بازگشت

سوختن در آتش عشق






در راه دوست كشته شدن آرزوي ماست

دشمن اگر چه تشنه به خون گلوي ماست



گرديم دور يار چو پروانه دور شمع

چون سوختن، در آتش عشق، آرزوي ماست



از جان گذشته ايم و به جانان رسيده ايم

در راه وصل، اين تن خاكي عدوي ماست



خاموش گشته ايم و فراموش كي شويم

بس اين قدر، كه در همه جا، گفت و گوي ماست



ما را طواف كعبه به جز، دور يار نيست

كز هر طرف رويم، خدا روبروي ماست



هر جاي كه هست روي زمين، ارغوان سرخ

آبش ز خون ما، گلشن از خاك كوي ماست



گر بسته اند مردم ظالم، زبان خلق

غم نيست، چون كه غالب دل ها به كوي ماست [1] .




پاورقي

[1] مهدي بهاالدين.