لغزشگاه هاي خواص
در هر انقلابي زماني فرامي رسد كه هنگامه ي سختي ها و زمان مخاطرات به سر مي آيد و دوران بهره مندي و رفاه آغاز مي گردد. اي بسا خواص جامعه با قبول مسؤوليت هايي به تدريج به جمع آلاف و الوف مشغول مي شوند و حتي با توجه به سوابق خود هر گونه بهره مندي از تمتعات دنيايي را براي خود موجه و بجا مي بينند. بدين ترتيب مي توان شاهد ظهور طبقه اي جديد در جامعه بود كه از طرفي خواص و صاحب انديشه اند و از سوي ديگر به دنيا هم بي ميل نيستند. با تأمل در فرجام انقلاب ها و نهضت هاي حق مي توان گفت اغلب لغزش ها و انحرافات خواص پس از پيروزي حكومت و در دوران رفاه رخ مي دهد. برخي از اين لغزش ها عبارتند از:
- از دست دادن اخلاص و بروز شايبه هايي از ريا؛
- ناديده گرفتن دشمنان بيروني و غفلت از ايشان؛
- احساس اطمينان و امنيت از عداوت دشمن دروني «نفس» ؛
-احساس پايان كار و رسيدن به مطلوب؛
- ملاحظات خويشاوندي و دوستي و قوم گرايي و حاكميت روابط به جاي ضوابط؛
- خودستايي و غرور، خود رأيي و استبداد؛
- انحصار طلبي و تنگ نظري و عدم تحمل ديگران؛
- حسن نظر و اعتماد بي جا به عمال و كارگزاران؛
- وجود افراد متملق و چاپلوس و دروغ زن و جلوگيري از ابراز عقيده
و انتقاد مصلحان صاحب انديشه؛
- بروز اختلافات ناپسند در ميان خواص جبهه ي حق؛
- علم بي عمل و اكتفا به شعار براي اصلاح ديگران؛
- كتمان حقايق ديني به هنگام تبليغ به منظور ملاحظات سياسي و احتياط كاري.
البته برخي از اين لغزش ها تنها به دوران رفاه و آسايش اختصاص ندارد.