بازگشت

اشعث بن قيس


اشعث بن قيس كندي رئيس قبيله بني كنده در سال هاي آخر حيات


پيامبر، اسلام آورد. پس از رحلت پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم گروهي از مشركان قبيله ي «بني وليعه» كه تحت تعقيب سپاه خليفه بودند بر قبيله كنده وارد شدند و از رئيس آنان ياري خواستند، اشعث كه ايمانش عميق نبود به مشركان پناه داد و به آنان گفت: «شرط ياري شما اين است كه مرا به شاهي انتخاب كنيد و برايم رسما تاجگذاري نماييد.» سرانجام براي اشعث تاجگذاري كردند. او چون احساس قدرت كرد، گروهي را براي سركوبي سپاه اسلام بسيج كرد ولي در مواجهه با مبارزان اسلام، شب هنگام به دور از چشم يارانش خود را تسليم فرمانده سپاه اسلام نمود و تأمين خواست. اشعث درخواست عفو ده نفر را نمود ولي موقع نامه نگاري، نام خود را ننوشت به اين گمان كه به جز وي، ده نفر امان دارند. فرمانده سپاه اسلام در كشتن او شك كرد، لذا وي را دست بسته همراه اسيران به مدينه آورد، ابوبكر به اشعث امان داد، اما هنگام مرگ از عفو او نادم بود. اشعث دوران خلفاي سه گانه در فتوحات حضور داشت و از جانب عثمان استاندار آذربايجان و ارمنه بود. چون حضرت علي عليه السلام به خلافت رسيد او را عزل كرد. در عهد خلافت علي عليه السلام گرچه اشعث جزو سپاه امام بود و مناصبي نيز داشت اما در چهره ي منافقي عمل مي كرد كه پشت امام را شكست. در صفين به تحريك و تحريص او لشكريان عراق امام را وادار به متاركه ي جنگ كردند، سپس در انتخابات نماينده رأي خود را كه «ابوموسي اشعري» بود بر امام تحميل كرد. حضرت علي عليه السلام عامل شكست جنگ صفين و نتيجه ي كار حكميت را توطئه اشعث مي دانست. در عين حال، سزاي عملش را به خداوند سپرد. اشعث سپاه آماده ي حركت امام را پس از جنگ نهروان كه به قصد شاميان در «نخيله» - اردوگاه كوفه - تجهيز قوا مي كردند، با سخنان منافقانه و به ظاهر


دلسوزانه ي خود، از هم گسيخت و روانه ي خانه كرد. پسرش محمد بن اشعث در ياري رساندن به «عبيدالله بن زياد» ، «مسلم بن عقيل» و«هاني بن عروه» را به قصر كوفه آورد و دخترش «جعده» با هدايت معاويه، امام حسن مجتبي عليه السلام را مسموم و شهيد كرد. [1] .


پاورقي

[1] خواص و لحظه‏هاي تاريخ ساز، مؤسسه‏ي فرهنگي قدر ولايت، ص 101-100.