بازگشت

خواص جبهه ي حق كه بد عمل كردند


1. وقتي حضرت موسي عليه السلام براي ميقات پروردگار به كوه طور رفت، برادرش هارون عليه السلام را به جانشيني خود در ميان بني اسرائيل نصب كرد. ولي عالم منافقي به نام سامري، گوساله اي طلايي ساخت و آن را خداي بني اسرائيل خواند و آنان را به پرستش گوساله ي طلايي دعوت كرد. خواص بني اسرائيل از جانشين موسي عليه السلام حمايت نكردند و عافيت طلبي آنان را به سكوت واداشت. به دنبال اين عملكرد بد خواص، بازار سامري رونق گرفت و توانست بسياري از بني اسرائيل را به كفر و بت پرستي بازگرداند. به امر خداوند اين مؤمنان و خواص كه در اداي وظيفه كوتاهي كرده بودند، مأمور شدند شمشير به دست گرفته، به جان گوساله پرستان بيفتند و آنان را بكشند و اين كيفر سستي آنان در اداي وظيفه بود. [1] .

2. در زمان پيامبري اشموئيل، بني اسرائيل كه از ستم كنعانيان به تنگ آمده بودند به محضر ايشان مشرف شدند و تقاضا كردند فرماندهي براي آنان تعيين كند تا تحت فرمان او به مبارزه با كنعانيان بپردازند. وقتي پس از اصرار فراوان آنان، اشموئيل، طالوت را به عنوان فرمانده منصوب خداوند معرفي كرد، خواص از پذيرش فرماندهي طالوت خودداري كردند و بر او ايراد گرفتند و خود را شايسته تر خواندند. زماني كه با


مشاهده ي آيات آسماني به الهي بودن فرماندهي طالوت يقين كردند، باز هم در عمل از اطاعت سر باز زدند. خداوند در آيات 251 - 246 سوره ي بقره به بيان اين داستان عبرت آموز مي پردازد.

3. در تاريخ اسلام عملكرد بد خواص جبهه حق را بايد در حادثه كربلا جست و جو كرد. در اين رهگذر ناگزير از مردم شناسي و روان شناسي مردم كوفه مي باشيم.


پاورقي

[1] البرهان، بحراني، ج 1، ص 99.