بازگشت

دلالت روايت هاي شيعه به «سوگواري براي امام حسين »


روايت هاي شيعه كه از پيامبر عظيم الشأن اسلام و ديگر پيشوايان معصوم شيعيان و دودمان نبوت در باب «فضيلت سوگواري و عزاداري » براي سيّد شهيدان ، پيشواي آزادگان حضرت ابا عبدالله الحسين » نقل شده بي شمارند. و در اين جا از باب نمونه به ذكر روايت هاي محدود و كوتاه بسنده مي كنيم : در مناقب از ابن عباس نقل شده كه رسول خدا (ص) را در عالم رؤيا، بعد از كشته شدن سيد الشهدا ديد، در حالي كه گرد آلوده و پا برهنه و گريان بود. دامن پيراهن را بالا كرده و به دل مبارك چسبانيده ، مثل كسي كه چيزي در دامن گرفته باشد، و اين آيه را تلاوت مي نمود:

(و لا تحسبن ّ الله غافلاً عمّا يعمل الظالمون )

و فرمود: رفتم به سوي كربلا و جمع كردم خون حسينم را از زمين و اكنون آن خون ها در دامن من است و من مي روم براي آن كه مخاصمه كنم با كشندگان او نزد پروردگار.

و در روايتي آمده است كه «داخل شدم بر ام سلمه (رضي الله عنها) در حالي كه مي گريست ، پس پرسيدم از او كه براي چه گريه مي كني ؟ گفت : براي آن كه ديدم رسول خدا (ص) را در خواب و بر سر و محاسن شريفش اثر خاك بود گفتم : يا رسول الله براي چه شما غبار آلود هستيد، فرمود در نزد حسين بودم هنگام كشتن او و از نزد او مي آيم .»

و در روايت ديگر از مرحوم شيخ عباس قمي (ره ) آمده است كه : «صبح گاهي بود كه ام ّسلمه مي گريست ، سبب گريه را پرسيده اند، خبر شهادت حسين (ع) را داد و گفت : نديده بودم پيغمبر (ص) را در خواب ، مگر ديشب كه او را با صورت متغيّر و با حالت اندوه ملاقات كردم سبب آن حال را از او پرسيدم فرمود امشب حفر قبور مي كردم براي حسين و اصحابش .»

شيخ عباس قمي مي نويسد: «و از جامع ترمذي و فضايل سمعاني نقل شده كه ام سلمه پيغمبر خدا (ص) را در خواب ديد كه خاك بر سر مبارك خود مي ريخت ، عرضه داشتم كه اين چه حالت است ، فرمود: از كربلا مي آيم ».

و در جاي ديگر است كه آن حضرت گرد آلود بود و فرمود: از دفن حسين فارغ شدم .

شيخ صدوق در كتاب امالي روايت را از ابو عمارة المنشد از امام صادق (ع) نقل مي كند و مي گويد:

«قال قال لي : يا ابا عمّارة انشدني في الحسين بن علي ّ قال : فانشدتم فبكي ، قال فوالله: ما ذلت انشده و يبكي حتّي سمعت البكاء من الدار، قال فقال : يا ابا عمّاره ! من انشدفي الحسين بن علي (ع) فابكي خمسين ، فله الجنّة ، و من انشد في الحسين شعرا، فابكي عِشرين ، فله الجنّه ، و من انشد في الحسين شعراً فابكي عشرة ، فله الجنة و من انشده في الحسين شعرا، فابكي واحداً، فله الجنّه ، و من اشد في الحسين شعراً، فبكي فله الجنّة و من انشد في الحسين شعراً، فبكي فله الجنة ، و من انشد في الحسين شعراً فتباكي ، فله الجنة ؛ اي ابو عمّاره شعري در مرثيه حسين (ع) اشاره كن ، چون آغاز مرثيه نمودم ، آن حضرت بگريست ، سوگند به خدا چندان بگريست ، كه جدران خانه با گريه آن حضرت هم آواز گشت و بانگ گريه دار را نيك بشنيدم آنگاه فرمود: اي ابا عمّاره كسي كه انشا كند از مراثي حسين و پنجاه تن را بگرياند، از براي او است بهشت خداي ، و كسي كه قرائت كند مرثيه حسين را و سي تن را بگرياند بر وي فرض افتد و كسي كه مرثيه بگويدوده تن را بگرياند بهشت از براي اوست و كسي كه انشاي شعري كند و يك تن را بگرياند، در بهشت جاي كند و كسي كه شعري گويد و خويشتن بگريد جزاي خويش بهشت يابد و كسي كه در مرثيه حسين انشاي شعري كند و خويشتن را چون گريه كنندگان وا نمايد، هم بدان از سكنه بهشت گردد.»

در رجّال كشي روايتي است كه سلسله سند آن به زيد شحّام مي رسد، او مي گويد: ما جماعتي از اهل كوفه در محضر امام صادق بوديم كه جعفر بن عفّان بر آن حضرت وارد شد، حضرت او را پيش خود طلبيد:

«فقال : يا جعفر! قال لبيك جعلني الله فداك ، قال بلغني انّك تقول الشعر في الحسين و تجيّد، فقال : نعم جعلني الله فداك ، قال قل نانشدتم فبكي و من حوله حتّي صارت الدّموع عن وجهه و لحيته ثم قال : يا جعفر! و الله لقد شهد ملائكة الله المقربون ههنا يسمعون قولك في الحسين و لقد بكوا كما بكينا و اكثر و لقد اوجب الله تعالي لك يا جعفر في ساعته الجنّه بامرها و غفور الله لك ، فقال يا جعفر! الّا اريدك ؟

قال : نعم يا سيّدي قال : ما من احد قال في الحسين شعرا فبكي و ابكي به الاّ اوجب الله له الجنّة و غفر له ؛ صادق آل محمّد فرمود: اي جعفر! عرض كرد جان من فداي تو باد فرمان چيست ؟ فرمود به من رسيده است كه تو در مرثية حسين ، انشاد شعر نيكو تواني كرد، عرض كرد چنين است . فرمود انشاد كن . لا جرم آغاز قرائت مراثي كرد، آنحضرت چندان بگريست كه آب چشم مباركش از چهره و لحيه در گذشت . آنگاه فرمود: اي جعفر! فرشتگان خدا كلمات تو را امضا نمودند و سخت بگريستند چنانكه ما مي گرييم بلكه افزون گريستند و خداوند در اين ساعت بهشت را بر تو واجب گردانيد. و گناهان تو رامعفو داشت آنگاه فرمود: اي جعفر هيچ خواهي اين فضيلت بر زيادت از اين باز گويم ؟عرض كرد. اي مولاي من ! اينك روا باشد، فرمود نيست كسي كه شعري در مرثيه حسين گويد و بگريد يا بگرياند مگر آن كه خداوند بهشت را بر وي واجب گرداند و گناهان او را به جمله در گذراند».

و نيز در كامل الزيارة از عبدالله بن غالب روايت شده است كه گفت :

«روزي در محضر امام صادق شرف ياب شدم و شروع كردم به مرثيه سرايي براي حسين (ع) چون شعر به اين جا رسيد:



لبليّة تسقوا حسينا

بمسقاة الثري غير التراب



از پشت پرده صداي ناله و فرياد بلند شد.»

ابو هارون المكفوف گويد:

«خدمت ابو عبدالله امام صادق شرف ياب شدم ، به من فرمود: در مرثيه جدّم حسين شعري قرائت كن . من شعري قرائت كردم ، امام فرمود: اشعار را در مرثيه حسين به گونه اي قرائت كن كه گويي بر سر قبر آن حضرت هستي ، آن گاه اين شعر را خواندم :



«امور علي جدث الحسين بكربلا

فقل لا عظمته الزّكية ؛



در كربلا به قبر حسين گذر كن و با استخوان هاي پاكيزه او بگو».

آن حضرت سخت گريست و من خاموش شدم ، سپس به من فرمود: «يكبار ديگرتكرار كن .» پس من تكرار كردم . آن گاه فرمود: «شعري ديگر بخوان » پس من اين شعر را خواندم :



«يا مريم قومي فاندبي مولاك

و علي الحسين فاسعدي ببكاك ؛



اي مريم برخيز و بر مولاي خود گريه كن و با گريه ات بر حسين او را ياري نما.» امام صادق سخت گريه كرد و گريه زنان از پس پرده بالا گرفت ، گاهي صداي گريه و ناله به شدت بالا رفت و به من فرمود؛

«يا ابا هارون ! من انشد في الحسين ، فابكي عشره ، ثم جعل ينقص واحدا واحدا حتّي بلغ الواحد، فقال : من انشدّ في الحسين فابكي واحدا، فله الجنّة ، ثم قال : من ذكره فبكي ، فله الجنة ؛ «اي ابا هارون ، كسي كه در مرثيه حسين شعري گويد و ده تن رابگرياند، آن گاه از اين عدد يك يك كم كرد و فرمود اگر كسي در عزاي حسين شعري بخواند و يك تن را بگرياند، بهشت بر او واجب مي شود. پس فرمود: كسي كه ياد كندحسين را و خودش گريه كند جاي او در بهشت است ».

حال اين پرسش مطرح است ، آيا در زمينه عزاداري براي سيد شهيدان حسين بن علي (ع) امام صادق كه وارث علم پيامبر بوده ، آگاه تر است يا ابن تيميه كه خود در دفاع از يزيد و آل اميّه دامن همّت به كمر زده است ، نظريه پذيرفتني تري دارد؟ آيا در زمينه عزاداري ها راه درست آن است كه شخص پيامبر و وارثان به حق علم او چون امام باقر و امام صادق پيموده اند، يا راه و مشرب فرقه وهابيت كه سر در آبشخور ابن تيميّه و آل اميّه فرو برده اند؟

پاسخ اين پرسش را به خوانندگان واگذار مي كنيم .

پايان