بازگشت

مصاديق عوام و خواص


مرز مشخص كننده ي عوام و خواص، «بصيرت است» . كسي كه داراي اين ويژگي بود از «خواص» ، و هر كه اين ويژگي را نداشت از «عوام» است. گاهي، افرادي از نزديك ترين اشخاص به پيامبران بودند، ولي در گروه مخالفان آنان قرار گرفتند. آنها اهل بصيرت نبودند، چون ديدند اكثريت مخالفند آنها هم مخالف شدند. همانا همسر و فرزند نوح و همسر لوط. قرآن كريم درباره ي همسر نوح و همسر لوط مي فرمايد:

ضرب الله مثلا للذين كفروا امرأت نوح و امرأت لوط كانتا تحت عبدين من عبادنا صالحين فخانتا هما فلم يغنيا عنهما من الله شيئا و قيل ادخلا النار مع الداخلين [1] .

خداوند مثلي كه براي كافران مي زند همسر نوح و همسر لوط است، اين دو تحت سرپرستي دو بنده از بندگان صالح ما بودند، ولي به آنان خيانت كردند و بستگي آنها با اين دو پيامبر سودي به حالشان نبخشيد و به آنها


گفته شد: وارد آتش شويد، همراه كساني كه وارد مي شوند.

پسر نوح هم تحت تأثير موج مخالفان قرار گرفت. تا بدانجا كه قرآن درباره ي او مي فرمايد:

انه ليس من أهلك انه عمل غير صالح؛

او از خاندان تو نيست بلكه او عملي است ناشايست.

فرزند نوح چون پيوند مكتبي اش از پدر بريده شد پيوند خانوادگي اش نيز سودي نبخشيد.

همچنين قرآن كساني را مورد توجه قرار مي دهد كه هيچ پيوند و ارتباط و نسبي با پيامبران نداشتند، ولي چون داراي بصيرت بودند از خواص شمرده شدند، مانند آسيه دختر مزاحم، كه همسر فرعون بود. او چون معجزه ي حضرت موسي عليه السلام را در برابر ساحران ديد نور ايمان در دلش تابيد. آسيه تا مدتي ايمانش را پنهان مي كرد، اما سرانجام ايمانش آشكار شد. فرعون او را تحت فشار قرار داد، تا دست از آيين موسي بردارد، ولي اين زن بابصيرت مقاومت كرد.

فرعون او را شكنجه كرد و دستور داد دست و پايش را با ميخ بسته و در زير آفتاب سوزان قرار دهند و سنگ عظيمي بر سينه ي او بگذارند، ولي باز هم تسليم نشد. قرآن مجيد اين بانوي نمونه را اسوه مؤمنان دانسته است:

و ضرب الله مثلا للذين امنوا امرأت فرعون اذ قالت رب ابن لي عندك بيتا في الجنة و نجني من فرعون و عمله و نجني من القوم الظالمين [2] .

مثالي كه خداوند براي مؤمنان زد همسر فرعون است، در آن هنگام كه گفت: پروردگارا! خانه اي براي من نزد خود در بهشت بساز و مرا از


فرعون و عمل او و از قوم ستمگر رهايي بخش.

بنابراين معيار تشخيص خواص از عوامل بصيرت است. به همين مطلب مقام معظم رهبري عنايت دارند:

در بين اينهايي كه ما مي گوييم «خواص» ، آدم هاي باسواد هست، آدم هاي بي سواد هم هست. گاهي كسي بي سواد است و جزء خواص است، مي فهمد كه چه كار مي كند، از روي تصميم گيري و تشخيص عمل مي كند، ولو درس نخوانده و مدرسه نرفته است، مدرك ندارد، لباس روحاني ندارد، اما مي فهمد كه قضيه چيست. خواص كه مي گوييم معناي آن يك لباس خاص نيست؛ ممكن است مرد باشد، ممكن است زن باشد، ممكن است تحصيل كرده باشد، ممكن است تحصيل نكرده باشد، ممكن است ثروتمند، ممكن است فقير باشد. [3] .

بنابراين، براي ساختن جامعه اي كه «خواص» در آن فزوني يابند بايد بصيرت هاي افراد افزايش يابد، چرا كه از آفات جامعه ي سالم، زنده و بانشاط عوام زدگي است و بايد شديدا از آن دوري جست. رهبر معظم انقلاب مي فرمايد:

پس بايد مواظب باشيد جزو عوام نباشيد. نمي گوييم جزو عوام نباشيد، يعني بايد حتما برويد تحصيلات عاليه بكنيد، نه، گفتم كه معناي عوام اين نيست. اي بسا كساني كه تحصيلات عاليه هم كردند و جزو عوامند، اي بسا كساني كه تحصيلات ديني هم كردند و جزو عوامند، اي بسا كساني كه فقيرند يا غني اند و جزو عوامند. عوام بودن، دست من و شماست. بايد مواظب باشيم عوام نباشيم، يعني هر كاري مي كنيم از روي بصيرت


باشد. آن كسي كه از روي بصيرت كار نمي كند عوام است. لذا مي بينيد قرآن درباره ي پيغمبر مي فرمايد: «ادعوا الي الله علي بصيرة أنا و من اتبعني» [4] ، يعني من و پيروانم با بصيرت عمل مي كنيم و دعوت مي كنيم و پيش مي رويم. پس اول ببينيد جزو آن گروه عواميد يا نه. اگر جزو گروه عواميد به سرعت خودتان را از گروه عوام خارج كنيد. سعي كنيد قدرت تحليل پيدا كنيد، تشخيص بدهيد، معرفت پيدا كنيد. [5] .



پاورقي

[1] تحريم (66) آيه‏ي 10.

[2] تحريم (66) آيه‏ي 11.

[3] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.

[4] يوسف (12) آيه‏ي 108.

[5] مقام معظم رهبري، 20 / 3 / 75.