بازگشت

حق محوري


يكي از ابعاد ايمان و جامعه اسلامي «حق محوري » و «خدا محوري » است . اين حق محوري باعث مي شود كه خط قرمزهايي براي رفتار و سلوك هر فرد ايجاد شود و هر فرد در حيطه عمل خود، با توجه به حقوق خداوند و جامعه تصميم گيري كند.

يكي از مشكلاتي كه امروزه گريبان گير غرب و تفكر سكولار و دين گريز شده است ، مسئله پوچي جهان و نيز طغيان و يا سرگرداني در جامعه است ، مثل همان مفهوم «از خود بيگانگي » الينيشن ماركس يا ديگر جامعه شناسان . ولي اگر فردي به خداوند و تكاليف خود در برابر او معتقد باشد، نه تنها دچار طغيان و سرگرداني نمي شود، بلكه زندگي هدف داري همراه با خشوع در برابر خداوند، خواهد داشت .

همه اين ويژگي ها و نيز مردم سالاري ، قانون گرايي و. . . در اسلام و جامعه اسلامي وجود دارد و در مدينة النبي نيز با سعي و كوشش پيامبر اكرم و يارانش تا حدودي اجرا شد. اگر سير جامعه اسلامي نبوي ، تداوم مي يافت و تا مهدي موعود، هر كدام ازائمه معصوم (ع) ، جامعه و حكومت اسلامي را اداره مي كردند، چنين جامعه اي را تجلي بخشيده و جهان مادي را پر از عدل و داد، معنويت و عقلانيت مي كردند.

اما متأسفانه سير خلافت و حكومت اسلامي ، منحرف شد و با اين كه علي (ع) - درزمان حكومتش - با تمام وجود سعي داشت ، اين انحراف ها را جبران كند، اما دولتش دوام نيافت و چون مردم نيز به طور كامل آمادگي نداشتند، حكومت علوي تداوم نيافت و شخصي چون معاويه به خلافت اسلامي رسيد، كه برداشت او از اسلام و شيوه و ايده هاي او كاملاً بااسلام واقعي در تضاد بود. البته بايد توجه كرد كه امير مؤمنان و سلوك سياسي اجتماعي اش ، در تاريخ ماندگار است و الگوي حكومت عدل علوي فرا روي مسلمين جهان باقي ماند.