بازگشت

پافشاري بر حفظ عزت هنگام دعوت به ذلت


چون خبر مخالفت امام (ع) در بيعت با يزيد به گوش مردم رسيد و خاندان امام پي بردند كه حسين (ع) تصميم به مقابله دارد؛ برخي تلاش كردند تا حضرت را از تصميمش منصرف كنند. بعضي از آنها امام (ع) را به سازش با باطل و كرنش در برابر مستبدان و ستمگران توصيه كردند. نزد امام حسين (ع) رفت و از آن حضرت خواست تا تن به بيعت بسپارد و جان خود را حفظ كند.

سيد بن طاووس ؛ اين ماجرا را به نقل از «عمر اطراف » چنين آورده است :

چون برادرم حسين در مدينه از بيعت با يزيد خودداري كرد، من به خدمتش رسيدم . ديدم تنها نشسته و كسي در محضرش نيست . عرض كردم : «من به قربانت اي اباعبدالله، برادرت ابومحمد امام حسن (ع) از پدرش براي من حديث كرد...» همين را كه گفتم اشك مجالم نداد و صداي گريه ام بلند شد. آن حضرت مرا به سينه چسبانيد و فرمود: «برايت حديث كرد كه من كشته مي شوم ؟» عرض كردم : «خدا نكند، اي فرزند رسول خدا.» فرمود: «ترا به حق پدرت ، به سؤالم جواب ده . از كشته شدن من خبر داد؟»گفتم : «آري ، چه مي شد كناره نمي گرفتي و بيعت مي كردي ؟» فرمود:

حَدَّ ثَنِي أَبِي أَن َّ رَسوُل َ اللهِ(ص) أَخْبَرَه ُ بِقَتْلِه ِ وَ أَن َّ تُرْبَتِي تَكُون ُ بِقُرْب ِ تُرْبَتِه ِ، فَتَظُن ُّ أَنَّك َ عَلِمْت َ مالَم ْ و أَنَّه ُ لا اُعْطِي الدَّنِيَّة َ مِن ْ نَفْسِي أَبَداً؛

پدرم برايم حديث كرد كه رسول خدا (ص) به پدرم فرمود كه او و من هر دو كشته مي شويم و قبر من نزديك قبر او خواهد بود. گمان مي كني آنچه را تو مي داني من نمي دانم ؟ حقيقت اين است كه من هرگز تن به پستي نخواهم داد.

«ميل به ماندن » و «ترس از رفتن » انسان را به اسارت مي كشد و آن كه عزيز است «ماندن » را با «عزت » مي خواهد و «رفتن » به سوي حق را «عزت » مي بيند و از اين رو هرگز با باطل و ستم سازش نمي كند.

«محمد حنفيّه » فرزند ديگر اميرمؤمنان (ع) نيز خدمت حسين (ع) رسيد و از سرِ خيرخواهي به حضرت توصيه كرد تا براي خودداري از بيعت با يزيد به سرزميني دور از دست رس يزيد رود و مردم را به ياري طلبد و بدين ترتيب از جنگي نابرابر بپرهيزد. ولي پيشواي عزتمندان اين پيشنهاد را هم رد كرد. آري ، حسين (ع) با وجود توصيه ها براي ماندن و بيعت كردن با يزيد يا رفتن و گريختن از دشمنان ، در حال برپا كردن نهضتي بودكه براي هميشه به همگان درس عزت آموزد و راهنماي تربيت عملي باشد. هنگام نزديك شدن موسم حج ، حسين (ع) عازم مكه شد و در آن جا نيز هم چنان بر نهضت عزت بخش خود پافشاري كرد و نامه اي به مردم بصره نوشت و آنان را به احياي دين و مبارزه با ستمگران دعوت كرد.

هم چنين در پاسخ نامه هاي مردم كوفه مبني بر اعلام وفاداري و آمادگي براي قيام در راه حق ، نامه اي به آنان نوشت و نماينده خود «مسلم بن عقيل » را به آن جا فرستاد و پس از آن كه پي برد مأموران يزيد در صددند تا او را در مكه به قتل رسانند و حرمت خانه خدا را بشكنند، تصميم گرفت به عراق برود. چون خبر حركت امام (ع) منتشر شد، برخي او را از اين اقدام برحذر داشتند. از جمله «ابن عباس » بود. او نزد امام (ع) رفت و به ايشان توصيه كرد كه با توجه به روحيات مردم عراق ، در مكه بماند و اگر اصرار به رفتن دارد، به يمن برود. امام حسين (ع) هم چنان استوار بر تصميم خود در برپا كردن نهضت خويش ايستاد. سپس به عراق رفت كرد و در طول راه نيز پيوسته آموزگار عزت بود. هنگامي كه به عراق نزديك شد. مردي از كوفه وي را از اوضاع و احوال كوفه و خيانت كوفيان خبر داد و حضرت در جواب فرمود:



فَإن ْ تَكُن ِ الدُّنْيا تُعَدُّ نَفيسَة ً

فَدارُ ثَوب ِ الله أَعْلي وَ أَنْبَل ُ



وَ إن ْ تَكُن ِ الاَمْوال ُ جَمْعُها

فَما بال ُ مَتْرُوك ٍ بِه ِ الْحُرُّيَبْخَل ُ



وَ إن ْ تَكُن ِ الاَ رْزاق ُ قَسْماً مُقَدَّراَ

فَقِلَّة ُ حِرْص ِ الْمَرْءِ فِي الْكَسْب ِ أَجْمَل ُ



وَ إن ْ تَكُن ِ الاَبْدان ُ لِلْمَوْت ِ أُنْشِئَت ْ

فَقَتْل ُ امْرِي ءٍ بِالسَّيْف ِ فِي اللهِ أَفْضَل ُ



عَلَيْكُم ْ سَلام ُ اللهِ يا آل َ أَحْمدَ

فَإنِّي أَرانِي عَنْكُم ُ سَوْف َ أَرْحَل ُ



اگر زندگي دنيايي ارزشمند باشد، جهان پاداش خداوندي برتر و گرانبهاتر است ؛ و اگر جمع مال و ثروت براي آن است كه روزي بايد از آن دست كشيد، پس انسان آزاده نبايد براي چنين ثروتي بخل بورزد؛ و اگر روزي هاي مقدّر گشته و تقسيم شده است ، پس هر چه انسان در به دست آوردن ثروت كم آزتر باشد بهتر و نيكوتراست ؛ و اگر بدن ها براي مرگ آفريده شده است ، پس كشته شدن انسان با شمشير در راه خدا برتر و سزاوارتر است .

درود بر شما اي خاندان پيامبر كه من به زودي از ميان شما كوچ خواهم كرد.

آري ، آن كه عزتمند است ، در بند زندگي دنيوي ، مال و ثروت ، جاه و مقام و كوچ و راحله نيست و حسين (ع) در مدرسه پيامبر(ص) آموخت كه چگونه بايد ماند و چگونه بايد رفت .

حسين (ع) ـمظهر عزت الهي ـ با ورود به كربلا نگاه خود را به زندگي ، مبارزه و مرگ بيان كرد تا درسي براي آيندگان باشد:

فَإنِّي لا أَرَي الْمَوْت َ إلاّ سَعادَة ً وَ لاَ الْحَياة َ مَع َ الظّالِمِين َ إلاّ بَرَماً؛

من اين مرگ را جز خوشبختي نمي دانم و زندگي با ستمكاران را جز ملامت و خستگي و بدبختي نمي بينم .

آنان كه همراه حسين (ع) رفتند، به عزت رسيدند؛ چرا كه محضر حسين (ع) ساحت عزت الهي است .