فضيلت، ز نو شكفته شدن را [59]



همو در بيان مفهوم زندگي عزيزانه و شكستن حصار بيداد در عصر حكومت طاغوت، چنين مي سرايد:





*



اندر آنجا كه باطل امير است اندر آنجا كه دين و مروّت پايمال و زبون و اسير است مرگ، بالاترين افتخار است روح و رمز قيام حسين است شيعه او هم اينسان غيور است زان شهيد سر از دست داده جاودان آيد اين بانگ پر شور آري آزادمردان بكوشند بر ستمگر چو طوفان خروشند [60]

*



اندر آنجا كه حق سر به زير است راستي زندگي ناگوار است اين اساس مرام حسين است يا كه آزادگي، يا شهادت حاصلي از پيام حسين است تا ابد از زبوني به دور است زان فداكار در خون فتاده لا اري الموت الّا سعادة بر ستمگر چو طوفان خروشند [60]