بازگشت

شواهدي از بيان هاي والاي سيدالشهداء پيرامون اصلاحات اجتماعي


حضرت اباعبدالله الحسين (ع) در طول نهضت مقدسشان (و حتي قبل از خروج و قيامشان ) در پي اصلاح امور امت اسلامي بوده اند، و اين هدف مقدس را بارها ابراز فرموده اند كه از آن جمله است :

1ـ يكي دو سال قبل از مرگ معاويه ، در ايام حج با جمع نمودن حجاج در سرزمين مِنا (كه در آن ميان حدود دويست نفر از صحابه رسول الله (ص) حضور داشتند)، آن حضرت (ع) پس از تذكر نسبت به طغيان گري معاويه ، و براي جلوگيري از به سلطنت رسيدن يزيد، در خطبه اي از حاضران تقاضاي دعوت از غايبان ِ مورد اطمينان را كردند و در موردِ علت چنين مسئله اي مي فرمايد:

«فَادْعُوهُم ْ اِلي ما تَعْلَمُون َ مِن ْ حَقِّنا، فِانّي اَتَخَّوف ُ اَن ْ يَدْرُس ُ هذا الامر وَ يَذْهَب َ الحق ّ ويَغْلِب َ وَالله مُتِم ُّ نُورِه وَلَوْ كَرِه َ الْكافِرُون َ، آنان را به آنچه از حق ما مي دانيد،بخوانيد. پس به درستي كه من مي ترسم اين امر مندرس و محو گشته و حق مغلوب شده از بين برود.»

طبق اين روايت ها آن حضرت (ع) آنچه از قرآن در مورد اهل بيت (ع) نازل شده و آنچه از رسول الله (ص) درباره (فضائل ) پدر، مادر و برادرشان و در مورد خودشان و اهل بيتشان آمده ، بيان فرموده و صحابه با كلمه «اللهم نعم » تصديق مي نمودند و تابعين نيزچنين تصديق مي نمودند: «اللهم قدحدثني به من اصدقه وأئتمنه من الصحابة ؛ خدايا، از صحابه كسي كه او را تصديق كرده و امين مي شمارم ، آن را برايم روايت نمود.».

خطبه حضرت اباعبدالله الحسين (ع) در «منا» (كه به گونه هاي مختلفي نقل شده ) نكته هايي مهم را در بردارد:

الف ) آن حضرت (ع) پيشوايان و مصلحان واقعي را در معرض تأييد صحابه (كه مورد اطمينان مردمند) قرار مي دهند، و همگان به طور آشكارا به عظمت ، عصمت و صلاحيت اهل بيت (ع) و فضيلتشان نسبت به ديگران اذعان نموده و آن را مورد تأييد خداي متعال و رسول گرامش مي بينند، و لذا به طور ضمني صلاحيت ِ هدايت مردم و اصلاح امورشان توسط اهل بيت اثبات مي گردد.

ب ) راه به روي دسيسه هاي معاويه و اذنابش براي وجهه شرعي و الهي دادن به خود و كارهاي پليدشان بسته شده و مكرشان براي به زير سلطه كشاندن مردم بر ملاگشته و راهشان براي سلطنتي كردن خلافت بر مسلمين دشوار و ناهموار مي گردد.

ج ) آن حضرت (ع) نسبت به عواقب شوم سكوت مرگ بار در برابر ظلم و فساد دستگاه بني اميه هشدار داده و با آنان اتمام حجت مي فرمايند.

از همه مهم تر آن كه ، آن امام معصوم (ع) با ديد وسيع و افق فكري والايشان ،براي مقابله با آن دسيسه هاي شوم موجود در جامعه اسلامي آن روز، ذهن ها را نسبت به حقايق روشن ساخته و حتي نسبت به غايبان منصف ِ باايمان و مطمئن نيز احساس مسئوليت فرموده ، خواستار شدند كه اين حقايق مهم بدانان برسد، تا حق از بين نرود. و ذهن مؤمنان در مسير حق و حركت به دنبال امام بر حق ِّ زمان خويش ، دچار تزلزل و تشويش نگردد.

همه اين ها نيز در مسير انديشه اصلاحات راستين الهي است ، هم چنان كه آن حضرت (ع) در آخر خطبه اي كه به ايشان استناد داده شده (و در مِنا ايراد گشته )،خداوند را شاهد و گواه مي گيرند كه : براي نشان دادن ِ آثار و نشانه هاي دين الهي و به ظهور رساندن اصلاح در سرزمين هاي خداوندي و ايمن گشتن بندگان ِ مظلوم خداوند و براي عمل شدن به فرائض (و واجبات ) و سنت ها (و مستحبات ) و احكام الهي ، چنين اقدام «واتمام حجّتي » را انجام داده اند.

2) حضرت امام حسين (ع) در منزل بطن الرمة ، در پاسخ به سؤال عبدالله بن مطيع ، مبني بر علت خروج آن حضرت (ع)، از مدينه منوره به مكه معظمه ، مي فرمايند:«اِن َّ أهل َ الكوفة ِ كَتَبُوا اِلَي َّ يَسْألُونَني اَن ْ اَقْدِم َ عليهم لِما رَجُوا مِن ْ احياءِ معالِم ِ الحق ّ و اِماتَة البِدَع ». كه معلوم مي گردد پس «از خروجشان از مدينه » حتي علت اين كه آن حضرت دعوت اهل كوفه را پذيرفتند، به جهت تمايل اهل كوفه به زنده ساختن آثار حق و ميراندن و «از بين بردن » بدعت ها و «خلافت دين » بوده است .