بازگشت

اوج عزتمندي


روز عاشورا صحنه عزتمندي حسين (ع) و تربيت شدگان مدرسه او بود. چون دو سپاه روياروي يكديگر قرار گرفتند، امام (ع) تلاش كرد تا كرامت انساني و عزت ايماني را در سپاه عمر سعد بيدار كند و آنان را از گرداب حقارت و ذلتي كه گرفتارش بودند، نجات بخشد. پس از سخناني عبرت آموز و موعظه اي بليغ و بيان هدف و مقصد خويش و جايگاه و مرتبه خود، چند تن از سرشناسان كوفه را كه او را دعوت كرده بودند و اكنون در صف مقابل ايستاده بودند، مخاطب قرار داد و فرمود:

اي شَبَث َ بن رِبْعي ، اي حَجّار بن اَبْجَر، اي قَيْس بن اَشْعَث ، اي يَزيد بن حارث !مگر شما به من نامه ننوشتيد كه ميوه ها رسيده و باغستان ها سرسبز و خرم شده و چاه ها پر آب گشته است و به سوي سپاه مجهز و آماده خويش مي آيي ، بشتاب !

آنان كه به بندگي سرنهاده بودند، پاسخي نداشتند جز انكار واقعيات و گفتند: ما ننوشتيم ! سپس امام (ع) را به همان ذلتي كه خود بدان تن داده بودند، دعوت كردند. اين جا بود كه حسين (ع) ملاك خود را براي زندگي و مرگ معرّفي كرد:

لا وَاللهِ اُعْطِيهِم ْ بِيَدِي إعْطاءَ الذَّلِيل ِ وَ لا أَقِرُّ إقرارَ الْعَبِيدِ؛

نه ، به خدا سوگند كه نه مانند ذليلان تسليم مي شوم و نه مانند بردگان گردن مي نهم .

بدين ترتيب حسين (ع) راه و رسم خود را اعلام كرد تا همه آزادگان راه و رسم او را در پيش گيرند و جز در برابر خدا سر فرود نياورند و بندگي نكنند. از اين رو در سخني ديگر خطاب به فريفتگان دنيا و ذلت پيشگان فرمود:

هَيهات مِنَّا الذِّلَة ُ؛

هيهات كه ما زير بار ذلت رويم .

سپس اعلام كرد كه او و نهضتش در هر حال پيروز است :

وَإن نُغْلَب ْ فَغَيْرُ مُغَلَّبيِنا؛

و اگر شكست بخوريم ، شكست نخورده ايم كه ما را شكستي نيست .

هنگامي كه آتش جنگ افروخته شد و تيرها به سوي جبهه حق روانه گرديد، حسين (ع) ياران عزّتمند خود را به قيام براي حق و پذيرش مرگ ِ با عزت دعوت كرد:

قوُموُا يا كِرام ُ! فَهذِه ِ رُسُل ُ الْقَوْم ِ إلَيْكُم ْ؛

برخيزيد اي بزرگواران و عزتمندان ! اينها پيك هاي مرگ است از سوي اين مردم بر شما.

آنچه بر زبان حسين (ع) و ياران وفادارش جاري گرديد و آنچه در رفتار و كردار آنان جلوه گر شد، شأن واقعي يك انسان عزيز است . حسين (ع) درباره اين شأن و جلوه هاي آن در برخورد با «حرّبن يزيد رياحي » هنگامي كه راه را بر او و كاروانش بست و آن حضرت را از مرگ بيم دادـ چنين فرمود:

شأن من شأن كسي نيست كه از مرگ بهراسد. چقدر مرگ در راه رسيدن به عزت و احياي حق ، آسان و راحت است . مرگ در راه عزت ، جز زندگي جاويد نيست و زندگي باذلت جز مرگي فاقد حيات نيست . آيا مرا از مرگ مي ترساني ؟ تيرت به خطا رفته است و گمانت تباه است ! من كسي نيستم كه از مرگ بهراسم . منش من بزرگتر از اين است و همت من عاليتر از آن است كه از ترس مرگ به زير بار ستم روم . و آيا شما بر بيش از كشتن من توانايي داريد؟ آفرين و درود بر كشته شدن در راه خدا، در حالي كه شما قادر به نابودي عظمت من و محو عزت و شرف من نيستيد! پس در اين صورت باكي از كشته شدن ندارم .

حسين (ع) كشته عزت خويش و زنده به عزت است . هرگام او عزت است و حماسه .خلوط در عين فشار، تنهايي در نهايت ستم ، تهاجم به ستمگران به رغم اوضاع نامساعد، معنويت و اخلاق در مراحل نهضت ، حفظ اهداف متعالي و جهاد در راه آن با وجود ياران اندك ، سازش ناپذيري با كفار، علي رغم آگاهي به پيامدهاي سخت آن و استقبال از شهادت و اسارت ؛ اين است روح عزت حسيني .