بازگشت

عزت در نهضت حسيني


نهضت حسيني ، حماسه برپاداشتن عزت است و جاي جاي آن گوياي اين حقيقت است كه همه شرافت آدمي به عزت اوست و كسي حق ندارد جز در برابر خدا خود را ذليل كند. امام صادق (ع) فرموده است :

«إن َّ الله عَزَّوَجَل َ فَوَّض َ اِلَي الْموُمِن ِ اُمُورَه ُ كُلَّها وَلَم ْ يُفُوِّض ْ إلَيْه أن ْ يكون ذَليلاً، أماتَسْمَع َ قُوْل َ اللهِ عَزَّوجل يقول :

(وللهِ العزّة و لِرَسُولِه ِ و لِلْمُومنين ) فَالْمُؤمِن يكون ُ عزيزاً و لا يكون ذليلاً (ثم قال :) إن َّ المُوْمن اعَزَّ مِن َ الْجَبَل . إن َّ الْجَبَل ْ يُسْتَقَل ُّ مِنه ِ بِالْمَعاوِل ِ وَ الْمُومِن لايَسْتَقَل ُّ مِن دينه شي ءٌ؛ خداوند همه امور مومن را به خودش واگذار كرده است ، جز آن كه اجازه نداده است خود را ذليل كند. آيا نمي بيني كه خدا مي فرمايد: «عزت از آن ِ خدا و رسولش و مؤمنان است ». پس ، مؤمن عزيز است و ذليل نيست . (سپس فرمود:) مومن از كوه سخت تر است ، زيرا كوه با كلنگ تراشيده و خرد مي شود، ولي هرگز از دين مؤمن چيزي كم نمي شود و خرد نمي گردد. بر اين اساس است كه مؤمن ، پيوسته استوار و سازش ناپذير است و در هر اوضاع و احوالي عزّت خود را حفظ مي كند و مرگ را بر ذلت ترجيح مي دهد.اين راه و رسم ، در حماسه حسيني بيش از هر چيز جلوه دارد كه حسين (ع) از پيامبر عزّت چگونه زيستن ، انتخاب كردن و مردن را آموخته بود.

رسول خدا (ص) فرمود: «مَن ْ اَقَرَّ بالذُّل طَائعاً فليس منا اهل البيت ؛ هر كه پذيراي ذلت شود، از خاندان ما نيست . هدف حسين (ع) بازگشت به سيره پيامبر (ص) و اميرمؤمنان (ع) بود؛ چنان كه خود آن حضرت در وصيت نامه خود نوشت : «وأسير بسيرة جدّي محمد و سيرة ابي علي بن ابي طالب (ع) ؛ من مي خواهم به سيره جدم محمد (ص) وسيره پدرم علي بن ابي طالب (ع) رفتار كنم .»

پيامبر اكرم (ص) مردم را از ذلّت بت پرستي و سرخم كردن در برابر غير خدا و ذلت جهالت و گمراهي رهانيد و سردمداران كفر و شرك را به پايين كشانيد. «اعَزَّ بِه الاذِلّة وَاذَل َّ بِه الاَ عِزَّه . «خواران را بدو ارج مند ساخت و عزيزان را بدو خوار گردانيد.» اينك حسين (ع) به همان راه مي رفت و براي همين مقصد قيام مي كرد. مي رفت تا سيره فراموش شده پيامبر (ص) را به يادها آورد و راه و رسم آن حضرت را در عزت آفريني زنده كند؛ در اين راه به همان سيره اي رفتار مي كرد كه پدرش علي بن ابي طالب (ع) رفتار مي كرد:

«فَالْمَوْت ُ في حَياتِكم مَقْهوُرين ، وَ الْحَياة ُ في مَوْتِكُم ْ قاهرين ؛ خوارگشتن و زنده ماندن ، مردن است ؛ و كشته گشتن و پيروز شدن ، زنده بودن . زندگي در مرگ ِ با عزت است و مردن همان زيستن ِ با ذلت . اين گونه بود كه حسين (ع) فرمود: «مَوْت ٌ في عِزِّ خَيْرٌ مِن ْحَياة ٍ في ذُل ٍّ؛ مرگ با عزت از زندگي با ذلت بهتر است .»

آن حضرت در اوج حماسه خود آن گاه كه وارد ميدان جنگ شد، تا آن زمان كه به شهادت رسيد، از جمله رَجَزهايش اين بود:



اَلْمَوْت خيرٌ مِن ركوب ِ الْعار

وَ الْعار اَوْلي مِن دُخُول النّارِ؛



مرگ از پذيرش ننگ بهتر است و ننگ از ورود در آتش سزاوارتر است .

حسين (ع) مي آموزد كه بايد اين گونه زيست ؛ در برابر غير خدا، عزيز و در برابر خدا،ذليل . از اين رو، مرگ را به تسليم باطل شدن ترجيح داد و دشمنان خود را دعوت كرد تا در برابر حق سرخم كنند و خود را از آتش برهانند. او براي همين برخاسته بود كه مردمان را به عزّتي بخواند كه سربلندي اين جهاني و سعادت آن جهاني شان در آن است . حماسه حسيني ، حماسه عزّت مومنان است ؛ انسان هايي كه در مدرسه پيامبر آموخته اند كه سعادت حقيقي همان عزت است و زندگي زير بار ستم و در كنار ستم گران جز ذلت و ننگ نيست و سزاوار آن است كه انسان بميرد و تن به ذلت نسپارد.



در جهان نتوان اگر مردانه زيست

همچو مردان جان سپردن زندگي است



حسين (ع) ، بزرگ آموزگار اين گونه زيستن و مردن است . در دوم محرم سال شصت و يك هجري بود كه وارد كربلا شد، در نخستين خطبه اي كه در سرزمين كربلا خواند، چنين فرمود:

«الا تَرَوْن َ ان َّ الْحَق َّ لايُعْمَل ُ بِه ِ، وَ ان َّ الْباطِل َ لايَتَناهي عنه لِيَرْغَب َ الْمُؤمِن ُ في لِقاءِالله مُحِقّاً، فَاِنّي لاارَي الْموت إلاّ سعادة وَ لا الْحَياة مَع َ الظالمين اِلاّ بَرَماً؛ آيا نمي بينيد كه به حق عمل نمي شود و از باطل نهي نمي شود؟ در اين صورت شايسته است كه مومن (باعزّت ) لقاي پروردگارش را خواهان شود. من مرگ را جز خوش بختي نمي دانم و زندگي با ستم كاران راجز بدبختي نمي بينم . در روز عاشورا، آن هنگام كه دو سپاه ، روياروي يكديگر قرار گرفتند و سپاه عمر سعد از هر طرف حسينيان را محاصره كرد و خيمه هاي حسين (ع) را چون نگين انگشتري در ميان خود گرفت ، آن حضرت از ميان سپاه خويش بيرون آمد و در برابر صفوف دشمن قرار گرفت و سخناني حماسي و درس آموز و بيدار كننده بيان كرد و عزت حسيني را يادآور شد و فرمود:

«اَلا وَ اِن َّ الّدعي يَابْن َ الدَّعي قَدْ رَكَزني بَيْن َ اثْنَتَيْن ، بَيْن َ السِّلَّة ِ وَ الذِّلَّه ، و هَيْهات مِنَّا الذِّلّة . بَاْبَي الله ذلك لَنا و رَسُولُه ُ و الْمومِنوُن َ، و حُجُورٌ طَابَت ْ و طَهُرَت ْ (و انُوف ٌحَمِيَّة ٌ و نُفُوس ٌ اَبِيَّة ٌ مِن ْ اَن ْ) نُوُثِرَ طاعَة َ اللِئام ِ عَلي مَصارع ِ الكِرام ؛

آگاه باشيد كه اين فرزند خوانده (ابن زياد) ، پسر فرزند خوانده ، مرا ميان دو راهي شمشير و ذلت قرار داده است و هيهات كه ما زير بار ذلت رويم ؛ زيرا خداوند و پيامبرش و مومنان از اين كه ما زير بار ذلت برويم ، ابا دارند و دامن هاي پاك مادران (و انسان هاي پاك دامن و مغزهاي با غيرت و نفوس با شرافت ) روا نمي دارند كه اطاعت افراد لئيم و پست را بر قتل گاه انسان هاي كريم و نيك منش مقدم داريم . آن كه عزيز است ، استوار و شكست ناپذير است ، آن كه ترس از رفتن و ميل به ماندن ندارد، سربلند است ؛ و حسين (ع) آموزگار چنين عزّتي است . به بيان «ابونصر بن نباته »:



اَلْحُسَيْن ُ الّذي رَأَي الموت َ في الْعِزِّ

حَياة ً وَ الْعَيش فِي الذُّل ِ قَتَلاً؛



«حسين همان كسي است كه مرگ با عزت را زندگي مي ديد و زندگي با ذلت را مرگ و كشته شدن مي يافت .»

ابن ابي الحديد معتزلي در اين باره مي نويسد:

«سرور كساني كه زير بار ذلّت نرفته اند، كسي كه به مردم مردانگي و غيرت و مرگ زير سايه هاي شمشير را آموخت و چنين مرگي را بر پستي و ذلت ترجيح داد، ابوعبدالله الحسين بن علي بن ابي طالب (ع) است كه به او و يارانش امان داده شد، اما از آن جا كه نمي خواست ، تن به ذلت دهد و نيز بيم آن داشت كه ابن زياد اگر هم او را نكشد، به نوعي خوار و ذليلش سازد، مرگ را بر چنين زندگي ترجيح داد.» عزت حقيقي كه برخاسته از عبوديت حق است ، انسان را در راه حق پايدار و شكست ناپذير مي سازد و نهضت حسيني ،برترين نمونه چنين عزتي است . اين عزت در گام گام حماسه حسيني جلوه دارد.