بازگشت

فصل دوازدهم در مناسبتهاي ماه ذي الحجه الحرام هفتم ذي الحجه شهادت حضرت






*



زمين و آسمان اي شيعه در حزن و غم است امام پنجمين شد كشته از زهر هشام دون مدينه غمسرا از اين غم و زين ماتم است امشب

*



همه اوضاع عالم زين مصيبت در هم است امشب مدينه غمسرا از اين غم و زين ماتم است امشب مدينه غمسرا از اين غم و زين ماتم است امشب



آخرين يادگار كربلا



امام شكوهمندترين پيوند آسماني ميان خالق و مخلوق است، طرحي آسماني و تجلي استيلا و هيمنه درخشان حقيقت ربوبي بر جسم و جان زمين خاكي است، امام، مائده مملكت جبروت حضرت حق است كه تاريخ و گستره ابدي حيات بشري را به خويش فرا ميخواند و خرد خاموش ادمي جز با استمداد و بهره وري از نسيم نقره اي عنايت در اقيانوس بيكران قداست و طهارت او چشم نخواهد شست. تصوير تابنده امامت چونان خورشيدي درخشان فرا راه مردمان است و ذهن سيال عبوديت در درياي جاري كلام طراوت شفاف حضور و نگاه امام به سمت حقيقت جاري ميشود.



حقيقت اين است كه هرگاه از بلنداي قرون و عصرها به تاريخ توفنده تفكر شيعي نظر ميكنيم با حقايقي بزرگ و درخشنده و بر خاسته از عمق ميراث امامت بر خوريم كه تاريخ را به چرخه اي شگرف در آورده است انگاه به صلابت و استواري ميراث جاودانه امامت خيره ميشويم و عقل و خرد را در چشمه حيرت و شرم تطهير ميكنيم، مسير زندگي امامان شيعه و تاريخ حركت و پويش الهي آنان در جاده هاي روشن يقين و عبوديت آنچنان شگفت و دشوار است كه ابديت بلند قامت فكر را مبهوت خويش ميگرداند.



امامان بزرگ شيعه در عصر و روزگار خويش هر يك به اقتضاي اوضاع و شرايط و گنجايش ادميان به گونه اي نگاهبان حريم حرمت و شكوهمندي عقل و وحي بوده اند، انچه در آغاز از تفاوت و گونه گوني عرصه هاي عمل و كلام و گفتار و رفتار امامان شيعه به چشم ميآيد اگر چه شايد از منظر تاريخي و بيروني نا پيوسته و مختلف باشد او در باطن از سرانجام يكسان و محاسبه عقلاني و روحاني شگفت اوري برخوردار است، چشمي كه مباني و بنيادهاي توحيد و روشنگري امامان را به درستي ببيند از تيزبيني و آينده نگري و ژرف كاوي آسماني آنان به حيرت فرو خواهد رفت. تصوير آينهسان امامت گاه در خود، صلح سرخ امام حسن، اين پرشكوهترين نرمش قهرمانانه تاريخ را دارد و گاه قيام خونين حسين را نشان ميدهد، گاهي امام باقر و امام صادق در عرصه هاي علم و دانش و فقاهت و كلام به چشم ميخورند و گاهي امام جواد عليه السلام در حفظ و تداوم بخشيدن به رود جاري ولايت.



اينها همه جلوه هاي است، امام در نهايت يكرنگ تاريخ حيات و زندگاني امامان شيعه است، روشن است ان كسي كه به زندگاني ان بزرگان نظر ميكند اگر به اين تحول بالنده اگاه نباشد جز حيرت هيچ چيز فرا چنگ نخواهد آورد. اينك در اين سطور نمي از اقيانوس كران ناپيداي حيات پنجمين خورشيد فروزان آسمان امامت ولايت وجود مقدس امام محمد باقر عليه السلام را پيشكش ارباب معرفت و دلسوختگان وادي ولايت مياوريم شايد كه روح خويشتن را در شط اگاهي زلال امامت تطهير كنيم.



حضرت امام محمد باقر عليه السلام در دوران كودكي با بزرگترين مصيبت تاريخ اسلام يعني واقعه كربلا روبرو شد، او با چشمان معصوم خود مشاهده كرد كه شجره خبيثه بني اميه چگونه فرزند فاطمه زهرا و يادگار مصطفي يعني حسين عليه السلام را همراه با عده اي از بني هاشم و بهترين اصحاب اباعبدالله با كمال قساوت شهيد كردند و بازماندگان از خاندان رسالت را به اسارت بردند.



امام پنجم عليه السلام، همگام با اسيران پيروز كربلا غمها و محنتها را ميچشيد و شاهد اهانتها، جسارتها، قتل و غارتها و... بود. ايشان حمله دژخيمان و اصحاب شيطان را به مدينه الرسول ديد و شاهد بود كه چگونه كينه توزان بدر و احد به حرم رسول خدا حمله كردند و كشتند و سوزاندند و بيحرمتيها نمودند، امام پنجم ميديد كه بني اميه در پي محو اثار وحي و نبوتند و با هر چه كه وابسته به خاندان رسالت است به مبارزه اي بي امان برخاسته اند ميفرمودند:



ناخوشايندي اين مردم از ما تنها به خاطر ان است كه ما اهلبيت رحمت و شجره نبوت و معدن حكمت و محل نزول وحي هستيم. امام باقر عليه السلام در چنين اوضاعي پس از شهادت امام زين العابدين عهده دار مقام امامت ميشوند سن مباركشان در آغاز مقام امامت چهل سال بود حضرت به دنبال سيره پدر ارجمندش حضرت سجاد عليه السلام به سر پرستي ايتام و تفقد از ضعفاء و محرومين شيعه پرداخته و حتي الا مكان به وضع اقتصادي آنان سرو سامان ميدهند حضرت به موازات فعاليتهاي ديگر خويش به مبارزه با احياي جاهليت و انحرافات فرهنگي جامعه ميپردازد.



و آنچنان در اين قسمت فعاليت ميكنند كه به اندك مدتي شعله هاي فتنه فرهنگي دشمن را مهار كرده و سعي در خاموش كردن ان مينمايند خود حضرت ميفرمايند:



ما خزانه دار گنجينه هاي علم الهي و عهده دار مقام ولايت هستيم.



محصلين مدرسه اي كه انروز امام باقر و امام صادق بنيان نهادند تا به امروز و بزرگوار توانستند بيش از سي هزار حديث پيرامون معارف اسلام به خصوص فقه وارد فرهنگ جامعه نمايند و با هجوم ويرانگر احاديث جعلي كه زا زاويه متعفن ظلمتكده اهل غضب نشات ميگرفت، مبارزه اي جدي و قاطع نمايند و از طرفي شاگرداني امثال زر اره، محمد بن مسلم، ابو بصير، ابان ابن تغلب و... تربيت نمودند كه هر كدام در قلمرو خويش چراغ هدايتي شدند كه هنوز نور ان از لابلاي كتب حديث و اخبار ميدرخشد حال در پايان اين مقاله به فراز سخني از سخنان گوهر بار ان امام گرامي ميپردازيم تا با زلال سخنش كوير جانمان را طراوت و حيات مجدد ببخشيم.



هنگامي كه جابر به خدمت اما باقر عليه السلام، مشرف شد حضرت فرمود: اي جابر در چه حالي هستي جابر كه به ضعف پيري مبتلا شده بود، گفت: حالي دارم كه پيري را بر جواني، بيماري را بر تندرستي، مردن را بر زيستن ترجيح يم دهم امام عليه السلام در مقام اگاه كردن او بر آمد و فرمود: جابر، ما اهلبيت چنين نيستيم اگر حق تعالي پيري دهد، پيري را، اگر جواني دهد، جواني را، اگر بيماري دهد بيماري را، اگر شفا دهد شفا را، اگر حيات بخشد، حيات را و اگر موت دهد، موت را ترجيح ميدهيم (يعني جابر در مقام صبر بود و حضرت در مقام رضا كه بالاترين مراتب است) پس جابر دست ان حضرت را بوسيد و اراده پابوس نيز نمود كه ان حضرت مانع شد جابر گفت: صدق رسول الله راست گفت پيامبر كه فرمود: بزودي تو فرزندي از فرزندان مرا دريابي كه نام او نام من باشد و مسائل علمي را ميشكافد و به عمق ان ميرسد.



در اين حديث نكاتي به چشم ميخورد كه ميتوان براي ارباب بصيرت موثر افتد، انسان هر چقدر هم كه بزرگ و پر تجربه و استاد ديده باشد باز هم بي نياز از استاد نيست جابر از معدود كساني است كه عمر طولاني و پر بركت خويش را در محضر چند از معصومين عليه السلام سپري كرده است. رسول خدا را درك كرده و از ان حضرت دانشها اموخته، به خدمت حضرت علي رسيده و كسب فيض كرده، از محضر امام حسن درسها اموخته، از مجالست با سالار شهيدان بهره ها برده است و اولين زائر قبر حسين محسوب ميشود، با امام سجاد عليه السلام همنشين بوده و علم اموخته، اما با اينهمه در يك برخورد كوتاه و ساده برايش معلوم شد كه هنوز نا اموخته هاي فراواني دارد و اين درسي است به همه پويندگان راه علم و فضيلت كه هيچگاه از تعلم و تربيت فارغ التحصيل نخواهند شد.



شهادت آن امام همام بر پويندگان راهش تسليت باد



شرار غم





*



اي فروزان گهر پاك بقيع با سلامت كنم آغاز كلام پنجمين حجت و هفتم معصوم اي فداي حق قرباني دين تنت از درد و الم كاسته شد اي ز آغاز طفوليت خويش از عدو ظلم و شرارت ديده خار در پا و رسن بر بازو كرده خون خاطرت اي شمع ولا كربلا ديده اي و كوفه و شام آتش غم پر و بالت را سوخت اثر زهر به زين الوده خود تو مظلومي و قبر تو خراب شيعه را دل ز عزايت شده داغ نزد ان طايفه زشت مرام با چنين ظلم و ستم از اعدا مخفي از ديده دشمن گرديد تا زهر حادثه ايمن گرديد

*



گل پرپر شده در خاك بقيع اي ترا ختم رسل گفته سلام بابي انت، كه گشتي مسموم كرده يك عمر نگهباني دين تا كه دين قامتش اراسته شد بوده از رنج و غم و درد پريش چون پدر رنج اسارت ديده رفته اي با اسرا در هر سو محنت واقعه كرب و بلا اي شهيد از اثر ظلم هشام زهر كين شعله بجانت افروخت كرده اعضاي ترا فرسوده ديده هر از اين غصه پر اب كه بود قبر تو بي شمع و چراغ بوسه بر قبر شما هست حرام بهتر اينست كه قبر زهرا تا زهر حادثه ايمن گرديد تا زهر حادثه ايمن گرديد



مرثيه گروهي، در شهادت اما باقر عليه السلام





*



امام باقر به شهادت رسيد سلام ما بر قبرش نور دل فاطمه بيتاب شد آتش گرفته جانش ظلمي كه بر امام باقر رسيد با زين زهر الوده سلام ما به حال التهابش كعبه دلها تربت بقيع است يا رب به اشك زهرا رسان مهدي ما را

*



ارث شهادتش به امت رسيد به جلوه هاي صبرش پيكرش از زهر جفا اب شد از ظلم دشمنانش ديده تاريخ به عالم نديد راه حسين پيموده سلام ما به مرقد خرابش دل غرقه خون از محنت بقيع است رسان مهدي ما را