بازگشت

توجيه غير وجيه


به عقيده ما بيان اين دو وجه در سفر عقيل، همانند «زمان سفر» او ساختگي و نادرست و چنين توجيهي غير وجيه است چون عملكرد عقيل و برخورد وي با معاويه كه در متون تاريخي نقل شده، بيانگر اين است كه نه خويشاوندي دور او با معاويه ميتواند انگيزه چنين سفري باشد و نه احياناً وجود قرض و بدهكاري.



زيرا سخنان صريح او در پاسخ معاويه و تجليل و تكريم وي از امير مؤمنان ـعـ و اصحاب آن حضرت، كه برخلاف ميل معاويه انجام ميگرفت، نه تنها با مسائل مادي و عاطفي سازش ندارد بلكه دقيقاً مخالف و مباين با چنين اغراض و اهدافي است. در مقاله گذشته، بحثي از اين نوع سخنان و پاسخ ها را ملاحظه فرموديد، اينك دو نمونه ديگر كه در تبيين اين معنا صراحت دارد كه ميآوريم:



1ـ ذهبي در «تاريخ الاسلام» نقل ميكند: عقيل نزد معاويه رفت، او يكصد هزار درهم به عقيل داد و از وي خواست كه به منبر رود و در ميان مردم بياعتنايي علي و محبت معاويه را نسبت به او اعلان نمايد. ذهبي مينويسد: عقيل هم اين پيشنهاد را پذيرفت و به منبر رفت، پس از حمد و ثناي خداوند، چنين گفت: «مردم! من خواستم بر علي بن ابيطالب از راه دينش نفوذ كنم اما او دينش را بر من ترجيح داد و خواستم بر معاويه از راه دينش نفوذ كنم او مرا بر دينش ترجيح داد (انّي أردت عليّاً علي دينه فاختار دينه عليّ واردت معاويه علي دينه فاختارني علي دينه)4



2ـ در غارات ثقفي و ساير منابع5 آمده است كه عقيل پس از شهادت امير مؤمنان و صلح امام حسن و معاويه نزد معاويه رفت. روزي در حالي كه سران و افراد سرشناس از ياران معاويه حاضر بودند وارد مجلس وي گرديد معاويه پرسيد: يا ابايزيد ارزيابي تو از سپاهيان من و سپاهيان علي چگونه است؟ عقيل پاسخ داد: اما سپاهيان علي ـعـ شب هايشان همانند شب هاي سپاهيان رسول خدا و روزهايشان مانند روزهاي سپاهيان رسول خدا ـصـ بود فقط خود پيامبر ـصـ در ميانشان نبود زيرا آنان مسلماناني بودند كه تمام اوقاتشان، با قرائت قرآن و خواندن نماز سپري ميگرديد و اما سپاهيان تو را عدهاي از همان افراد منافق تشكيل داده بودند كه ميخواستند با رَمدادن شتر پيامبر در ليله عقبه، آن حضرت را از بين ببرند! عقيل ادامه داد: معاويه! آن كه در طرف راست تو نشسته كيست؟ معاويه: اين عمرو عاص است.



اين همان است كه به هنگام تولد شش نفر مخاصمه داشتند تا سرانجام سلاّخ قريش بر ديگران غلبه كرد!



عقيل: آن ديگري كيست؟! معاويه: ضحاك بن قيس است.



عقيل: آري به جدّم سوگند پدرش بهترين خايهكوب گاو و گوسفند مكه بود.



عقيل: آن يكي كيست؟ معاويه: ابوموسي اشعري است.



عقيل: فرزند همان زن دزدپيشه!



معاويه وقتي ديد عقيل ياران او را سخت رنجيدهخاطر ساخت، براي دلجويي از آنان و تغيير در جوّ مجلس گفت:



عقيل! درباره من چه ميگويي؟!



عقيل: از اين مرحله درگذر!



معاويه: بايد چيزي بگويي!



عقيل: حمامه را ميشناسي؟ معاويه: حمامه كيست؟ عقيل: آنچه بايد بگويم گفتم آنگاه مجلس را ترك گفت. معاويه نسبشناسي احضار كرد و از وي درباره حمامه پرسيد او پس از گرفتن امان از معاويه گفت:



حمامه هفتين مادربزرگ ابوسفيان است كه در جاهليت از زنان بدكاره معروف و داراي پرچم بود، كه اين گروه از زنان طبق رسم آن روز، بر بالاي خانه خويش نصب مي كردند.» بطوريكه ملاحظه ميفرماييد، اين مطالب و مشابه آنها با مسائل مادّي تناقض صريح دارد، زيرا انتقاد و نكوهش علني از معاويه در مقرّ حكومت و در ميان پيروان بياطلاع او و تعريف و تمجيد از امير مؤمنان ـعـ در چنين محيطي، و علني ساختن زشتترين و حساسترين اوصاف نياكان معاويه و يارانش در مجلس رسمي او، نه تنها با انتظار و توقع مادّي سازگار نيست بلكه امكان مواجه شدن با هر نوع عكسالعمل منفي و مجازات شديد از سوي معاويه و ياران او را به همراه دارد.