بازگشت

عزتمندي ياران حسين


شب عاشورا نمايشي بود از شكست ناپذيري آنان كه در كنار حسين (ع) عزت يافته بودند. پس از آن كه دشمن به آنان تا روز بعد مهلت داد و مسلّم شد كه در نبرد نابرابر روز بعد چه روي خواهد داد، حسين (ع) در ميان خاندان و ياران خويش خطبه اي خواند و فرمود:

خداي تبارك و تعالي را به نيكوكارترين ستايش ثنا مي گويم و او را در گشايش و سختي مي ستايم . خدايا ترا مي ستايم كه ما را به پيامبري كرامت بخشيدي و قرآن را به ما آموختي و به دين و آيين دانا كردي و ما را گوش و چشم و دل بخشيدي و از مشركان قرار ندادي . اما بعد، ياراني شايسته تر و بهتر از يارانم نمي شناسم و خانداني نيكوتر و خويش دوست تر از خاندان خود سراغ ندارم . خداوند همه تان را از جانب من پاداش نيك دهد. بدانيد كه من مي دانم فردا كارمان با اين دشمنان به كجا خواهد كشيد. بدانيد كه من اجازه تان مي دهم با رضايت من همگي تان برويد كه حقي بر شما ندارم . اكنون شب شما را در بر گرفته است . پس آن را وسيله رفتن كنيد.

پس از اين كه حسين (ع) سخنراني خود را به پايان رسانيد. خاندان و يارانش ، وفاداري ، پايداري و شكست ناپذيري خود را اعلام نمودند و نشان دادند كه هر كه عزت يابد، شكست نيابد و تن به خواري ندهد و در دو عالم رو سپيد ماند.

نخست ، عباس بن علي (ع) شروع به سخن كرد: لم نَفْعَل ُ؟ ألِنَبقي بَعْدَك َ؟ لا أَرانَا اللهُ ذلِك َ أَبَداً؛

چرا چنين كنيم ؟ براي آن كه پس از تو بمانيم ؟ خدا هرگز چنين روزي را نياورد؟

سپس ديگر برادران حسين (ع) و پسرانش و برادر زادگانش و ديگر افراد بني هاشم همين سخن و مانند آن را گفتند و استواري خود را در دفاع عزتمندانه از حق اظهار كردند.

ديگر ياران حسين (ع) نيز كه تربيت شدگان مدرسه عزت بودند، سخناني همانند يكديگر گفتند و آخرين سخناشان اين بود:

وَاللهِ لاَ نُفارِقُك َ وَ لكِن َّ أَنْفُسَنالَك َ الْفِداءُ نَقيك َ بِنُمُورِنا وَجِباهِنَا وَ أَيْدِينا، فَإذا نَحْن ُ قُتِلْنا وَفَّيْنا وَ قَضَيْنا ما عَلَينا؛

به خدا سوگند از تو جدا نمي شويم . جان هاي ما به فدايت ، با چنگ و دندان تو را حفظ مي كنيم و چون كشته شويم وفا كرده ايم و تكليف خويش را ادا كرده ايم .

حسين (ع) كه ياران خود را اين گونه وفادار و استوار و شكست ناپذير ديد، دعايشان كرد و از خداوند برايشان طلب پاداش نيك كرد و خبر شهادت همگي را داد.ياران حسين (ع) با شنيدن اين خبر خدا را شكر كردند و چنين گفتند:

الْحَمْدُللهِ الَّذِي أَكْرَمَنا بِنَصْرِك َ وَ شَرَّفَنا بِالْقَتْل ِ مَعَك َ، أَوَلاَ نَرْضَي اَن ْ نَكُون َ مَعَك َ فِي دَرَجَتِك َ يَا ابْن َ رَسُول ِاللهَ؛

حمد خداي راست كه به سبب ياري تو، ما را كرامت داد و با كشته شدن با تو، ما را عزت و شرافت بخشيد. اي فرزند رسول خدا، آيا نبايد خشنود باشيم كه در بهشت با تو هستيم .

در شب عاشورا حسين (ع) پس از بررسي اوضاع و احوال اطراف خيمه ها و موقعيت مكان نبرد، به خيمه زينب كبري (س) وارد شد. حضرت زينب (س) از امام (ع) پرسيد: «آيانيت و عزم ياران خود را آزموده اي ؟ مبادا هنگام سختي و تنگي دست از تو بردارند و به دشمنت واگذارند.»

امام (ع) فرمود:

وَاللهِ لَقَدْ بَلَوْتُهُم ْ، فَما وَجَدْت ُ فيهْم ِ إلاَّ الاَشْوَس َ الاَقْعَس َ، يَسْتَأْنِسُون َ بِالْمَنِيَّة ِ دُونِي اسْتِيناس َ الطِّفْل ِ إلي مَحالِب ِ اُمِّه ِ؛

به خدا سوگند آنان را آزموده ام و جز محكمي و صلابت و ايستادگي در آنان نيافته ام . آنان در ركاب من چنان مشتاق مرگند كه طفل شيرخوار مشتاق پستان مادرش است .

ياران حسين (ع) به راستي ؛ نمونه واقعي صبر، استقامت ، وفاداري ، استواري و شكست ناپذيري بودند، و با اين ويژگي ها، جلوه هاي عزت حسيني را در روز عاشورا به عرصه نمايش گذاردند.