بازگشت

بيست و سوم ذي القعده روز زيارتي پيشواي هشتم شيعيان حضرت علي ابن موسي ا






*



در طوس تجلي خدا ميبينم در كفشكن حريم پور موسي موساي كليم با عصا ميبينم

*



آثار جلال كبريا ميبينم موساي كليم با عصا ميبينم موساي كليم با عصا ميبينم



زيارت چيست



زائر كسيت



زيارت، ديداري است از سر شوق و شوق ديدار است و زائر، ان مشتاق بيقرار ديدار است.



زيارت، شستشوي جان است در زلال محبت، غبار روبي دل است با نسيم ولايت. نشان معرفت است و گامي است براي كسب معرفت بيشتر.



زيارت، موسم توبه است و اصلا خود توبه. عاملي است براي تزكيه نفس، تصفيه روح و موعدي مناسب براي محاسبه نفس. عرضه خويشتن بر مولا است. سنجش اعمال با محك و معيار ولايت، براي معرفت نفس، تا بداني كه چند مرده حلاجي و تا چه ميزان به قله انسان كامل كه امام عليه السلام مصداق اعلاي ان است، نزديك گشته اي.



زيارت، قرار گرفتن در حصن حصين توحيد و امان از عذاب الهي است، با همه شرايط ان، كه فرمود: كلمه لا اله الا ا... حصني، فمن دخل حصبي امن من عذابي بشرطها و شروطها و انا من شروطها: لا اله الا ا... حصار من است هر كس اندر حصار من در ايد از عذاب من در امان خواهد بود (البته) با شرايطش كه من يكي از ان شرايط هستم.



زيارت، اداي اجر رسالت است چرا كه خود نشان مودت است. قل لا اسئلكم عليه اجرا الموده في القربي: بگو اي رسول ما من از شما اجرا رسالت جز اين نخواهم كه محبت و مودت در حق خويشاوندا (من) منظور داريد.



زيارت، حضور مريد است در محضر مراد، حضور غلام در محضر مولا و حضور ماموم است در محضر امام.



زيارت، بيعت مجدد ماموم است با امام، اعلام وفاداري است نسبت به رهبر، ابراز بيزاري است از هر چه باطل و قرار گرفتن در جبهه حق، كه گيتي همواره صحنه نبرد حق و باطل است. زيارت، اعلان مواضع است كه زائر با هر كه مولا و امامش سر صلح و اشتي دارد در سلم و صفا است و با هر چه و هر كس كه امام را دشمن ميدارد، دشمن است هر چند پدر يا فرزند و يا برادرش... باشد. (اني سلم لمن سالمكم و حرب لمن حاربكم): من در صلح و سازشم با هر كه سر صلح با شما دارد و در جنگم با آنكه با شما سر جنگ دارد. زيارت، وفا به عهدي است كه امام بر گردن دوستداران و پيروان خويش دارد كه عالم آل محمد - صلي الله عليه وآله - فرمود:



ان لكل امام عهدا في عنق اوليائه و شيعته و ان من تمام الوفاء بالعهد و حسن الاداء زياره قبور هم: هر امامي را عهدي است بر گردن پيروان و دوستان او، آن عهد را كاملا وفا كردن و حق آنان را نيكو ادا نمودن، زيارت قبور آنان است. زيارت، اداي حقي است كه بر عهده ماءموم است و رد امانتي كه در دست اوست.



زيارت، استناره دائم از منبع نور و استفاضه از واسطه فيض الهي و ارتباطي دائمي با آن كس كه سبب قوام هستي و سكون و حيات زمين و اهل آن است كه لولا الحجه لساخت الارض باهلها: اگر حجت خدا نبود زمين اهلش را فرو ميخورد.



زيارت، بار يافتن انساني فقير و درمانده در بارگاه كريمي مرتبط با خزانه غيب، توسل جستن معصيتكاري شرمنده به دامن بنده اي مقرب و آبرومند در درگاه رب الارباب است.



زيارت، هجرتي است بروني و بالاتر از آن هجرتي دروني است كه شيفته اي دل سوخته، با طي راههاي خاكي جان خويش برگرفته و به سوي مزار محبوب ميآيد تا با هجرت از بديها و گناهان به سوي حسنات و طاعات تشبه و تمثل به او پيدا كند. زيارت پاس داشتن حريم عترت، همراهي و ملازمه با اهل البيت است كه: المتقدم لهم مارق و المتاءخر عنهم زاهق و اللازم لهم لاحق



پيشي جوينده بر آنها از دين خارج شود و بازمانده از آنها نابود و همراه و ملازم با آنها، به آنان ملحق گشته است.



زيارت، در درياي پر تلاطم دنيا بر كشتي نجات سوار شدن و چراغ هدايت را در ظلمات به دست گرفتن است. ياءمن من ركبها و يغرق من تركها: ايمن است هر كه بر آن سوار شود و غرق گردد هر كه آنرا رها كند.



زيارت، تجديد قوا است براي پيمودن صراط مستقيم و برگرفتن توشه و زاد راه براي سفر دور و دراز



زيارت، ذكر و تذكير است، - ذكري - غفلت كش و تذكري جهل سوز و نيز به ياد آوردن مسئوليت سنگين خويش، در تحمل بار امانت الهي است.



ياد آوري آن همه حماسه ها و مجاهدات و مظلوميت ها و سرانجام شهادتها و درس آموزي و عبرت پذيري از آنهاست.



زيارت، تفريح روح است، گرچه با رنج سفر و تعذيب جسم قرين است. زيارت، تعظيم شعائر الهي و نشانه تقواي دلها است. و من يعظم شعائر الله فانها من تقوي القلوب: هر كس شعائر دين را بزرگ و محترم دارد، كه اين صفت دلهاي باتقوا است.



زيارت، قدرشناسي از بندگان صالح و شكر گذاري نعمت وجود آنهاست.



زيارت، اسوه را همواره در پيش چشم داشتن است، حركتي بر مبناي الگو و تاءسي به اوست.



زيارت نوعي اعتراض به سياست جابرانه حاكم و دهن كجي به وضع موجود در روزگار ستم است. قيامي است عليه ظلم و شورشي است عليه جور نقي طاغوت و تمسك به رهبري بر حق و اعتصام به حبل ا... است. زيارت.... اينها همه زيارت اند و زيارت، تنها آينها نيست و زائر آن انسان عاشق عارف، مريد وفادار، محبت تائب، محاسب متوسل، مطيع حاضر در صحنه، ايثارگر ذاكر، مهاجر مجاهد، موحد متقي، معترض انقلابي و.... گرسنه محبت، تشنه ولايت و شيفته امامت.... است كه تمامي جانمايه و سرمايه خويش برگرفته و بر كف اخلاص نهاده و خانه و كاشانه و شهر و ديار ترك گفته و رنج سفر بر خويش هموار نموده، با قلبي مشتاق و جاني اميدوار آمده تا با حضور در محضر امام و مراد و ولي نعمت خويش و درك نور و فيض و كسب توشه و توان، همچنان با بصيرت و قدرت و معرفت، بر صراط مستقيم توحيد و با تمسك به كتاب و عترت، راه خويش را تا رسيدن به سرمنزل مقصود كه همان كمال انساني و تقرب الي ا... است، طي نمايد.



اگر ميبينيم در طول تاريخ همواره حكام جائر از زيارت، در هراس بوده اند و از زائرين بيمناك، اگر ميبينيم كه طاغوتي ستم پيشه چون متوكل و ديگران بارها و بارها آب بر مزار مقدسي چون تربت اطهر حسين عليه السلام ميبندند و زائرين را دست و پا ميبرند و به قتل ميرسانند، اگر در تاريخ ميخوانيم كه منصور بن محمد الكندري و زير طغرل سلجوقي به ويرانگري پرداخت و مانع از زيارت مرقد مطهر ثامن الائمه عليه السلام ميشد و زائرين آن حضرت را ميآزرد تا سرانجام به فرمان خواجه نظام الملك به قتل رسيد.



و اگر ميبينيم حكومت استعماري و روباه پير انگليس به جاسوسان خود توصيه ميكند كه با لطايف الحيل مؤمنين را از زيارت قبور ائمه باز دارند و با پخش شايعات بي اساس در سنديت تاريخي زيارتگاهها و قبور بزرگان دين ترديد روا دارند. مانند اينكه در توس (مشهد) هارون دفن است نه امام رضا عليه السلام و در هر جايي به گونه اي و اگر به چشم خويش ديديم كه صدها زائر موحد و پاكباخته را در حرم امن الهي به فرمان شيطان، سفا كانه به خاك و خون كشيدند.



و اگر... همه و همه به خاطر وحشتي است كه امامان نار و پيشوايان كفر پيشه از زيارت (به مفهومي كه شرحش گذشت) و از زائرين، با ان ويژگيها، داشته و دارند. زهي خيال باطل؛ (يريدون ليطفوا نورا... با فواههم وا... متممم نوره ولو كره المشركون): كافران ميخواهند نور خدا را بادها نشان خاموش كنند و البته خدا نور خود را تمام و كامل (محفوظ) خواهد داشت هر چند كافران را خوش نيايد.



قبله هفتمين





*



هشتمين حجت خدا اينجاست هر چه خواهي بخواه از اين درگاه بنگري گر به ديده تحقيق به كجا ميروي تو اي سائل روي كن جانب امام رئوف آنكه بودي حريم اقدس او بهتر از روضه بهشت برين نور چشمان موسي جعفر گره افتاده، اي كه در كارت آنكه گيرد ز راه لطف و كرم كيمياي سعادت ار طلبي آنكه در شدت مصائب بود آنكه هر سائلي بدرگاهش آنكه گردون به خاك درگه او آنكه در هر بلا و غم گيرد آنكه هر شيعه بهر غربت او آنكه هر روز اشك غم ميريخت بهر سلطان كربلا اينجاست

*



قبله هفتمين رضا اينجاست منبع رحمت خدا اينجاست مظهر ذات كبريا اينجاست صاحب بخشش و عطا اينجاست كه ملاذ شه و گدا اينجاست عطر اگين كند فضا اينجاست روضه شاه دين رضا اينجاست گل گلزار مرتضي اينجاست باش اگه گره گشا اينجاست دست ما را در ان سرا اينجاست با خبرباش كيميا اينجاست به رضاي خدا رضاي خدا رضا اينجاست مينهد روي التجا اينجاست قامتش ميشود دو تا اينجاست دست افتاده اي ز پا اينجاست هست با چشم پر بكا اينجاست بهر سلطان كربلا اينجاست بهر سلطان كربلا اينجاست



سرود در مدح امام علي بن موسي الرضا عليه السلام





*



اي پور شاه لافتي فرزند بيت هل اتي اي كعبه دلهاي ما ذكر لب ارض و سما دل بر تو بستم از ازل اندر ميان لبرآن زيرا به درگاه تو من اي هشتمين مولاي بسپرده ام دل را به تو اسب دلم را با شعف اندر شدائد بي ريا شاهنشهي و من گدا عاقل ندانم دلبرا عارف ندانم سرورا خواهم نشينم سالها كن گوشه چشمي به ما هر دم به باغ ارزو هر لحظه اين شيدا دلم شايد كه يك بوسه لبم اي نور چشم مصطفي محراب جانم ساختم باغي ز جنت يافتم سوي مشامم ميرسد اي مظهر نور خدا عشق جمال بو الحسن من اين پسر را چون پدر بنگر دل آشفته را اي قبله حاجات ما مولا علي موسي الرضا

*



مولا علي موسي الرضا مولا علي موسي الرضا مولا علي موسي الرضا مولا علي موسي الرضا از اين و ان ببريده ام عشق تو را بگزيده ام درياي رافت ديده ام مولا علي موسي الرضا من عاشق دلداده ام تا استانت را نده ام مولاي خود را خوانده ام مولا علي موسي الرضا هر كس نشد ديوانه ات هر كس نشد پروانه ات چون گرد بر كاشانه ات مولا علي موسي الرضا شوق وصالت سرزند همچون كبوتر پر زند بر پاي ان دلبر زند مولا علي موسي الرضا آن حلقه ابروي تو شهر و ديار و كوي تو عطر گل خوشبوي تو مولا علي موسي الرضا تابد ز بام سينه ام باب الحوائج ديده ام چون واله ديرينه ام مولا علي موسي الرض