بازگشت

الگوهاي پيام رساني


پرتو هدايت بخش قرآن تنها سيماي حسين عليه السلام و اصحابش را روشن نكرده بود. انوار خيره ي كنندي اين خورشيد، بر چهره ي اهل بيت پاك او نيز تابيده بود و درخشش آن كار حسين را در پيام رساني و پاره كردن پرده تزوير و رياكاري يزيديان تكميل مي كرد. اينك نوبت به زينب عليهاالسلام رسيده است كه پيشاپيش كاروان اسيران در حالي كه سرهاي بر نيزه افراشته همچون پرچم هاي پيروزي به اهتزاز درآمده اند پيش رود. در كوفه جمعيت انبوهي مبهوت و ماتم زده به تماشاي بازماندگان و اسرايي آمده بودند كه خود آنها را دعوت كرده بودند، مردمي بي وفا و عهد شكن كه رفاه و عافيت را بر حمايت حق ترجيح داده اند و اين زينب عليهاالسلام است كه به آنها چنين خطاب مي كند:

اي اهل حيله و نيرنگ، آيا گريه مي كنيد؟ هرگز اشكتان خشك نشود و گريه تان آرام نگيرد. شما گريه مي كنيد در حالي كه برادر مرا به كشتن داده ايد. بگرييد كه سزاوار گريستنيد. بسيار بگرييد و كم بخنديد كه ننگ بزرگي به گردن گرفته ايد. كاري كه شما كرده ايد همچون كار آن بافنده زني است كه آنچه بافته و محكم كرده بود، پنبه كرد. شما عهد و پيمان هاي خدايي را بازيچه ي اميال و هواي نفس خويش كرده ايد، تا گروهي بر گروه ديگر از موقعيت هاي برتري در مال و مكنت برخوردار باشد.

زينب عليهاالسلام مردم كوفه را با هشداري توبيخي و تنبيهي به گريه بسيار و خنده اندك محكوم مي كند و اين برگرفته از آن سخن الهي در شأن منافقان بزه كاري است كه عهد و پيمان الهي را شكسته اند و از اين كه جان به


سلامت برده اند خوشحالند و ديگران را نيز به كناره گيري و عافيت طلبي وسوسه مي كنند. اينان در آيه 82 سوره توبه شديدا مورد نكوهش واقع شده اند:

فليضحكوا قليلا وليبكوا كثيرا جزاء بما كانوا يكسبون؛

آنها بايد كمتر بخندند و بسيار بگريند. اين سزاي كارهايي است كه انجام مي دادند.

مجلس يزيد، مجلس پيروزي بود ولي زينب، اين مجلس را دادگاه محاكمه يزيد ساخت و آنها را به محاكمه كشيد و كفر و سركشي آنها را فاش ساخت. دادگاهي كه دادستان آن زينب كبري عليهاالسلام است و بشريت قضاوت آن را برعهده داشت، يزيد را به ننگ و رسوايي جاوداني محكوم كرد. راه يزيد و پيشينيان او محكوم شد و زينب كبري عليهاالسلام پيروز و سرفراز بيرون آمد و نشان داد كه سفر اسارت استمرار سفر شهادت است.