بازگشت

عزاداري بر فقيد از نگاه سنت


اخبار و احاديث متواتر نبوي كه از فراسوي «وحي » تراويده و از سرچشمه زلال (ماينطق عن الهوي ان هو الّا وحي يوحي ) جوشيده و از گفتار و رفتار آن بني رحمت سخن مي گويند و نيز روايت هايي كه از اهل بيت مطهر پيامبر خدا و صحابه مكرم آن حضرت در زمينه «تشريع سوگواري براي متوفا و شهداي ارجم اند اسلام » به ما رسيده ، بي شمارند. محدثان و راويان اخبار و احاديث ، هر يك در «صحاح » و «سنن » و «موسوعات » روايي خويش ، در اين زمينه به صورت متواتر نقل حديث كرده اند.

عمر عبدالسلام ، در كتاب خود به نام «مخالفة الوهابيه للقرآن و السنه » طيف بي شماري از اين روايت ها را از منابع گوناگون ، روايي از پيامبر و اهل بيت مطهر و صحابه آن حضرت گرد آورده است كه خوانندگان مي توانند به اين منبع مراجعه كنند.

ما نيز در حد گنجايش اين نوشتار، دسته اي از روايت ها را در جهت اثبات «جواز سوگواري در وفات » كه از منابع اهل سنت تحقيق كرده ايم ، در اين جا ياد مي كنيم :

مسلم در صحيح خود روايت مي كند:

«النبي ء (ص) زار قبر امه وبكي و ابكي من حوله ؛ پيامبر، مرقد مادر گرامي خود را زيارت كرد، آن گاه گريست و كساني را كه در اطراف آن حضرت بودند به گريه آورد.»

در صحيح بخاري باب جنائز و سنن بيهقي جزء چهارم چنين آمده است :

«ان رسول الله بكي في موت ابراهيم فقالوا يا رسول الله تبكي و انت رسول الله؟ قال : انّما انا بشر تَدْمَع العين و يخشع القلب و لانقول ما يسخط الرب ؛ همانا پيامبرخدا (ص) در مرگ پسرش ابراهيم گريه كرد. اصحاب گفتند: اي پيامبر خدا، آيا شما پيامبر خدا نيستيد كه گريه مي كنيد؟ حضرت فرمود: من هم مثل شما بَشرم ، چشم ادمي گريه مي كند و قلب هر انساني نرم مي شود و من چيزي را كه موجب غضب پروردگار گردد، نمي گويم .»

جمعي از محدثان ، چون «ابن شبه » در «تاريخ مدينه المنوره »، «سيد نورالدين سمهودي » در «وفاء الوفا» و «ابن حجر» در «الاصابه » بيهقي در كتاب «الجنائز» از «سنن » خود و ابن ماجه نيز در كتاب «الجنائز» از «سنن » خود روايت كرده اند:

«و ورد انّه (ص) قال مخاطباً رقيه بعد موتها: الحقي بسافنا الخير عثمان بن مظعون قال : و بكي النساء فجعل عمر يضربهن بسوطه فاخذ النبي (ص) بيده و قال دعهن ّ يا عمرو قال : و ايّا كن َّ و نعيق الشيطان فأنّه مهما يكن من العين و القلب فمن الله و من الرحمة و مهما يكن من اللسان و من اليد فمن الشيطان .

قال : فبكت فاطمة علي شفير القبر فجعل النبي (ص) يمسح الدموع عن عينيها بطرف ثوبه ؛ روايت شده است كه پس از فوت رقيه ، دختر گرامي پيامبر، در حالي كه پيامبر او را مخاطب قرار داده بود، فرمود: به سلف نيك ما پيوستي . عثمان بن مظعون ، روايت كرده است كه زن ها گريه مي كردند، آن گاه عمر بن خطاب با تازيانه خود، آنان را مي زد (تا از گريه كردن باز دارد) پيامبر خدا با دست مبارك خود او را گرفت و فرمود: اي عمر! آنان رابه حال خودشان واگذار. و فرمود: از فريادهاي شيطان بپرهيزيد، همانا گريه كردن هرگاه ازچشم و قلب نشئت بگيرد، پس از سوي خدا و رحمت است و هرگاه از زبان و دست سرچشمه گيرد از سوي شيطان است . عثمان بن مظعون گويد: فاطمه (س) در كنار قبررقيه گريه كرد و پيامبر اشك هاي چشم فاطمه را با گوشه پيراهن خود پاك مي كرد.»

از روايت هاي ياد شده ، چنين استفاده مي شود كه پيامبر خدا در مرگ هر يك ازنزديكان خود، چون مادر گرامي و پسر و دختر خودش ، شديداً مي گريسته و در مرگ پسرش ابراهيم ، تصريح كرده است كه هر بشري گريه مي كند. پس اگر پيامبر خدا درزمان ابن تيميه و يا وهابيان امروز زندگي مي كرد قطعاً از سوي آنان به بدعت گذاري وشرك متهم مي شد.

«ابن سعد» در «طبقات » و «ابن اثير» در «كامل » و «احمد بن حنبل » در «مسند»، مسند عبدالله بن عمر، از عبدالله بن عمر روايت كرده اند:

«ان ّ الرسول (ص) قال بعد استشهاد حمزة : فحمزة لابواكي له ، فجاء نساء الانصارالي باب رسول الله فبكين علي حمزة فدعا لهن رسول الله (ص)؛ پس از شهادت حمزه (سيدالشهدا) پيامبر خدا فرمود: حمزه هيچ گريه كننده اي ندارد. پس زنان انصار به درخانه رسول خدا، آمدند و براي حمزه به سوگواري پرداختند و پيامبر خدا در حق آنان دعاكرد».

از اين روايت به روشني استفاده مي شود كه پيامبر خدا، عزاداري براي شخصيتي چون حمزه را مهم و داراي فضيلت مي شمرده و گرنه هيچ گاه از اين كه حمزه گريه كننده اي ندارد، افسوس نمي خورد و از سوي ديگر در حق زنان انصار كه براي حمزه گريه كرده بودند، دعا نمي كرد.

و نيز عبدالله بن عمر گويد:

«ما رأينا رسول الله (ص) باكياً اشد من بكائه علي حمزة بن عبد المطلب ؛ ما هيچ گاه نديديم كه پيامبر خدا به اندازه اي كه در شهادت حمزه گريه كرد، گريه كند.»

ظاهراً در استحباب و فضيلت سوگواري و عزاداري براي شخص متوفا و شهيد ترديدي باقي نمي ماند و بيش از اين نيازي به ذكر روايت از پيامبر خدا نخواهد بود».

روايت ديگري در كتب حديثي آمده است كه پس از ارتحال جان گداز پيامبر، فاطمه زهرا دخت گرامي حضرت گريه مي كرد و مي گفت :



«يا ابتاه اجاب ربّاً دعاه

يا ابتاه جنة الفردوس مأواه



يا ابتاه الي جبرئيل لعتاه

يا ابتاه من ربه ما أدناه ؛



اي پدر بزرگواري كه خداوند دعوت او را اجابت كرد، اي پدري كه جنة الفردوس جايگاه او قرار گرفت ؛ اي پدر من ، تو آن كسي هستي كه به جبرئيل ديگر ملاقات نداري ، اي پدر من ، تو آن كسي هستي كه به خداي خويش نزديك شدي ».

و نيز در صحيح مسلم آمده است :

«ان ّ عائشه ذكر لها ان عبدالله بن عمر يقول ان الميت ليعذب ببكاء الحي فقالت عائشه يغفر الله لابي عبدالرحمن ، اما انه لم يكذب ولكنه نسي او أخطأ انّما مرّ رسول الله (ص) علي يهوديّه يبكي عليها فقال : انّهم يبكون عليها و انهالتعذب في قبرها؛ به عايشه گفتند كه عبدالله بن عمر مي گويد: با گريه زنده ها، ميت در قبر عذاب مي شود.عايشه گفت : خداوند ابوعبدالرحمن (عبدلله ابن عمر) را ببخشد، او دروغ نمي گويد ولي اوفراموش يا اشتباه كرده است (اشتباهاً از روايت پيامبر خدا سوء برداشت كرده است ) روزي پيامبر خدا بر زن يهوديه متوفائي گذشت كه ديگر يهوديان بر او گريه مي كردند. پيامبر فرمود: اين ها (يهوديان ) براي او گريه مي كنند در حالي كه او در قبر خود عذاب مي شود.يعني او به كفر اعمال و اعتقاد خود، عذاب مي شود و اين ها از دوري او گريه مي كنند.»

مطالب فشرده اي كه تاكنون عنوان شد، گذري اجمالي بر اصل فضيلت و استحباب «سوگواري » براي فقيد بود. و اكنون مناسب است ، در خصوص عزاداري براي سرور شهيدان و سيد مظلومان حضرت امام حسين (ع) مطالبي مستند به كتاب هاي معتبر شيعه و سني بيان گردد.