بازگشت

موعظه امام با دشمن


امام حسين عليه السلام بر شتري سوار شد، تا اردوي دشمن را كاملا او را بنگرند و سخنانش را گوش دهند. آن گاه فرمود:

اي مردم! گفتار مرا بشنويد و شتاب منماييد، تا آن چه حق شماست از موعظه و پند ادا نموده و عذر خود را در آمدن نيز شما باز نمايم. اگر عذر مرا پذيرفته و قول مرا باور داريد، و انصاف دهيد، نيك بخت باشيد و براي شما راهي نماند به قتل من، و اگر نپذيريد و انصاف ندهيد، انديشه هاي خود را يكي كنيد و به من پردازيد و مرا مهلت ندهيد، زيرا دوست و پشتيبان من پروردگار است كه قرآن را فرود آورده و او نگاه دارنده ي نيكوكاران است!

سيدالشهداء عليه السلام خود را معرفي نمود و فرمود:

... آيا به شما اين خبر نرسيده كه پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم درباره من و برادرم حسن عليه السلام فرمود اين دو برادر سيد و آقاي جوانان بهشت مي باشند؟! اگر سخن مرا باور داريد از قتل و كشتنم درگذريد و آگاه باشيد كه من راستگويم...

سپس فرمود:

اي شبث بن ربعي! اي يزيد بن حارث! اي قيس بن اشعث! آيا شما نبوديد كه به من نوشتيد، ميوه ها رسيده، زمين ها سبز و خرم است، اگر بيايي سپاهي آراسته در فرمان تو است؟!

اكنون كه آمدن مرا ناخوش داريد، بگذاريد به جاي خود باز گردم.

قيس بن اشعث گفت: نمي دانم چه مي گويي، فرمان پسر عم خود بر گردن نه و بپذير، شايد او در ديدار تو


به خواسته ي تو رفتار كند!

امام حسين عليه السلام فرمود:

به خدا سوگند، چون ذليلان دست در دست شما ننهم و مانند بندگان نگريزم. [1] .


پاورقي

[1] ارشاد مفيد.