بازگشت

عبداللّه بن جعفر به دنبال كاروان حسين (ع )


امـام حـسين (ع ) به سمت عراق حركت كرد پسر عمويش عبداللّه بن جعفر كه همسر گرانقدرش زينت كبري , دختر علي (ع ), در كاروان امام بود, از روي علاقه و ارادتي كه به امام داشت پسرانش عون و محمدرا با نامه اي به دنبال حضرت روانه كرد.



او در آن نـوشـته بود: تو را به خدا وقتي نامه مرا خواندي برگرد مي ترسم در اين راه كشته شوي وخاندانت گرفتار شوند اگر تو كشته شوي نور خدا در زمين خاموش مي شود, تو نشانه راه جويان و اميدمؤمناني در رفتن شتاب مكن , من خودم را به تو مي رسانم .



آنـگـاه خـود بـه سـراغ عمر بن سعيد فرماندار مكه رفت و از او خواست براي امام حسين (ع ) امان نامه اي بنويسد عمرو نيز امان نامه اي نوشت و به حضرت وعده نيكي داد و آنرا به برادرش يحيي بن سـعيدسپرد تا با عبداللّه به جعفر به امام حسين (ع ) برسانند آنها خود را به حضرت رساندند و براي بـازگـرداندن او بسيار تلاش كردند آن حضرت كه از نابكاري و نامردمي دست نشاندگان يزيد با خـبر بود, خطاب به ايشان فرمود: رسول خدا در خواب به من دستوري داده است كه من درصدد اجـراي آن هـستم گفتند:مگر چه خوابي ديده اي ؟



فرمود: اين خواب را به كسي نخواهم گفت تا پروردگارم را ملاقات كنم .



عبداللّه بن جعفر نااميد شد و به مكه بازگشت , ولي به پسرانش دستور داد همراه حضرت باشند و درركاب او بجنگند (79) .