بازگشت

جلوه هاي عزت مندي در نهضت حسيني


از آن زمان كه «وليدبن عتبة بن ابي سفيان » والي مدينه ، مأمور شد از حسين (ع) براي يزيد بيعت بگيرد و امام (ع) از بيعت با يزيد خودداري نمود و با اين اقدام نهضت خود را آغاز كرد، تا زماني كه يارانش همه به شهادت رسيدند و خود وارد ميدان نبرد شد و پذيراي شهادت شد، پيوسته يك چيز را تكرار مي كرد و آن پيام «عزت » و حماسه «عزت مندي » بود.

پس مروري كنيم بر اين «پيام » و «حماسه » تا راه تربيت حقيقي خود را نماياند:

1- چون خبر مخالفت امام (ع) در بيعت با يزيد به گوش مردم رسيد و خاندان امام پي بردند كه حسين (ع) تصميم به مقابله دارد، برخي تلاش كردند كه آن حضرت را از تصميمش منصرف كنند؛ از اين رو، به سازش با باطل و ستم و كرنش در برابر مستبدان و ستمگران توصيه كردند. امام حسين (ع) محكم و استوار بر حق و عدل ايستاد. «عمر اطرف » از فرزندان علي (ع) در همان ابتداي نهضت در مدينه ، نزد حسين (ع) رفت و از آن حضرت خواست تا در برابر دشمناني چنين سفاك و مسلط نايستد و تن به بيعت سپارد.امام در پاسخ فرمودند:

«حدّثَني ابي ان ْ رسول الله (ص) اَخْبَرَه ُ بِقَتْلِه ِ و قَتْلي وَ ان َّ تُربْتَي تكون ُ بُقَرْب تُرْبَتِه ِ،فَنَظُن ُّ انَّك اعَلِمت ُ مالَم ْ اعْلَمْه ُ و انه لااُعْطي الدَّنيَّة مِن ْ نَفْسي ابداً؛ پدرم برايم حديث كرد كه رسول خدا (ص) به پدرم فرموده است كه او و من هر دو كشته مي شويم و قبر من نزديك قبر او خواهد بود. گمان مي كني آنچه را تو مي داني من نمي دانم ؟ حقيقت اين است كه هرگز تن به پستي نخواهم داد.» (و زير بار ذلت نخواهم رفت ) .

2- هم چنين در پاسخ به درخواست محمدبن حنيفه فرزند ديگر اميرمؤمنان كه به خدمتش رسيد و از سر خيرخواهي به آن حضرت توصيه كرد، براي خودداري از بيعت بايزيد به جايي دور از دسترس يزيد رود و مردم را به ياري طلبد و بدين ترتيب از جنگي نابرابر و كشته شدن بپرهيزد، فرمود:

«يا اَخي ! وَالله لَوْلَم ْ يكن فِي الدّنيا مَلْجَأَ و لامَاْوي لَما بايعت ُ يزيد بن معاوية ابداً؛ برادرم ! به خدا سوگند اگر در تمام دنيا هيچ پناه گاه و مأمني نباشد، هرگز با يزيد بن معاويه بيعت نخواهم كرد. بنا بر خبر «ابومخنف »، حسين (ع) پس از گفت و گو با «محمدحنفيه » براي چندين بار به سوي مسجد النبي رفت و در طول راه شعر «يزيد بن مُفَرَّغ » را مي خواند كه سروده اي است براي حفظ عزت ، هنگام رويارويي با خطرها:



لا ذَعَرْت ُ السَّوام َ في فَلَق ِ الصّبح

مُغيراً و لادُعيت ُ يزيداً



يَوْم َ اُعْطي مِن َ اَلْمَهابْة ِ صِنيماً

وَالْمَنايا يَرْصُدْنَني ان ْ اَحيداً



در سپيده دمان چوپانان از شبيخون من به هراس نيفتند و مرا يزيد (بن مفرّغ ) نخوانند، اگر از بيم مرگ به ستم تن دهم و زير بار ذلت روم و خطر مرگ از راه ببرد. بدين ترتيب ، با وجود همه توصيه ها در ماندن و بيعت كردن ، يا رفتن و گريختن از دشمنان ،حسين (ع) در حال برپا كردن نهضتي بود كه براي هميشه به همگان درس عزت آموزد و راهنماي تربيت عملي باشد.

3- چون خبر حركت امام به سوي عراق منتشر شد، برخي او را از اين اقدام برحذر داشتند؛ از جمله «ابن عباس »، وي نزد امام رفت و آن حضرت را توصيه كرد كه با توجّه به روحيات مردم عراق درمكه بماند و اگر اصرار به رفتن دارد به يمن رود. امام حسين (ع) هم چنان استوار بر سر تصميم خود و برپا كردن نهضت خويش ايستاد. سپس به سوي عراق حركت كرد و در طول راه نيز پيوسته آموزگار عزت بود. چون به عراق نزديك شد و مردي از كوفه وي را از اوضاع و احوال مردم كوفه و خيانت آنان خبر داد، فرمود:



فَاِن ْ تَكُن ِ الدّنيا تُعَدٌ نفيسَة

ًفَدارٌ ثَواب ِ اللهِ اعلي و اَنْبَل ُ



و اِن ْ امُت ِ الامْوال للّترك جمْعْها

فمأ بال متروك بالحُرّ يبْخل



و اِن ْ تَكُن ِ الارْزاق قَسْماً مقدراً

فقلّة ُ حِرْص الْمرء، في الكسب اجْمل



و اِن ْ تَكُن ْ الاَبْدن لِلْمَوْت ِ أنْشئت ْ

فقتْل ُ امْري ِ بِالسَّيف ِ في الله افْضل ُ



عَلَيْكم سَلام ٌ الله يا آل اَحْمَدٍ

فَاِنّي اَراني عَنْكُم ْ سَوْف أرْحل ؛



اگر زندگي ، دنيايي ارزش مند است ، (در نظر من ) جهان ِ پاداش ِ خداوندي ، برتر و گران بهاتر است ؛ و اگر جمع مال و ثروت براي آن است كه روزي بايد از آن دست كشيد،پس انسان آزاده نبايد براي چنين ثروتي بخل ورزد؛ و اگر روزي ها مقدّر گشته و تقسيم شده است ، پس هر چه انسان در به دست آوردن ثروت كم آزتر باشد بهتر و نيكوتر است ؛ و اگر بدن ها براي مرگ آفريده شده است ، پس كشته شدن انسان با شمشير در راه خدا برتر و سزاوارتر است ؛ درود بر شما اي خاندان پيامبر كه من به زودي از ميان شما كوچ خواهم كرد.

آن كه عزت مند است ، در بند زندگي دنيايي ، مال و ثروت ، جاه و مكنت و كوچ و رحلت نيست ؛ و حسين (ع) برترين نمونه مدرسه پيامبر (ص) ، آموخت كه چگونه بايد بود و چگونه بايد شد.

4- وقتي «حرّ بن يزيد رياحي » فرمانده سپاه كوفه ، راه را بر وي بست و از حركت كاروان او جلوگيري كرد و او را هشدار داد كه اگر دست به شمشير بري و جنگي را آغاز كني ،قطعاً كشته خواهي شد، فرمود:

«آيا مرا از مرگ مي ترساني و آيا كار شما بدان جا رسيده است كه مرا بكشيد؟ من در پاسخ تو همان سخني را مي گويم كه برادر اوسي به پسر عموي خود گفت ، آن گاه كه مي خواست به ياري پيامبر (ص) بشتابد و عموزاده اش او را از كشته شدن بيم داد كه به كجا مي روي كه در اين راه كشته خواهي شد و او چنين سرود:

«من به سوي مرگ مي روم كه مرگ براي جوان مرد ننگ نيست ، اگر در جست و جوي حق باشد و در راه اسلام جهاد كند و بخواهد با ايثار جانش از انسان هاي صالح حمايت كند و با جنايت كاران مخالفت كند و از دشمني با خدا دوري گزيند. من جان خود را فدا مي كنم و بقاي آن را خواستار نيستم و به زودي در جنگي سخت با دشمن ِ بس بزرگ ، رو به رو خواهم شد. پس اگر زنده بمانم پشيماني ندارم و اگر كشته شوم ملامت نشوم ، ولي براي تو همين بس كه چنين زندگي ذلت بار و ننگيني را سپري مي كني ».

حسين (ع) (مظهر عزت الهي ) با ورود به كربلا، نگاه خود را به زندگي ، مبارزه و مرگ بيان كرد تا آيندگان درس آموزند. و در آن لحظه هاي سخت روز عاشورا، درس عزت ، شرافت و آزادي به همه انسان ها آموخت و فرمود: «لا وَالله لااُعْطيكم بِيَدي اِعْطاء الذليل وَلا اَفِرٌّ فِرارَ العبيد؛ من هرگز دست ذلت به شما نمي دهم و مانند بندگان فرار نمي كنم .» آنان كه همراه حسين (ع) شدند به عزت رسيدند كه مدرسه حسيني ، ساحت عزت الهي است .