بازگشت

بخش اول عاشورا؟


عاشورا،تقابل انديشه وكردارناب،با دلهايي كه چراگاه بيگانه هابودند



رسول خدا(ص)فرمود:



اگردل رانگهباني مي كرديدكه هرچرنده اي درچراگاه آن واردنشود،آنچه رامن مي بينم،شماهم مي ديديدوآنچه رامي شنوم،شماهم مي شنيديد.



آنان كه گوششان به هرحرفي بازاست،بيگانه ي ازوحي خداوسنت نبوي رابه حريم دل آنان راه است واعتقاد واطاعتشان به يك ترجمه ويك نظريه،سست مي شودوپندارخودرابروحي خدامي بندند،چراگاه دلشان رابه روي هرچرنده اي گشوده اند،ولذانه چشمشان مي بيندونه گوششان حق رامي شنود.دل خوش كنندگان به اصطلاحها،مگراين حديث رانشنيدند كه ملاك صحت كلام معصوم،قرآن است واگربه آن عرضه كردندوباآن راست نيامد،لايق كوبيدن به ديواراست؟تاچه رسدبه كلام غيرمعصوم.



مگرنشنيدندكه مردي سالهادرب خانه به روي خودبست،درقرآن فرورفت،كتابي ازتناقضهاي قرآن آراست ودرانديشه بودكه آن رانشردهدوازاين همه يافته هاي خود،درپوست نمي گنجيد.قضاراديدارش باامام صادق(ع)افتادوحضرت به اوفرمود:



آياممكن است آنچه توازقرآن فهميده اي وضدونقيضش دانسته اي،آن نباشدكه خداي متعال اراده فرموده است؟



اين جمله حضرت،جان اورابيداركرد،دانست كه دراين ساليان دراز،برخوشايندنفس وزينت شيطان رفته است.كتابي راكه فخرخودمي دانست،به آتش بيداري سوزاند.



واوراچه سعادت بودكه بااين جمله بيدارشد،وگرنه چه كساني كه جمله هاهيچ تاثيري درآنان نكردچون :خوارج،اصحاب جمل،كاخ نشينان شام وغاصبان غدير.



همواره آنان كه باب اخلاص رابه روي ترديدها،شبهه هاوشريكهاگشوده اند،به نفاق پنهان وآشكارمبتلاگشته اند.آن جاكه مرزهاي انديشه مسلمانان درشام به روي روميان گشوده مي شودوسلوك،سياست وفرهنگ آنان خوشايندنخبگان وخواص حكومت واقع مي شود،چه انتظارازپايبندي به اعتقادهاوپاي فشردن برسيره رسول خداست؟آن بزرگ انسان عالم خلق،رسول اكرم(ص)،درميان مردم،چون آنان مي زيست،دارالخلافه اش مسجدبود،سلوكش هرگزبه اميران ورهبران روزگارش شبيه نبودوتمام پندارهاراازرهبري دگرگون ساخته بود،اماامروزدرمرزهاي گشوده!ورفاقت اعتقادي!ودلهاي چراگاه وحوش،اين شيوه بسنده نيست.كبكبه اي مي خواهدوكاخي،دست به سينه هاوچاكراني،بيت المال گشوده اي واختياربي حساب وكتابي،سياستس كه نيرنگ اساس ان باشدوفرهنگي كه فريب،رنگ ولعاب آن،دهاوزيركي آن چناني كه درمعاويه سراغ است،نه درعلي(ع)،چراكه علي متعصب است به احكام ا...ومعاويه آزادازتقيدبه دانها،وسياست اموي رااين لازم است،نه آن!!



درتمثيل قرآن هست كه آن كس كه چيزي راتمام دارد،بهتراست ياان كس كه چيزي راشريك دارد؟پذيرش وحي،اعتقادبه توحيدوانجام هرعملي،بايدخالص براي خداباشد.اگرچنين شد،حاصلش رستگاري است والاچه بسياركساني كه گفتندلااله الاا...ورستگارنشدند.آيادركلام رسول حق،خدشه اي بودكه فرمودقولوالااله الاا... تفلحوا؟ياانان كه(اله)راطردنكردندو(ا...)رابه كمال برنگرفتندتابه رستگاري دست يابند؟



علي (ع)كه درميدان نبردباپهلوان عرب،ازسينه خصم برمي خيزدتاخشم فرونهدوتنهابه خاطررضاي حق،جان اورابگيرد،شايسته صفت(موحد)مي گرددوبراي هدايت مردم برگزيده مي شود.اوكه پيام برائت رسول خدارابرمي گيردوبي هيچ ملاحظه اي_نه براي مراعات جان ونه خوشايندوبدايندكفارومشركين_تنهابه انجام تكليف كه قرائت برائت خدا ورسول اوازمشركان است،مي انديشد،صلاحيت مي يابدكه سكان جامعه مسلمين رادردست گيرد.



اينان كه امروزدربرابرزاده رسول خداصف آراسته اند،مرزهاي دل خودرابه روي هرچرنده اي گشوده اندولذاست كه گفتارحق حسين (ع)ويارانش دردل آنان فرونمي رودوچشمهايشان حسين(ع)رابردوش پيامبرنمي بيند.



اينان،بارهااطاعت خداورسول اورادرپاي خوش آمدهاوملاحظه هاي قومي،منطقه اي وجهاني قرباني كرده اند،كه امروزحجت خداراقرباني اميال خودمي كنند.



اينان،مكررملاك ارزيابي حق وباطل رازيرپانهادندتاامروزملاكشان فرمان يزيداست.



اينان،قبلابرمنبررسول خداپذيراي غاصبان،كج انديشان وبدانديشان شده اندكه امروزيزيدرابرآن مسند،اميرالمومنين مي دانندوحكمش راحكم خدا!!!؟



اخلاص كه رفت،نفاق مي آيد.پاي فشردن براحكام الهي كه رفت،احكام غيرجايگزين مي گردد.حاكم عادل ومتقي كه رفت،فرمانرواي ظالم وفاسدبركارمسلط مي شود.مرزهاكه شكست دل هاچراگاه هرفكر،ايده ونظر مي گردد.واينها،يكباره وازآسمان نازل نمي شودكه بايك لبخند،يبك نشست،يك رضايت ويك احسنت شروع مي شودوازبيرون ودرون دست بيگانه ونفس به هم مي رسدوكاربه اين جاكشانده مي شود.



چراحسين(ع)هدف قيام خودرا،احياي سنت جدش،پيامبراكرم معرفي مي كند؟سنت پيامبر،دستخوش چه بدعتها،مرزشكنيهاوانديشه هاي ناصوابي قرارگرفته بودكه حسين(ع)جان خودوياران واسارت خاندانش رابراي اصلاح أن به ميدان آورد؟



كربلا،ميدان مقابله اين دوگروه است،گروهي كه سنگرانديشه وعمل خودرابه روي بيگانه گشوده استوميزان راتنهاعقل خودقرارداده اند.عقلي كه بااطاعت ناب خداورسول پيراسته نگرديده وألوده انحراف وطغيان گشته است.باگروهي كه انديشه وعمل خودرادرزلال كوثرولايت ازهربيگانه اي پاس داشته وسنگربان بيداري چون حسين(ع)راميزان صحت وسقم انديشه وعمل خودقرارداده اند.



اخلاصي كه درسعادت وكمال انسان،أن قدرحائزاهميت است وبدون آن،اعمال انساني،هبمنثوراست،وچون گردي،باكوچكترين رويكرددنياپراكنده مي شود،آن چنان كه اثري ازآن نماند،اوج جلوه نقش خودرادركربلابه ميدان آورد.



انديشه هاوباورهاي پاك،خالص وناب كه درجهادمستمربانفس،ازآلودگيهاصيانت شده بود،درصف حسين(ع)به استقبال شهادت ايستادندوهمايش ابدي،براي بيداري انسانهاآفريدند،كه تادنياباقي است،آن كه رنگ خدايي داردومهراخلاص بركرداروانديشه اش خورده است،دراين صف درمقابل ناكسان ودين به دنياباختگان بايستدوآن كه رنگ غيرخدايي دارد،چه رنگ غربي وچه رنگ شرقي،يعني رنگ غيرولايت به خودگرفته باشد،درصف دنياطلبان درمصاف باحسينيان زمان قرارگيرد.



حسين(ع)باياران نابش درميدان كربلاايستادتادلهاي گشوده به روي هرچرنده اي رارسواي تاريخ كند.



ايستادتاآنان كه برخوش آمدغيرخدادل خوش كرده اند،به سراب پندارشان،حسرتي جگرسوزوبه كردارزشتشان،پاياني دردناك رقم زنند.ايستادتامرزهاي عقيده وعمل،تاپايان دنيابارنگ خون،معين ومشخص باشد.مرزهامقدسندودلهاحريم كبريا،ونامحرمان متجاوزبه مرزهاوحريمهاراچه عاقبت،جزننگ وشكست واين درس عاشوراست كه



كل يوم عاشوراوكل ارض كربلا