بازگشت

عزاداري بر فقيد از منظر قرآن


آياتي از قرآن كريم ، سوگواري بر فقيد را با صراحت تمام تأييد مي كنند. در اين آيات سوگواري بعضي از پيامبران در فقدان دوستان و عزيزانشان بازگو شده است .

روشن ترين آياتي كه از سوگواري پيامبري در فقدان ديگري سخن مي گويد، آيات 84 تا 86 سوره مباركه يوسف است . اين آيات در ضمن توصيف حالت يعقوب پس از فقدان يوسف ، تأثر شديد و حزن زايد الوصف و گريه شديد يعقوب را با بيان زير ترسيم مي كند:

(و تولي عنهم و قال يا أسفي علي يوسف و ابيضَّت ْ عيناه ُ من الحزن فَهُوَكظيم ٌ قالوا تا الله تَفْتَوا تذكُرُ يوسُف َ حتّي تكون َ حَرَضاً اَوْ تكون َ من الهلكين قال انّما اَشكُو بثّي و حزني الي الله و اعلم من الله ما لاتعلمون ).

يعقوب از فرزندان خويش روي برگرداند و گفت : بر فراق يوسف متأسفم و چشمانش از اندوه سفيد شد. و اندوه خود را فرو مي خورد. فرزندان يعقوب گفتند: به خدا سوگند تو آن قدر به ياد او هستي تا اين كه بيمار شوي يا بميري يعقوب گفت : شرح اندوه و پريشاني خود را تنها با خداي خويش ، شكايت مي برم و من از رحمت خدا مي دانم ، آنچه را شما نمي دانيد.

عمر عبدالسلام از محققان اهل سنّت و جماعت مشروعيت گريه بر فقيد را از ديدگاه قرآن كريم ، آشكارا و روشن دانسته و براي اثبات آن به دو آيه ياد شده استدلال مي كند.

«ان ّ في القرآن الكريم و السنة المتواتره شواهد جلية علي جواز البكاء علي الفقيد و اوضح ما ورد في القرآن الكريم وضعه تعالي حالة يعقوب (ع) - بعد ضياع يوسف (ع) - منه اخباره اذ يقول تعالي ...؛ در قرآن كريم و سنت متواتره بر جواز گريه كردن بر فقيد، شواهدي آشكار است و در قرآن كريم ، واضح ترين چيزي كه (بر جواز گريه بر فقيد) وارد شده است ، اين است كه خداي تعالي پس از فقدان يوسف و قطع شدن گزارشي از اوضاع حالت يعقوب را با بيان زير منعكس مي كند...»

آن گاه آيات ياد شده را ذكر كرده است .

آشنايان به كتاب و سنت مي دانند كه يعقوب در فراق فرزندش يوسف ، شب و روز مي گريست . سوگواري او در فراق فرزندش به قدري شديد بود كه بينايي خود را از دست داد. بيماري و فقدان بينايي يعقوب مايه فراموشي يوسف نگرديد، هرچه وعده وصال نزديكتر مي شد، آتش عشق و محبت يعقوب به فرزند دل بندش يوسف ، شعله ورتر مي گردد و لذا به نص ّ قرآن كريم بوي يوسف را از فرسنگ ها راه ، استشمام مي كرد.

(اِنّي لاجِد ريح َ يُوسُف لَوْلاَ تُفَنِّدون )؛ «اگر به من نيرنگ نزده باشيد، من بوي يوسف را استشمام مي كنم .»

از اين رو، به جاي اين كه يوسف به دنبال پدرش راه بيفتد، خورشيد جمال يعقوب به دنبال ستاره گم شده خود: يوسف ، به سرزمين مصر حركت مي كند. قرآن كريم در حين بازگو كردن شرح حال يعقوب نه فقط انتقادي به يعقوب نمي كند بلكه تاثر و اندوه او را، براي آگاهي انسان ها در همه نسل ها منعكس مي نمايد.

بي ترديد، اگر اين پيامبر بزرگوار در ميان وهابي هاي امروز در سرزمين عربستان مي بود، درباره او چگونه داوري مي كردند؟ يا اگر در زمان ابن تيميه مي بود، يقيناً در باور و پندار او جزء مشركان قرار مي گرفت .