بازگشت

جون غلام ابي ذر الغفاري (غلام سياه)


«جون» پيرمردي بود كه غلام ابوذر غفاري بوده و رنگش سياه بود، ولي قلب او به نور ايمان و دوستي خاندان رسالت سفيد و نوراني بود.

پس از وفات ابوذر، پيوسته با خاندان رسالت همراه بود و از غلامان دربار حسيني به شمار مي رفت. روز عاشورا از امام عليه السلام اجازه گرفت تا پيكار كند. امام عليه السلام فرمود: اي «جون»! تو پيوسته پيروي از ما كردي، اكنون تو را آزاد كردم، به هر جا مي خواهي برو كه گرفتار نشوي.

«جون» عرضه داشت: اي فرزند رسول خدا! در ايام و روزهاي فراوان در كمال آسايش در خدمت شما بوده ام، اكنون كه روزگار دگرگون شده، دست از شما بردارم؟ از مروت به دور است! هر چند رنگ من سياه و بوي من بد، و نژادم پست است، اما اميدوارم كه لياقت داشته باشم تا در ركاب شما شهيد شوم. سپس بوسه بر قدم هاي امام عليه السلام زد و التماس كرد، تا اين كه حضرت اجازه فرمودند. با پيكاري كه كرد، بيست و پنج نفر از كفار را هلاك كرد، و سپس شهيد شد.

وقتي امام حسين عليه السلام كنار جسد او حاضر شد، او را دعا كرد و فرمود:

پروردگارا! روي جون را سفيد گردان، و بوي او را نيكو، و با خوبان محشور بدار، و بين او و پيامبر و خاندان پيامبر، جدايي مينداز!

و به همين جهت بود كه وقتي طايفه «بني اسد» براي به خاك سپردن اجساد پاك شهيدان كربلا آمدند، از بركت دعاي آن حضرت، بوي خوشي از بدن او به مشامشان رسيد.