بازگشت

پيام خون


آنچه يك مبارزه را ماندگار، مؤثر، حركت آفرين و مصون از تحريف مي سازد، تبيين است، يعني رساندن پيام خون و ترسيم فلسفه نهضت و مقابله با فريب ها و تبليغات دروغين و تحريف چهره واقعي يك حماسه. اگر در نهضت عاشورا اين بُعد از حركت كه به صورت خطابه هاي پرشور امام سجاد(ع) و حضرت زينب(س) جلوه كرد، وجود نداشت و مكمّل خون شهداي كربلا نمي شد، بي شك اين حماسه نه ماندگار مي شد، و نه دور از تحريف. فريد چه زيبا به اين واقعيت اشاره كرده است:





*



سرّ ني در نينوا مي ماند اگر زينب نبود چهره سرخ حقيقت بعد از آن طوفان در عبور از بستر تاريخ، سيل انقلاب پشت كوه فتنه ها مي ماند اگر زينب نبود [46]

*



كربلا در كربلا مي ماند اگر زينب نبود رنگ پشت ابري از ريا مي ماند اگر زينب نبود پشت كوه فتنه ها مي ماند اگر زينب نبود [46] پشت كوه فتنه ها مي ماند اگر زينب نبود [46]



نقش خطابه هاي شورانگيز افشاگر، الهام بخش و رسواساز باطل، بسيار عظيم است و شاعران به اين نكته وقوف كامل داشته اند و در پرداختن به سيماي پيام رسان نهضت عاشورا آن را بيان كرده اند. موزون اصفهاني گويد:





*



اين همان بانوست كز نطق و بيان همچون علي دخترش در كوفه از تيغ زبان چون ذوالفقار از خطابي آل سفيان را به رسوايي كشيد پرده از كار پليدان زان خطاب انداخته [47]

*



انقلاب از كوفه تا شام خراب انداخته مغز جان خصم را در التهاب انداخته پرده از كار پليدان زان خطاب انداخته [47] پرده از كار پليدان زان خطاب انداخته [47]



مرحوم صغير اصفهاني در اشاره به نقش خطابه هايش چنين مي سرايد:





*



بر هم زن اساس جفا كاري يزيد ابن زياد شوم به دارالاماره اش رسوا ز منطق شرر افشان زينب است [48]

*



لحن بليغ و نطق درخشان زينب است رسوا ز منطق شرر افشان زينب است [48] رسوا ز منطق شرر افشان زينب است [48]



سروي نيز چنين سروده است:





*



با كلام جان فزا اثبات دين حق نمود در ديار شام بر پا كرد از نو انقلاب خطبه اي غرّا بيان فرمود در كاخ فاش مي گويم كه آن بانوي عظماي دلير از بيان خويش دشمن را هراسان كرد و رفت [49]

*



عالمي را دوستدار اهل ايمان كرد و رفت سنگر اهل ستم را سست بنيان كرد و رفت كاخ استبداد را از ريشه ويران كرد و رفت از بيان خويش دشمن را هراسان كرد و رفت [49] از بيان خويش دشمن را هراسان كرد و رفت [49]



گاهي اسارت، تبديل به درس آزادي مي شود و اسيران آزاده، با مقاومت و روحيه بالاو عزت نفس، جباران را به ستوه مي آورند. تبديل كردن اسارت به آزادگي در فرهنگ عاشورا و در رفتار بازماندگان آن حادثه خونين جلوه گر است، تا آنجا كه مي توان زينب كبرا را اسير آزادي بخش ناميد. [50] در برخي سروده ها چنين نگاهي به كاروان اسارت شده است:





*



در بطن اين اسارت ما مرگ پر افتخار پدرهامان ما وارث شهادت و ايثاريم ما شور پرشراره ايمانيم ما رهسپار شهر خموشانيم شايد به تازيانه يك فرياد رفتيم پيشواز اسارت ها تا در زمان قحطي حق جويان آبي به آسياب حق اندازيم [51]

*



خفته است آزادي تمام گرفتاران سرمايه حيات هدفداران بنيانگذار عزّت و آزادي آنجا كه نيست جرأت فريادي شهري كه سايه بان زده از وحشت بيدارشان كنيم از اين غفلت تا كاخ هاي ظلم براندازيم آبي به آسياب حق اندازيم [51]