بازگشت

عمل سنجيده خواص كه پيروي عوام را به دنبال دارد


اگر خواص در زمان مناسب به طرفداري از حق نپردازند اين كار همسنگ و همانند حمايت نكردن است. چه بسا حمايت دير هنگام زيان هاي غير قابل جبراني به همراه داشته باشد. استفاده مناسب از فرصت ها از سفارش هاي ائمه ي اطهار عليهم السلام است؛ حضرت علي عليه السلام مي فرمايد:


من الخرق المعالجة قبل الامكان و الاناة بعد الفرصة [1] .

اقدام كردن پيش از امكان و كوتاهي كردن هنگام فرصت از ناداني است.

استفاده ي به هنگام از فرصت ها در حمايت از حق و هدايت مردم نقش كليدي دارد. به همين نكته رهبر معظم انقلاب اشاره دارد:

اگر خواص، در هنگام خودش، كاري را كه لازم است، تشخيص دادند و عمل كردند تاريخ نجات پيدا مي كند و حسين بن علي ها به كربلاها كشانده نمي شوند. [2] .

متأسفانه در طول تاريخ كساني يافت مي شوند كه از خواص جامعه اند، اما شيفته دنيايند و دين فروشي مي كنند. رضايت خدا را به زندگي چند روزه ي دنيا مي فروشند و با استفاده از موقعيت اجتماعي و اعتماد مردم، حقايق را وارونه جلوه مي دهند و با فريب مردم عوام را به دنبال خود مي كشند. يكي از اين افراد به ظاهر پارسا شريح قاضي است كه رهبر معظم انقلاب درباره اش مي فرمايد:

شريح قاضي كه جزو بني اميه نبود.كسي بود كه مي فهميد حق با كيست. مي فهميد اوضاع از چه قرار است. وقتي هاني بن عروه را به زندان انداختند و سر و رويش را مجروح كردند، سربازان و افراد قبيله اش اطراف قصر عبيدالله بن زياد را گرفتند. ابن زياد ترسيد. به شريح قاضي گفت: برو به اينها بگو هاني زنده است. شريح ديد كه هاني مجروح است.هاني بن عروه گفت: اي مسلمان ها، اين چه وضعي است (خطاب به شريح ) پس قوم من چه شدند؟ مردند؟ چرا سراغ من نيامدند؟ چرا نمي آيند مرا از اين جا نجات بدهند؟! شريح قاضي گفت:


مي خواستم بروم و اين حرف هاي هاني را به مردم بگويم اما افسوس كه جاسوس عبيدالله آن جا ايستاده بود! جرأت نكردم! جرأت نكردم يعني چه؟ يعني ترجيح دنيا بر دين. شايد اگر شريح همين يك كار را انجام مي داد، تاريخ عوض مي شد. [3] .

شريح در مقابل پيشنهاد پسر زياد بر خود لرزيد. چطور پس از هفتاد سال، شهادت دروغ بدهم؟ من قاضي كوفه ام؛ از طرف چند خليفه مقام قضاوت داشته ام؛ مردم مرا صحابي پيامبر مي دانند؛ مضطرب و سرگردان ايستاده بود و از عواقب شهادت دروغ، بيم داشت.

مرگ و زندگي، دين و دنيا، مقام و گمنامي، عافيت و رنج، سرانجام بايد تصميم مي گرفت، او قادر به تصميم گيري نبود. نهيب ابن زياد تصميم نهايي را گرفت و گواهي خلاف قاضي پير و سالخورده ي كوفه شمشيرهاي بران بني مراد را در غلاف كرد و پسر زياد را از مرگ حتمي نجات داد و كوفه را عليه مسلم شورانيد و جهت حركت امام را از كوفه به كربلا تغيير داد و حادثه دهم محرم را آفريد.

قاضي كوفه نه تنها حقيقت را بيان نكرد بلكه با دروغ و تزوير برخورد كرد و در جواب سؤال قبيله ي هاني كه اي شريح،هاني را چگونه ديدي؟ پاسخ داد: سرخ روي و آرام. منظور او اين بود كه صورت هاني در اثر ضربه ي ابن زياد، خون آلود و سرخ و آرام و خاموش بود. اما اين سخنان را طوري به زبان آورد كه مردم تصور كردند هاني سر حال و آرام است. به خيال خام خود توريه كرد و مردم را فريفت. [4] او گفت:هاني زنده و سلامت است، مسأله اي پيش نيامده. به خانه هاي خود بازگرديد كه


رئيستان مشغول مذاكره با ابن زياد است. ياران هاني به اعتماد شهادت صحابي، به خانه بازگشتند و ساعتي بعد بدن نيم جان هاني از بام دار الحكومه به زير فرود آمد.

البته كه يك حركت نابجا كه ناشي از ترس و ضعف و دنيا طلبي و حرص به زنده ماندن است تاريخ را در ورطه ي گمراهي مي غلطاند. شبث بن ربعي، مرد هزار چهره، كه از نويسندگان نامه به امام حسين عليه السلام بود، خود جزو كساني است كه با فرمان عبيدالله سعي كرد مردم را با ترساندن و تطميع از اطراف مسلم بن عقيل، نماينده امام عليه السلام، متفرق كند.

رهبر معظم انقلاب در مورد او مي فرمايد:

اگر امثال شبث بن ربعي در يك لحظه ي حساس از خدا مي ترسيدند، به جاي اين كه از ابن زياد بترسند، تاريخ عوض مي شد. آنها آمدند مردم را متفرق كردند، عوام متفرق شدند. [5] .

عمر سعد به خوبي امام حسين عليه السلام را مي شناخت و مي دانست كه حق با اوست، اما چه عاملي باعث شد اولين تير را به سوي خيمه ي امام حسين عليه السلام پرتاب كند و ديگران را بر اين كار گواه بگيرد. آيا انگيزه اش جز ترجيح دنيا بر دين است؟ يا آرزوي ملك و گندم ري است كه هرگز به آن نرسيد؟! در حالي كه يك حركت سنجيده و حساب شده مي توانست در حادثه ي كربلا نقش تعيين كننده داشته باشد. همان گونه كه رهبر معظم انقلاب مي فرمايند:

تصميم گيري خواص در وقت لازم، گذشت خواص از دنيا در لحظه ي لازم، اقدام خواص براي خدا در لحظه ي لازم، اينهاست كه تاريخ را نجات مي دهد، ارزش ها را نجات مي دهد، ارزش ها را حفظ مي كند. بايد در لحظه ي لازم


حركت لازم را انجام داد. اگر وقت گذشت ديگر فايده ندارد. [6] .

يكي از نقاط تاريخ در كارنامه ي خواص مؤمن، غيبت آنها در شامگاه هفتم ذي حجه سال 60 ق است كه مسلم بن عقيل، قصر عبيدالله را محاصره كرد. او كه تنها مانده بود، شكست خورد و يكه و تنها در كوچه هاي كوفه سرگردان ماند. [7] .

براي توجيه اين غيبت نظرهاي مختلف ابراز شده است كه شايد خوش بينانه ترين آنها اين باشد كه آنها به دستور شخص مسلم از پيرامونش پراكنده شدند، تا جان خويش را براي پيوستن به امام حسين عليه السلام حفظ كنند. [8] .

متأسفانه اين توجيه با توجه به وضع نا به سامان حضرت مسلم بن عقيل غير وجيه مي نمايد. از آن گذشته، نشاني از بزرگان خواص، همچون سليمان بن صرد خزاعي، رفاعة بن شداد بجلي و ليث بن نجبه در صحنه ي كربلا نمي بينيم. البته به گفته ي برخي، عبيدالله بن زياد بعضي از آنها را به زندان انداخته بود، به طوري كه از ياري مسلم بن عقيل و امام حسين عليه السلام محروم شدند. اما خواصي هم بودند كه عملكرد خوبي نداشتند. رهبر معظم انقلاب به همين مسأله اشاره دارند و آن را از مصاديق عملكردهايي مي بينند كه اگر در زمان مناسب و مقتضي انجام مي شد مي توانست بر روي عوام هم تأثير گذار باشد:

چرا آن خواص مؤمني كه اطراف مسلم بودند، متفرق شدند؟ در بين آنها كسان خوبي بودند، افراد حسابي بودند، اما [برخي] از اينها كساني بودند كه به كربلا هم نيامدند! نتوانستند بيايند، توفيق پيدا نكردند، مجبور شدند


جزو توابين بشوند!

وقتي امام حسين عليه السلام كشته شد، وقتي فرزند پيغمبر از دست رفت، وقتي فاجعه اتفاق افتاد، وقتي حركت تاريخ به سمت سراشيب آغاز شد، ديگر چه فايده؟ به همين دليل تعداد توابين در تاريخ، چند برابر عده ي شهداي كربلاست.

شهداي كربلا همه در يك روز كشته شدند، توابين هم همه در يك روز كشته شدند؛ اما شما ببينيد اثري كه توابين در تاريخ گذاشتند يك هزارم اثري كه شهداي كربلا گذاشتند نيست. براي خاطر اين كه در وقت خود نيامدند، كار را در لحظه ي خود انجام ندادند، دير تصميم گرفتند، دير تشخيص دادند. چرا مسلم بن عقيل را تنها گذاشتيد؟! ديديد كه اين نماينده امام آمده بود، با وي بيعت هم كرده بوديد، او را هم قبول داشتيد - عوام را كاري ندارم به خواص مي گويم - شما چرا شب كه شد، مسلم را تنها گذاشتيد [9] كه به خانه ي طوعه پناه ببرد؟ [10] .

پاسخ اين سؤال را بايد در بافت بيمار گونه ي جامعه ي آن زمان دنبال كرد. اساسا بيماري هاي جامعه از نظر جامعه شناسان علل مختلف و به هم پيوسته اي دارند كه اين علل و پيامدهاي آن را مي توان در نمودار ذيل جست و جو نمود. [11] .


پاورقي

[1] نهج‏البلاغه، حکمت 363.

[2] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[3] همان.

[4] درسها و عبرتهاي عاشورا، حسين ايماني يامچي، ص 210 - 209، با تلخيص.

[5] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[6] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[7] تاريخ طبري، ج 4، ص 261.

[8] ر. ک: زندگاني سفير حسين عليه‏السلام مسلم بن عقيل، محمد علي عابديني.

[9] زماني که وضع کوفه با ورود عبيدالله دگرگون شد کوفيان سه گروه شدند: گروهي به عبيدالله پيوستند و گروهي به امام حسين عليه‏السلام در کربلا ملحق شدند و گروهي بي‏طرفي اختيار کردند، اينان پس از شهادت امام حسين عليه‏السلام گروه توابين و نهضت توابين را تشکيل دادند. سليمان بن صرد، مسيب بن نخبه‏ي فرازي، عبدالله ازدي، عبدالله تميمي، رفاعة بن شداد، هسته مرکزي اين نهضت و سليمان به عنوان امير التوابين برگزيده شد. اينان در سال 65 حرکت خود را عليه يزيديان آغاز کردند. چهار هزار نفر با آنها حرکت کردند، ابتدا به کربلا آمدند و عزاداري کردند و سپس به لشکر عبيدالله که خود در شام «شراحيل» فرمانده آن بود حمله کردند. پس از جنگي جانانه، سليمان و جمع زيادي از يارانش به شهادت رسيدند. سليمان از صحابه‏ي رسول الله و ياران حضرت علي عليه‏السلام و ملازمان جنگ صفين بود. او هنگام شهادت 93 سال داشت.

[10] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[11] آناتومي جامعه، دکتر رفيع پور، ص 542، با تلخيص.