بازگشت

حسن -عاقبت


سعدوابوالحتوف دوفرزندحارث بن سلمه انصاري دو نفرازافرادگمراه وازگروه ضاله خوارج بودند .



اين دونفرازكوفه همراه سپاه عمرسعدبراي جنگ باامام حسين ع به كربلاآمده بودند .



درروزعاشوراپس از شهادت اصحاب حسين ع ناگهان شنيدندامام استغاثه ميكندوميفرمايدهل من ناصر ينصرني آياياوري است كه مراياري كند؟گوئي اين نداجرقه نوري بودكه برقلب سعدوابوالحتوف تابيدوآنهاراكه تاآن وقت بعدازظهرعاشوراءجزءياران و سپاهيان عمرسعدبودندعوض كردآنهابه همديگرگفتندمامعتقديم فرماني جز فرمان خدانيست ونبايدازكسي كه پيروي ازخدانميكنداطاعت كردواين پسر پيامبرص است كه مافرداي قيامت چشم شفاعت به اوداريم چگونهه به نداي او پاسخ ندهيم واوراتنهادرميان جمعي ازاهل وعيال بي سرپرست بگذاريم ...



آنهادرهمان لحظه بااراده آهنين راه بهشت رابرگزيدندوازجهنم يزيدي فرار كرده وباسرعت بحضورامام حسين ع شرفياب شدندودركنارآنحضرت بادشمن بجنگ پرداخته وپس ازكشتن جمعي ازدشمن باهم دريك مكان بشهادت رسيدند .



و اين چنين درطول حدوديكساعت تصميم گرفتندوبه سعادت ابدي پيوستند .



/اقتباس ازفرسان الهيجاءجلداول ص 15627