بازگشت

قرائت هاي جديد از دين


به دلايلي كه در بالا اشاره شد، و اين كه جامعه اسلامي از تعاليم و آموزه هاي اصيل اسلامي محروم شد و نخبه گرايي باطل در جامعه رواج يافت ، به تدريج قرائت ها و برداشت هايي از اسلام مقبول افتاد كه با نص صريح قرآن و اصول اساسي اسلام ، منافات داشت . بازنگري ، تفقه ، روز آمد كردن و اجتهاد در دين از اركان اسلام است كه مهم و محترم شمرده شده است ، اما اجتهاد در دين و قرائتي از آن كه خود با اصول دين در تضادباشد، در هيچ مكتب و ديني پذيرفته نمي شود.

سيره و روش معاويه ، برداشتي جديد از اسلام بود كه در سطح عالي آن ، يعني حكومت اسلامي ، تجلي يافته بود و با عدالت ، آزادي ، تساهل و تكثر و پاي بندي به اصول و ارزش ها و احكام اصلي در تعارض بود. او تجلي جديدي از جاهليت را با نام اسلام ارائه داد و اسلام طاغوتي را بنيان نهاد.

علاوه بر اين ، گروه ها و فرقه هاي ضاله و گمراه به نام اسلام ، اعلام موجوديت مي كردند كه به تباه كردن اسلام اصيل منجر مي شد. براي نمونه ، «خوارج نهروان » كه حتي خليفه و امام مسلمين را تكفير مي كردند و يا «غلات » و كساني كه در باره ائمه معصوم مخصوصاً اميرمؤمنان غلو و بيهوده گويي مي كردند و يا گروه «مرجئه » كه در زمان معاويه ايجاد شد و تنها ايمان قلبي را كافي مي دانستند و هر گناهي را جايز مي شمردند. و احتمالاً اگر قرائت اصيل و الهي از اسلام كه توسط مصلح بزرگ يعني سيد الشهدا (ع) دركربلا ارائه نمي شد، ديگر امروز نامي از اسلام باقي نمانده بود و يا مكتبي تحريف شده و طاغوتي به نام اسلام به جهانيان معرفي مي شد.