بازگشت

جنگ آب


امـام حـسين (ع ) وقتي مشاهده كرد آب در خيمه ها كمياب شده , برادرش عباس را به فرماندهي سـي سـوار و ده پياده مامور تهيه آب كرد هلال بن نافع جملي پيشاپيش پيادگان حركت مي كرد عـمـرو بـن حجاج پرسيد كيستي ؟



گفت : من نافعم , آمده ام از اين آب كه تو ما را محروم كرده اي بنوشم عمر گفت :بنوش گوارايت باد.



هلال گفت : واي بر تو! چگونه بنوشم در حالي كه حسين و همراهانش تشنه اند.



گفت : مي دانم ولي ما ماموريم نگذاريم دست او به آب برسد.



هـلال بـه اصـحـابش گفت وارد آب شوند و عمر نيز به لشكرش دستور مقابله داد جنگ سختي درگرفت سواران مي جنگيدند و پيادگان مشكها را آب مي كردند عده اي از ياران عمروبن حجاج بـه هـلاكـت رسـيـدنـد و ياران امام با بيست مشك پر از آب به خيمه ها برگشتند و اينجا بود كه حضرت , عباس را سقالقب دادند (98) .