بازگشت

تجلي ادب


يكي از درس هاي مهم عاشورا تجلي جلوه هاي ادب است كه از اهميت خاصي برخوردار است. اين ويژگي ميان تمام اصحاب و ياران امام عليه السلام


مشترك است. حر بن يزيد رياحي در پاسخ امام حسين عليه السلام كه پرسيد: آيا با ما نماز مي خواني يا به طور مستقل با سپاهيانت نماز به جا مي آوري؟ با احترام فراوان گفت: نه ما هم با شما در يك صف به نماز مي ايستيم.

پس از نماز نيز حر و يارانش با سكوت كامل به سخنراني امام عليه السلام گوش فرادادند. بنابراين، به جرأت مي توان گفت: عنصر ادب در تعيين سرنوشت حر نقشي بسزا داشته است.

در حالات حبيب بن مظاهر كه نهايت عشق و محب خود را به ولايت به نمايش گذاشته بود، آمده است: آن گاه كه سلام زينب كبري عليهاالسلام را به حبيب مي رسانند، كفي از خاك برمي گيرد و بر سر مي پاشد و مي گويد: من كه باشم كه دختر اميرالمؤمنين، علي عليه السلام به من سلام برساند. [1] .

قلم از وصف اسطوره ي جاويد ادب، حضرت عباس عليه السلام، ناتوان است. او بيش از سي سال با سرور وسالار آزادگان زيست، اما هيچ گاه، او را برادر نخواند. همواره با عنوان «سيدي و مولاي» با او گفت و گو مي كرد.

از زنان وارسته ي كربلا مي توان از همسر امام حسن مجتبي عليه السلام، مادر حضرت قاسم ياد كرد كه با رضايت خاطر فرزندش را براي دفاع از حريم امامت راهي ميدان كرد. او پس از شهادت فرزند، از شدت حيا و ادب، از خيمه بيرون نيامد و آن گاه كه به امر امام عليه السلام حاضر شد، فرمود: آقا جان، قرباني ما را بپذيريد. سپس به احترام عمه ي قاسم در پايين پايش نشست.

همچنين حضرت زينب كبري عليهاالسلام، اسوه ي صبر و مقاومت، با وجود


آن كه دو فرزند خويش را فداي اسلام كرد، و از كربلا تا كوفه، از كوفه تا شام، ازشام تا كربلا و از كربلا تا مدينه به اسارت رفت اما در تمام اين مدت و نيز دوران مدينه سخني از فرزندان خود به ميان نياورد.


پاورقي

[1] درسها و عبرتهاي عاشورا ص 173.