بازگشت

روايت هاي اهل سنت در عزاداري امام حسين


عمر عبدالسلام از محققان معاصر اهل «سنت » و «جماعت »، پس از استدلال به آياتي از قرآن در زمينه عزاداري براي امام حسين (ع) به وجود روايت هاي متواتر در اين موضوع اشاره كرده است و گويد:

«و هم چنين سزاوار است كه اشاره كنيم به روايت هاي متواتري كه بر خبر دادن «جبرئيل » از شهادت حسين (ع) از "اهل بيت و ذوي القربي " دلالت مي كنند. من از اين دسته از روايت ها در حدود دويست روايت را برشمردم . بعضي از اين روايت ها در (كتاب )«اسد الغابه » ج 1 ص 349، نوشته ابن اثير و بعضي ديگر در كتاب «الكامل » ج 4 ص 93 ونيز در كتاب «البداية و النهاية » و بعضي ديگر در «المعجم الكبير» ج 3 ص 113 و ج 4ص 115 نوشته طبراني و بعضي ديگر از آن روايت ها در «فوايد السمطين » نوشته جويني و نيز در مسند «احمد ابن حنبل » مسند «علي ابن ابي طالب » ج 1 ص 85 و نيز منابع ديگر، ذكر شده است .»

عمر عبدالسلام از باب نمونه ، به بعضي از آن احاديث اشاره مي كند و مي گويد:

«از جمله اين روايت ها، روايت اسماء بنت عميس است . اسماء گويد: رسول خدا فرمود: اي اسماء، گروه ستم گري كه خداوند آنان را از شفاعت من بي نصيب مي داند، فرزندم حسين را مي كشد.»

حديث عايشه يكي ديگر از آن روايت ها است كه گويد:

«بيَّنّا رسول الله (ص) راقد اذ جاء الحسين يحبوا اليه فنهيته عنه ثم ّ قمت لبعض امري فدنا منه ، فاستيقظ رسول الله و هو يبكي ! فقلت : ما يبكيك ؟ قال ان جبرئيل اراني التربة التي يقتل عليها الحسين ، فاشتد غضب الله علي من سفك دمه ...؛ «روزي پيامبر خدا (ص) در خواب بود، هنگامي كه حسين (ع) آمد به سمت آن حضرت رفت و من مانع از نزديك شدن او به پيامبر گرديدم ، سپس از جا بلند شدم تا كارم را انجام دهم ، حسين نزد پيامبر رفت ، سپس پيامبر (ص) از خواب بيدار شد، در حالي كه گريه مي كرد. گفتم : چه چيز شما را به گريه آورده است ؟ پيامبر فرمود: جبرئيل ، تربتي را به من نشان داد كه حسين برآن كشته مي شود پس غضب خداوند بر كساني نازل خواهد بود كه خون حسين رامي ريزند.»

و نيز؛ «ابن اثير در «اسد الغابه » از انس بن حارث بن «ابيه » و او از پدرش روايت كرده است كه گويد من خود شنيدم كه پيامبر خدا در حالي كه حسين در دامنش بود، مي فرمود: اين پسرم در سرزميني كه به آن عراق گفته مي شود، به قتل مي رسد پس هركس او را درك كند، بايد به ياري اش بشتابد.»

آنچه ياد شد، برخي از روايت هايي بود كه عمر عبدالسلام در كتاب خود براي نمونه به آن اشاره كرده است و براي توضيح بيشتر بايد به همان مدرك مراجعه شود.

ابن اثير اين روايت را در كتاب ديگر خود به نام «البداية و النهاية » از بغوي با اندكي تفاوت با روايت قبلي نقل كرده و آن اين است :

«قال الصحابي انس بن الحارث : سمعت رسول الله يقول : ان ّ ابني هذا... يعني الحسين - يقتل بارض يقال لها كربلا ضمن شهد منكم ذلك فلينصره ؛ انس بن حارث صحابه پيامبر گفت : شنيدم كه پيامبر خدا مي فرمود: همانا اين پسر من (يعني حسين ) به سرزمين كه كربلا نام دارد كشته مي شود پس هر كس از شما او را درك كند بايد به ياري او بشتابد.»

احمد ابن حنبل در مسند خود روايت كرده است كه علي (ع) در راه خود به «صفين » از كربلا گذشت . پس صدا زد: «يا اباعبدالله! (اي حسين ) در كنار شط فرات ، صبر كن ! آن گاه فرمود: روزي در محضر رسول خدا، بودم ، چشم هاي آن حضرت پر از اشك بود.گفتم اي پيامبر خدا چه چيز شما را به گريه آورده است ؟ حضرت فرمود: لحظه هايي پيش جبرئيل در نزد من بود و به من گفت : حسين (ع) در كنار «شط فرات » كشته مي شود و به من گفت : آيا تربت او را، استشمام مي كني ؟

پيامبر فرمود: آن گاه جبرئيل دست خود را دراز كرد و مشتي از خاك را به من داد و من هيچ اختياري از چشمم ندارم ، جز اين كه اشك مي بارد.»

احمد ابن حبنل در مسند خود روايت مي كند:

«از ابن عباس روايت شده است كه گفته است : روزي در محل شهادت حسين (ع) بوديم ، پيامبر خدا را نصف روز در خواب ديدم در حالي كه سر و صورتش پر از گرد و غبار بود، شيشه اي در دست آن حضرت بود كه در آن شيشه خون جاسازي شده بود، پس گفتم : اي پيامبر خدا، پدر و مادرم فداي شما اين چيست ؟ حضرت فرمود: اين خون حسين و اصحاب حسين است كه از امروز تا هميشه مي جوشد.» ابن عباس گويد: ما آن روز را شمرديم و روز قتل امام را پيدا كرديم .»

اين قسمت از اين فصل را با نقل روايتي از يكي از محدثان اهل سنت توسط مرحوم علامه اميني به پايان مي بريم ، پوشيده نيست كه علامه اميني از فرهيختگان و صاحب نظران شيعه است ولي چون روايت مورد نظر را از منابع اهل سنت ذكر كرده ، ماهم در اين رديف به نقل آن مبادرت مي ورزيم . علامه اميني در كتاب خود به نام «راه ماراه و روش پيامبر ما ست » روايت هاي زيادي را از منابع معتبر اهل سنت در زمينه سوگواري بر امام حسين نقل مي كند.

علامه اميني صاحب الغدير در كتاب خود به نام «راه ما راه و روش پيامبر ماست ».در ضمن انعكاس ديدگاه صاحب نظران اهل سنت در زمينه عزاداري امام حسين (ع) مي گويد:

«و شايد بتوان گفت كه تجديد ياد بود در «ميلاد» و «مرگ و مير» اعياد بزرگ نهضت هاي ديني و ملّي ، حوادث اجتماعي جهاني ، و وقايع مهمّي كه در بين ملّت ها رخ مي دهد، با عنايت به شماره سال هايي كه از حدوث آن وقايع مهم تاريخي مي گذرد و سال گرد آن را روز جشن و سرور يا خون و سوگواري قرار دادن ، از شعائر و رسوم ديرينه اي است كه طبع بشري و افكار شايسته آن را در ملل و امم گذشته پي ريزي كرده و قبل ازجاهليت و بعد از آن ، هم چنان كه تا اين زمان ، متداول ساخته است .

اين «اعياد» يهود و نصاري و عرب قبل از اسلام و بعد از اسلام است كه تاريخ در صفحاتش ضبط نموده و گويا اين سنّت ، از تمايلات انساني است ، كه از عوامل حب ّ و عاطفه ، ناشي مي گردد و از سرچشمه حياتي ، آبياري مي شود و شاخ و برگي است ، كه از اصول احترام و تقدير و تحسين و بزرگ داشت رجال دين و دنيا و قهرمانان بي نظير و بزرگان امّت ، منشعب مي شود و منظور از آن ، زنده داشتن خاطره و جاويدان ساختن نام چنين مرداني است كه در آن ، فوائد تايخي و اجتماعي بوده و براي نسل هاي آينده وعبرت و دستورالعمل مفيد و موثر است و در آن تجارب و آزمايش هايي است كه موجب بيداري ملت هاست (و اين سنت )، اختصاص به يك گروه و ملّتي ندارد.

آري ، روزهاي تاريخي از حوادث مهم و پيشامدهاي ناگواري كه در آن ها رخ داده ، نورانيت و بهجتي كسب مي كند كه در ميان ساير روزها به كرامت و عظمت نشان دار شده و از خوبي و بدي آن حوادث ، كسب سعد و نحوست كرده و رنگ آن حوادث را به خود مي گيرد.

و تاريخ تاكنون روز را نشان نداده كه حادثه واقع در آن ، از حادثه محرّم (روز نهضت مبارك حسيني ) - كه هر مسلمان با غيرت شرافت مند آزاده به آن افتخار مي كند - بزرگ تر و مهم تر و مصيبت بارتر باشد، و در آن درس هاي عالي است كه در مدرسه توحيد و عبادت ، كلاس نهايي از حكمت عملي به حساب مي آيد، چنان كه ترسيمي كه عاشورا از آزادگي و بلندي همّت ، جان بازي در راه خدا كرده ، زيباترين ترسيم و كامل ترين و روشن ترين تصوير است (عاشورا) اقدام مثبتي است در برانداختن و ريشه كن نمودن مشكلات فساد و تباهي از مسير صحيح انسانيت .(عاشورا) اقدام مثبتي است در فاصله گرفتن و بيزاري جستن از رذائل و پستي ها. (عاشورا) اصل محكمي است در شكستن شوكت ستم گران و واژگون ساختن پرچم هاي شرك و نفاق ، و درهم كوبيدن تجاوز ستم گران و رهايي بشر از اسارت نفس چيره .(عاشورا) مثبت ترين عملي است در برافراشتن كلمه توحيد كلمه حقيقت و راستي ، كلمه زندگي سعادت مند و مقام عالي انساني (و تمّت كلمة ربّك صدقاً و عدلاً لامبدّل لكلماته ).

پس سزاوارترين روزي كه تا ابد الدّهر - در جبين تاريخ - براي امت محمد (ص)زنده و تازه و درخشان باقي مي ماند، روز حسين - بضعة رسول الله - و پاره اي از گوشت و خون پيامبر و جگر گوشه و نور چشم وي ، و گل خوش بوي او در زندگاني دنياست كه حقاًبايستي آن روز را بزرگ ترين روز خدا - روزي كه قبل از هر كس به خدا منصوب است - و روز پيامبر خدا و روز عيد قربان رسول خدا و «ذبح عظيم » آن حضرت دانست .

«ابوالمؤيد موفق خوارزمي حنفي » كه در سال 568 ه.ق وفات يافته است - در جلد اوّل كتاب خود «مقتل الامام السبط الشهيد» كه معروف و متداول است ، در صفحه 163 آورده است :

«بعد از آن يك سال تمام ، از ولادت «حسين » گذشت ، دوازده فرشته سرخ رو، بررسول خدا نازل شدند و در حالي كه پر و بال خود را گسترده بودند، چنين گفتند: اي محمّد!بر سر فرزندات - حسين - آن خواهد آمد كه از ناحيه قابيل بر سر هابيل آمد و خداوند نظير پاداشي را كه به هابيل داد به او خواهد آمد و نظير كيفري را كه به قابيل داد، به قاتل او مي دهد. پس اضافه كرده است : هيچ فرشته اي در آسمان نماند، مگر اين كه بر رسول خدا نازل شد و او را سر سلامتي داده و به پاداشي كه از طرف خداي تعالي به وي عطا مي شود، آگاه مي ساخت و تربت «حسين » را به آن حضرت عرضه مي داشت و آن جناب مي گفت : بارالها! دچار خذلان كن ، آن كسي را كه حسين مرا ياري نمي كند و بكش آن كسي را كه او را مي كشد و او را از آرزوهايش بهره مساز!

بعد از آن كه دو سال تمام از ميلاد حسين گذشت ، رسول خدا براي سفر بيرون رفت وقتي مقداري راه پيمود، ناگهان ايستاد و با چشم گريان گفت : «انّا لله و انا اليه راجعون » سبب پرسيدند: فرمود: اين جبرئيل است مرا از سرزميني در كنار فرات خبرمي دهد كه اسمش «كربلا» است . فرزندم - حسين بن فاطمه - در آن جا كشته مي شود.پرسيدند: چه كسي او را مي كشد؟ فرمود: مردي به نام يزيد - كه خداوند وجود وي را بي بركت گرداند و گويا هم اكنون اقامت گاه و دفن او را در آن سرزمين مي بينم ، در حالي كه سرش را به ارمغان مي برند. به خدا سوگند! كسي از ديدن سر فرزندم حسين خوشحال نمي شود مگر آن كه خداوند او را دچار نفاق نموده و ميان قلب و زبانش مخالفت مي افكند؛يعني ، ايماني را كه به زبانش ادعا مي كند، در دلش نمي ماند»

و نيز ابوالمؤيد اضافه مي كند: «سپس رسول خدا از اين سفر برگشت و در حالي كه غمناك بود، به منبر رفت و در ضمن اين كه حسن و حسين در مقابلش قرار داشتند، براي مردم خطبه اي ايراد نمود و موعظه كرد، بعد از فراغت از خطبه ، دست راست خود را بر سر حسين نهاده و سر را به سوي آسمان برداشت و عرض كرد: بار الها من بنده تو و پيامبر تو محمّدم و اين دو كودك پاكان عترت منند و برگزيدگان ذريّه من نسل منند كه بعد از خود باقي مي گذارم . بار الها! جبرئيل به من خبر آورده كه اين فرزندم - حسين - بي يار و ياور كشته خواهد شد، پروردگارا كشته شدن او را براي من مبارك گردان و او را از سادات شهيدان - قرار ده كه تو بر هر چيز توانايي . پروردگارا در قاتل او و كسي كه ياري اش كند، مباركي و ميمنت قرار مده .»

آن گاه ابوالمويد مي گويد:

«مردم در مسجد - وقتي اين كلام را شنيدند - يك پارچه گريه سر دادند، حضرت فرمود: آيا گريه مي كنيد، ولي ياري اش نمي كنيد؟ پروردگارا! تو خودت ولي ّ و يار او باش .»

سپس ابوالمويد خطبه اي را كه آن حضرت بعد از مراجعت از سفرش و چند روز قبل از وفاتش ايراد كرده بود از «ابن عباس » نقل مي كند و شايد خطبه مزبور بعد از مراجعت از «حجّة الوداع » بوده است و به هر حال عبارات آن خطبه به آن چه ما نقل كرديم ، نزديك است .»

و چه بسا اين گمان به ذهن بيايد و گمان مردم تيز هوش ، عين يقين است . كه همان تكرار سوگواري هايي كه رسول خدا (ص) در خانه همسرانش برپا مي داشت ، بر اثر فرار رسيدن سال روز ميلاد و يا سال گرد شهادت سبط پيامبر - حسين سلام الله عليه - و يا بر اثر هر دو بوده است .

(سنّة الله في الذين خلوا من قبل ولن تجد لسنّة الله تحويلا)

روايت هايي كه ذكر شده و صدها روايت ديگر كه در اين نوشتار نمي گنجد، از منابع معتبر و اعتمادشدني محدثان و صاحب نظران فرهيخته اهل سنّت ، نقل شده است .

حال جاي اين پرسش باقي مي ماند كه در تعيين تكليف مسلمانان در امر عزاداري براي سيد آزادگان حضرت امام حسين (ع)، دستورهاي پيامبر خدا كه با تواتر نقل مي شود، پذيرفتني است و يا القاي آن گم راه كننده ابن تيميّه خبيث و ملحد؟ پاسخ بر كسي پوشيده نيست .