بازگشت

مسلم در كوفه


مـسـلـم به كوفه رسيد در خانه مختار بن ابي عبيد ثقفي منزل كرد مردم دسته دسته خدمت آن جـنـاب مـي رفـتـند و او نامه فرزند رسول خدا را برايشان مي خواند و مردم از شوق مي گريستند هيجده هزار نفر ازمردم كوفه با مسلم به عنوان نماينده امام حسين (ع ) بيعت كردند.



ايـن خـبـر بـه نـعـمان بن بشير فرماندار كوفه رسيد نعمان به منبر بر آمد, به مردم هشدار داد و نـصيحت كرده , گفت : ((تا وقتي با من نجنگيده ايد با شما نمي جنگم , ولي اگر بخواهيد مخالفت كنيد بي گمان باشما ستيز خواهم كرد)).



مـسلم بن سعيد حضرمي , هم پيمان بني اميه , برخاست و گفت : ((اي نعمان ! بدان كه اين مسئله جـز بـازور بـه پـايـان نـمي رسد, در حالي كه موضع تو موضع ضعف است )) نعمان گفت : ((اگر ضعيف باشم و خدارا اطاعت كنم بهتر است تا گناهكار قدرتمند باشم )).



عـبداللّه بن مسلم به يزيد نوشت : اگر كوفه را مي خواهي مردي قوي كه بتواند به خواست تو عمل كندبفرست پس از او نيز چند نفر به يزيد نامه نوشتند و او را از اوضاع كوفه با خبر ساختند.



يـزيـد بـا ((سـرجـون رومي )) غلام و مشاور معاويه مشورت كرد سرجون گفت : اگر بداني راي معاويه دراين موضوع چيست به آن عمل مي كني ؟



گفت : آري !.



سـرجون حكم فرمانداري كوفه را كه معاويه پيش از مرگ براي عبيداللّه نوشته بود به او نشان داد درآن وقـت عبيداللّه والي بصره بود يزيد فورا مسلم بن عمرو باهلي را با حكم به بصره فرستاد و به ايـن تـرتـيـب كوفه و بصره را يكجا در اختيار عبيداللّه قرار داده , و به او دستور داد سريعا به سمت كوفه حركت كند (65) .