خبري ديگر از ابي مَخْنَف
هنگامي كه اهل بيت (ع) وارد كربلا شدند، داغهايشان تازه شد. از محملها به زير آمدند و گريبانها چاك زدند و موها را پريشان كردند و غم و اندوهي كه در دلها پنهان شده بود آشكار ساختند.[1]
پس از سه روز اقامت در كربلا، امام سجاد(ع) ديد چارهاي جز رفتن به سوي مدينه نيست، زيرا عمهةا و كودكان و بانوان ديگر را ميديد شب و روز گريه ميكنند و از كنار قبري به كنار قبر ديگر ميروند.[2]
به نقل ديگر در كتاب ناسخالتواريخ (ج2، ص515) نعمان بن بشير به حضرت امام زينالعابدين(ع) عرض كرد: اي آقاي من، اگر اين اطفال و زنان به اين حال سوگواري و زاري و اضطراب و بيقراري بگذرانند بيگمان هلاكت يابند.
لاجرم امام (ع) رخصت ارتحال داد. نعمان محامل و اسباب شتران حاضر ساخت و اهلبيت چون مشادهد آن حال را نمودند ولوله و غلغله درافكندند و هر يك به زباني ترنم گرفتند و به نثر و نظم سخنها گفتند.
پاورقي
[1] مقتلابيمخنف، ص 201.
[2] مقتلالحسين، ص 373.