بازگشت

وقتي كه... دين دارها كم مي شوند


يكي از درسهاي مهم عاشورا، اين است كه مردم را تقسيم كرد به دو گروه و دو دسته در مقابل يكديگر. در كوفه تعداد زيادي از سران و رؤساي شهري كوفه نامه نوشتند به حسين بن علي عليه السلام و از آن حضرت دعوت كردند و اين دعوت، مال بعد از آن وقتي بود كه امام از مدينه خارج شده بود. نمي دانستند مسأله چيه؟ گمان نمي كردند كه قضيه اين چنين آزمايش دشوار و فشاردهنده اي را با خود همراه داشته باشد. در مكه كساني كه با آن حضرت به راه افتادند علي رغم ظواهر كه تلخ بود، چون هنوز معلوم نبود كه قضيه به كجا خواهد انجاميد، عده زيادي بودند. اما به مجرد اين كه مسايل چهره واقعي خودش را نشان داد، طرفداران حق و حقيقت كم شدند. تلخي ها اهل دنيا را راند. همان طور كه خود امام عليه السلام در يك بياني فرمود: «الناس عبيد الدنيا و الدين لعب علي السنتهم فاذا محسوا بالبلاء قلت ديانون» در آن زمان اين ترسيم واقعيت بود. وقتي كه سختيها پيش مي آيد، دين دارها كم مي شوند. تا وقتي عافيت و راحت هست، مدعيان زيادند. آن روز در مكه و در مدينه و در كوفه و در همه جهان اسلام، بسيار بودند كساني كه ادعا مي كردند تابع دين و پيرو بي قيد و شرط اسلام اند. خيلي بودند كساني كه حسين بن علي را به عنوان فرزند پيغمبر مي شناختند و قبول داشتند و حتي به او محبت هم مي ورزيدند. اما همين آدمها، آن روزي كه امام حسين از مكه خواست حركت بكند همه حاضر نشدند بيايند. شما نبايد خيال كنيد كه عبدالله بن جعفر امام حسين را قبول نداشت، يا بسياري ديگر از بني هاشم كه با حسين بن علي راه نيافتادند. نخير، اينها همه قبول داشتند امام حسين را به عنوان امام، فرزند پيغمبر، به عنوان يك انسان بزرگ و والا. اما حاضر نشدند چون سخت بود. [1] .



پاورقي

[1] سخنراني در جمع رزمندگان مرکز پشتيباني جنگ (سپاه جنوب) 29 / 5 / 1367.