بازگشت

سه نكته درباره خطر عالمان نامتعهد


در روايات و سخنان ائمه دين : به برخي از علمان فاسد و غلتيده در آغوش ظلمه ، اشاره شده و عمل كرد ننگين آنان به شدت مورد نكوهش قرار گرفته است .

حضرت امام زين العابدين (ع) به يكي از فقهاي دربار بني ايمه نامه اي مي نگارد و او را نكوهش مي كند و از قبح و خطر بزرگي كه بر عمل او مترتب است ، تنبه مي دهد. اين نامه با حكام ستم گر است و به نيكي جنبه هاي مختلف را از جايگاه امر به معروف و نهي از منكر، بهره برداري خلاف شرع ظلمه از عالمان فاسد را مي نماياند. لذا حضرت علي بن الحسين (ع) به محمّد بن مسلم زهري چنين مي نويسد:

«پس بنگر فردا كه در پيش گاه خدا مي ايستي ، چگونه مردي خواهي بود... گمان مبر كه خدا عذر تو را بپذيرد و از تقصيرت درگذرد، هيهات ! هيهات ! كه چنين نخواهد بود.

خداوند در قرآن از علما پيمان گرفته است كه دين خدا را بر مردمان آشكار كنند و پنهان ندارند. و بدان كه كوچك ترين چيزي كه تو پنهان كرده اي و سبك ترين چيزي كه آن را تحمل كرده اي ، اين است كه دل نگراني ستم گر را بدل به آسودگي كرده اي و راه گمراهي را بر او آسان ساخته اي ، و اين كار با نزديك شدن تو به او و پذيرفتن دعوت اوصورت گرفته است . از آن مي ترسم كه فرداي قيامت با اين گناه در ميان خيانت كاران جاي داشته باشي ، و از تو بپرسند از آنچه گرفتي و به ستمكاري ستم گران كمك كردي ، و بپرسند كه چرا چيزي را كه حق تو نبود از كسي كه به تو بخشيد گرفتي ، و چرا به كسي نزديك شدي كه حق هيچ كس را نمي داد، و چرا در آن هنگام كه تو را به خود نزديك كرد،از باطلي جلوگيري نكردي ، و چرا با دشمن خدا دوست شدي .

آيا در آن هنگام كه ستم گران تو را براي همكاري فرا خواندند، همچون قطبي قرار ندادند كه آسياب ستمگري خويش را بر گرد آن به گردش درآورند؟ و هم چون پلي نشدي كه بر تو مي گذشتند و به بلاها و جنايت هايي كه بر مردم روا مي داشتند دست مي يافتند، و هم چون نردباني براي گمراهي هاي ايشان نبودي .

آيا تو فريب كاري هاي ايشان را توجيه نكردي و گام به گام آنان نرفتي . آنان به وسيله تو علما را به شك انداختند، و دل هاي نادانان را به سوي خود جلب كردند.

خصوصي ترين وزيران ، و نيرومندترين دست ياران ستم گران كاري را كه تو براي اصلاح فساد ايشان انجام دادي و به سبب آمد و شد خاص و عام نزد ايشان شدي ، براي آنان انجام ندادند.

آري ، آنچه به تو بخشيدند، از آنچه از تو گرفتند بسيار كمتر بود، و آنچه براي تو آباد كردند، در برابر آنچه بر تو خراب كردند بسيار ناچيز بود.

به حال خود بنگر كه هيچ كس به حال تو نخواهد نگريست ، و حساب خود را هم چون حساب كسي كه مورد سؤال قرار گرفته است رسيدگي كن ....

بسيار از تو بيم ناكم كه تو از آن كساني باشي كه خدا در كتابش در حق ايشان گفته است :

«از پي ايشان بازماندگاني ماندند كه كتاب را به ميراث بردند، متاع اين دنيا را مي گيرند و مي گويند كه ما آمرزيده مي شويم ....»

تو از موقعيّتي كه در نزد مردم پيدا كردي و از اعتقاد آنان به تو بهره گرفتي ، زيرا آنان از رأي تو پيروي مي كردند و به فرمان تو به كار برمي خاستند، و اگر چيزي را حلال مي كردي آن را حلال مي شمردند، و اگر حرام مي كردي حرام مي دانستند و اين براي خود تو نبود، بلكه براي رغبت مردم بود به مقام دنيايي تو، هم چنين رفتن علما از ميان ايشان و چيره شدن جهل و ناداني بر تو و بر ايشان ، رياست دوستي و دنياخواهي تو و ايشان ...

اكنون از آنچه در آني دست بكش ، تا به نيكوكاراني ملحق شوي كه در جامه هاي ژنده خود به خاك سپرده شدند، در حالي كه شكم هاشان از گرسنگي و كم خوراكي به پشت هاشان چسبيده بود، و ميان آنان و خدا حجاب و پرده اي وجود نداشت و دنيا آنان را نمي فريفت و آنان فريب دنيا را نمي خوردند....

اگر دنيا با تو - با اين پيري و سالخوردگي ، و با اين مقام علمي ـ با نزديك بودن اجل چنين بازي كند، جوان كم سال و نادان و سست رأي و كم عقل چگونه مي تواند خود را از آن برهاند.

(انا لله و انا اليه راجعون ). به چه كسي بايد پناه برد؟ و نزد چه كسي بايد خشنودي خاطر جست ؟ درد دل خويش ، و غمي را كه از تو داريم ، با خدا مي گوييم ، و مصيبتي را كه از تو به ما رسيده است بر خدا عرضه مي داريم ...»

هم چنان كه پيشتر اشارت رفت اين نامه سرشار از نكات و درس هاي آموزنده است و در عبارات آن به زيبايي ، آفات و زيان هاي پيوند و ارتباط عالمان نامتعهد با سلاطين جور نمايانده شده و شدّت زشتي اين عمل ، به خوبي چهره نموده است .

آنچه در ذيل مي آيد، اشاره هايي است به اين نكات عميق و سرشار از درس و عبرت كه به سه نكته از نكات مهم عبرت گيري در عصر مظلوميت ائمه اطهار (ع) از نقش عالمان نامتعهد و وابسته به حكام و سلاطين جور به طور خلاصه ذكر مي شود كه امامان معصوم (ع) از دست ، زبان و قلم شان چه خون دل هايي نصيبشان گرديد:

الف ) حكام جور، عالمان ديني نامتعهدي را كه به دربار آنان راه يافته و سرتسليم در برابرشان فرود آورده اند، همچون قطبي قرار مي دهند كه آسياب ستم كاري خويش را برگرد آن به گردش درمي آورند و بدين ترتيب به هر ظلم و جنايتي كه بخواهند دست مي آلايند و دامنه فساد و تباه كاريشان را تا هر كجا كه اراده كنند، مي گسترانند و هيچ مانعي براي قتل و نهب نامتعهد در دستگاه ظلمه ، حقير و كوچك نيست ، بلكه بايد آن را بزرگ تر و خطرناك تر از خود ستم كاران و فسادگستران دانست ؛ زيرا به تعبير حضرت امام سجاد: اينان به قطبي تبديل مي شوند كه آسياب ستم كاري بر گرد آنان به گردش درمي آيد؛ يعني نقش علماي فاسد در دستگاه جور؛ بنيادي و محوري است ، بدان گونه كه ظالمان و جنايت كاران هر ستم و فساد و جنايتي را به وسيله آنان انجام مي دهند و هرمانع بازدارنده اي را با چهره موجهي كه عالمان ديني وابسته به خود، در ميان توده هاي مردم پيدا كرده اند، به سهولت مرتفع مي سازند و هر فساد و قتل و ستمي را از طريق آنان موجه و روا جلوه مي دهند.

ب ) عالمان وابسته به دستگاه ظلمه ، پلي مستحكم و مطمئن براي عبور آسان و بي خطر ستم گران محسوب مي شوند. پلي كه عبور از آن به دست يازي به جان و مال و ناموس و آبروي مردم بي گناه مي انجامد و هر مشكل و رنجي را براي تاخت و تاز درعرصه هاي زندگي مظلومان جامعه مرتفع مي نمايد و همه راه ها را براي استيلا بر آنان و مكيدن خونشان هموار مي سازد.

پل در جايي به كار گرفته مي شود كه بين انسان و هدف او شكاف و فاصله اي عميق وجود داشته باشد، به گونه اي كه هيچ راه عبوري متصوّر نباشد و هر گونه پيش روي خطر سقوط و نابودي به همراه آورد. در چنين اوضاع نامساعدي تنها راه نجات و وسيله پيش روي و تاخت و تاز، ايجاد پلي مستحكم براي عبور از مهلكه و رساندن نيرو وتجهيزات به آن سوي مانع است . طبيعي است كه اين پل نقش حياتي دارد، به گونه اي كه بود و نبود آن با پيروزي و شكست پيوند و ارتباط مي يابد.

در دستگاه و دربار سلاطين جور اين اوضاع سخت و نفس گير را عالمان ناصالح و فاسد مرتفع مي كنند و با فكر و انديشه و قلم و بيان خويش ، پل عبور ستمگران مي شوند و تجهيزات ظلمه را به آن سوي مانع مي رسانند و دست هاي ناپاك آنان را براي هر قتل و غارت و جنايت و فسادي باز و گشوده مي گذارند.

ج ) عالمان ديني فاسد، نردبان گمراهي هاي سلاطين جور مي گردند و آنان را در شتاب به سوي وادي جهل و تحير ياري مي نمايند.

يكي از مصاديق گمراهي حكام ستمگر، محق ّ دانستن خود در انجام قتل و جنايت و فساد است . آنان اوّلاً خويش را شايسته حكومت و زمامداري مي دانند و تسلط برجان و مال مردم را حق مسلم خود مي پندارند، گفتي از ابتدا براي حكومت و پادشاهي وبزرگي فروشي به توده هاي مردم آفريده شده اند. ثانياً مردم مظلوم و بي گناه را همواره مقصر و مستحق ّ اختناق و سخت گيري و رعب و وحشت و دست گيري و حبس و قتل مي دانند و هر گونه انتقاد و اعتراض و مخالفت از آنان را گناه و جرم نابخشنودي تلقي مي نمايند.

اين حالت شيطاني ، نتيجه خيانت و عمل كردهاي ضد الهي عالمان وابسته به ظلمه است . زيرا اين عالمان ناشايسته و فاسد با تفسير و تأويل هاي خود، مقام و منزلت خيالي و استحقاق حكم راني و تسلط بر مردم و سر كوبي هر گونه نداي مخالف را به سلاطين جور القاء مي كنند و به آنان مي باورانند كه بر جان و مال و ناموس مردم فرمان راندن ، حّق طبيعي و مسلم سلاطين و پادشاهان است و مخالفت و عناد از جانب توده هاي مردم ، اخلال در نظام حكومت و بلوا و آشوب در پيكره مملكت ، و شايسته سركوب است .

بدين ترتيب عالمان فاسد براي شتاب گيري سلاطين جور به سوي گمراهي به نردباني تبديل مي گردند كه به راحتي پله هاي آن پيموده مي شود و هدف هاي ناصواب وضد انساني تحقق مي يابد.