بازگشت

بيان هاي پيام گونه اي


زيارت اربعين در عداد علائم مؤمن، در بيان حضرت امام حسن عسكري عليه السلام وارد شده است.

اساسا، بيان هاي حضرت امام حسن عسكري عليه السلام حالت پيام گونه اي دارد؛ زيرا، بعد از زمان آن حضرت، دوران غيبت امام معصوم عليه السلام است، چه به صورت غيبت صغرا و يا به صورت غيبت كبرا؛ مانند ارائه برنامه ي تقليد عموم مردم از فقهاي عادل صاحب نفس زكيه كه آن حضرت از حضرت امام صادق عليه السلام نقل مي فرمايد: فأما من كان من الفقهاء صائنا لنفسه حافظا لدينه مخالفا علي هواه مطيعا لأمر مولاه فللعوام أن يقلدوه [1] .

البته، اين كلام، در سير صعودي در امتداد بيان هاي گهربار امام باقر و امام صادق عليهماالسلام بوده و بلكه به زمان حضرت رسول صلي الله عليه و آله و سلم هم اتصال دارد كه در امتداد اين بيان، بعدا از سوي حضرت ولي عصر عليه السلام اين توقيع شريف معروف صادر شد:

وأما الحوادث الواقعة فارجعوا فيها الي رواة حديثنا فانهم حجتي عليكم و أنا حجة الله. [2] .

كه در حقيقت ارجاع امور امت به فقهاي جامع الشرايط است.

مسئله و موضوع ولايت فقيه از همين مقام نشأت گرفته و تحقق و تقرر يافته است.

و نيز مانند بقاء و امتداد اوقاف كه «الوقوف علي حسب ما يوقفها أهلها» و واضح است كه اين دستور هم در امتداد صعودي بيان هاي سائر ائمه اطهار عليهم السلام بوده و نيز بعد از آن حضرت هم امتداد دارد.

بعد از شهادت آن بزرگوار، مردم، ديگر حضرت ولي خود، امام عصر عليه السلام را نمي توانستند مستقيما ملاقات كنند، و حتي ملاقات حضرت ولي عصر عليه السلام در زمان غيبت محدود - كه مشهور به «غيبت صغرا» است - به شكل خاصي بوده، و بعضي افراد كه واجد شرايط كمالي بودند و يا بر حسب اقتضاهاي خاصي كه در بين بوده، مي توانستند مستقيما حضرت را ملاقات كنند، اما ديگران، امكان ارتباط مستقيم با حضرت را نداشتند، و بر اين اساس از بيان ها و سخنان حضرت امام حسن عسكري عليه السلام حالت پيامي دارد


تا مردم رعايت كنند و بر آن ها استمرار داشته باشند، و به صورت ممتد آن ها را باقي بدارند.

البته، بيان آن حضرت در باب نشانه هاي مؤمن، نوعي ارشاد به اعمال خير و كردارهاي شايسته است.

البته آن علائم و نشانه هاي ذكر شده، از مصاديق اتم و اكمل و نمونه هاي بارز نشانه هاي مؤمن به شمار مي رود.


پاورقي

[1] وسايل، کتاب القضاء، باب (10) ر 20، چاپ مؤسسه آل البيت عليهم‏السلام ج 27، ص 131.

[2] وسايل، کتاب القضاء، باب (11) ر 9، ج 27، ص 140.