بازگشت

عالمان هاديان امت


حضرت اباعبدالله الحسين (ع) در قسمتي از خطبه امر به معروف و نهي از منكر اشاره به دنياطلبي عالمان ديني مي كند و وجود جاذبه هاي مادي را از عوامل بازدارنده آنان از مقابله با ستم وتعدي حكام بني اميه ـ لعنت الله عليهم ـ معرفي مي نمايد. آن حضرت عالمان ديني جامعه ستم زده را مورد خطاب قرار مي دهد و جاذبه هاي مادي و ثروت اندوزي و مال پرستي را عامل سكوت و تسليم آنان در برابر حكام شقي بني اميه معرفي مي كند.

جاذبه هاي مادي همواره فريبنده و گمراه كننده اند و دل ها را مي لرزانند و از راه روشن دين به بيراهه هاي فسق و گناه رهنمون مي شوند. نفس هاي نامهذب و ناپرورده دربرابر وسوسه ها و تحريض هايي كه به بهره وري از ثروت هاي نامشروع فرا مي خوانند،تسليم مي شوند و دين به دنيا مي فروشند و براي اندوختن و انباشتن سيم و زر بيشتر، هر عمل خلاف و معصيت باري را روا مي شمرند و به سهولت دست به جنايت مي آلايند. در مقابل ، ايمان هاي راسخ و نفس هاي مهذب و پرورده در برابر جاذبه ها و گرايش هاي مادي حرام مقاومت مي ورزند و در هيچ اوضاعي به باطل نمي گرايند و فقط در محدوده قوانين شرعي از امكانات مادي بهره مي برند.

عالمان ديني به دليل مسئوليت سنگيني كه در برابر دين خدا دارند و هادي ِ امت و نجات دهنده محرومان از ستم جباران هستند، بايد بيشتر از ديگران خود را در برابر جاذبه هاي مادي نامشروع مصون و محفوظ دارند و براي نيل به اين مهم به تزكيه و تهذيب نفس بپردازند و مراحل مختلف صعود به قله تقوا و خويشتن داري را طي نمايند.

«قرآن كريم جاذبه هاي مادي حرام و گزينش زندگي دنيا و ترجيح آن بر سراي آخرت را به شدت نكوهش مي كند و چنين كسان را فرو رفته در گمراهي مي داند.»

قرآن كريم در سخني صريح كساني را كه وظيفه و مسئوليت سنگين هدايت خلق را رها ساخته و با دل باختگي در برابر متاع دنيا، توده هاي مردم را از تعاليم دين خدا محروم مي سازند، مستحق عذاب الهي مي داند:

كساني كه تعاليم كتاب خدا را پنهان مي دارند، و در برابر متاع ناچيز دنيا بر سر آن معامله مي كنند، در شكم هاي خود چيزي جز آتش نخواهند يافت ، و خدا در روز بازپسين با آنان سخن نخواهد گفت و براي ايشان عذابي سخت و دردناك آماده است .

يكي از مهم ترين مصاديق كتمان تعاليم دين خدا، امتناع از ترويج و گسترش احكام و قوانين اسلام و تلاش عملي در مسير تحقق اصولي كه به مبارزه با ظلم و ستم و مخالفت با قدرت هاي سلطه گري كه توده هاي مردم را به استضعاف مي كشانند، است . درميان مردم اين عالمان ديني نامتعهد هستند كه آن گونه كه شايسته است به دستورهاي دين ِ حق عمل نمي كنند و وظايف و مسئوليت هاي الهي خود را ناديده مي گيرند و احكام و دستورالعمل هايي را كه به طور مستقيم و آشكار ستم و جور را نفي مي كند و جهاد و مبارزه پي گير با ظالمان و مفسدان را يك وظيفه و تكليف واجب و ثابت براي عالمان ديني مي داند، طرد مي كنند و در برابر نعمت هاي ناپايداري كه از ظلمه به دست مي آورند دين و آخرت خويش را تباه و نابود مي نمايند.

در معارفي كه از ائمه دين (ع) باقي مانده ، اشارات و عباراتي مي يابيم كه به موضوع دنياطلبي عالمان نامتعهد و گمراه مي پردازد و اين خصيصه زشت را آفت بزرگ دين و عامل فساد در زمين و سرگرداني و زيان و خسران بندگان خدا معرفي مي نمايند.

از امام موسي كاظم (ع) نقل است كه ، خداي متعال به حضرت داوود چنين وحي كرد:

«به بندگان من بگو كه ميان من و خودشان عالمي را قرار ندهند كه دل باخته وفريب خورده دنياست ، زيرا چنين عالمي آنان را از ياد من و از راه دوستي من و مناجات كردن با من دور مي سازد. اين گونه عالمان راه زنان بندگان من هستند.»

در اين روايت دل باختگي عالمان دين در برابر مظاهر مادّي و جاذبه هاي پول وثروت هاي نامشروع يك آفت بازدارنده محسوب مي شود و كساني كه نماينده دين خدا و مدافعان احكام و قوانين الهي و هدايت گر توده هاي مردم به شمار مي روند، چنانچه اسيراين جاذبه هاي فريبنده و اغواگر شوند و بر سر سفره هاي الوان دستگاه هاي جور بنشينند و به عناد و عداوت با دين خدا بپردازند و قوانين و دستورالعمل هاي اقتصادي شريعت را بامنافع ضد انساني و زياده طلبي ها و افزون خواهي هاي خود در تضاد و منافات ببينند.چنان كه موجود بودن دين را در مقابل متاع ناچيز دنيا به خطر افكنند و از درگاه الهي طردكنند و جايگاه والاي معنوي خود را از دست بدهند و از فلاح و رستگاري دور مانند.

اين دل باختگان دنيا به طور طبيعي بازدارندگان بندگان خدا از ياد خدا و دوستي ومناجات با او هستند و اگر چه خودشان همواره ذكر بر لب و مشغول به راز و نياز و داراي ظاهر ديني و شرعي باشند، لكن دين را از محتوا تهي مي كنند و ذكر و ياد و دوستي باحضرت حق را به معناي واقعي كلمه واژگونه مي سازند و از جهت و هدف اصلي خارج مي كنند.

اين عالمان ره گم كرده و گمراه ساز، راه زنان بندگان خدا نام گرفته اند. زيرا متاع معنويت ، گران بارترين و ارزش مندترين متاع ها محسوب مي شود و عالمان نامتعهد وفريفته دنيا كه بر سر راه بندگان خدا كمين مي كنند و اين متاع گران قدر را از آنان مي ربايند، راه زناني هستند كه با ربودن گوهر معنويت از كساني كه به دين حق اميدبسته اند و راه رشد و رستگاري خود را در تعاليم الهي جستجو مي نمايند، آنان را از هستي ساقط نموده و دنيا و آخرتشان را تباه مي سازند.

حقيقتاً كجا مي توان متاع دنيا را با متاع دين يكسان شمرد و چگونه مي شود ربودن متاع هاي دنيوي را با ربودن متاع دين و معنويت برابر و يك گونه به شمار آورد؟! وآيا راهزنان و ربايندگان هر دو نوع متاع در يك جايگاه قرار دارند و خلاف و معصيّت و فسادشان يكي است ؟!

رسول گرامي اسلام (ص) در نفي و نكوهش دنياطلبي عالمان ديني كه در همه حال و زمان و مكان بايد هدايت گران و معلمان راه روشن انبيا و ائمه اطهار (ع) باشند، چنين مي فرمايند:

«واي بر كساني كه دين را وسيله دست يافتن به دنيا قرار مي دهند، اينان گرگاني در لباس ميشند، كه با نرم زباني مردم را مي فريبند، سخنان ايشان شيرين تر از عسل است ، و دل هايي چون گرگ دارند...».

نكته مهمي كه در اين روايت مورد توجه قرار گرفته ، اين است كه عالمان فاسد و نامتعهد، دين را براي نيل به مطامع نامشروع و حرام چونان بهترين وسيله مورد بهره برداري قرار مي دهند و تعاليم الهي را كه محكم ترين دستاويز براي نيل به زندگي سالم مادّي و معنوي و رستگاري در آخرت محسوب مي شود، هم چون موهن ترين وذلّت آفرين و پست ترين ابزار و وسايل براي جلب توجه صاحبان قدرت و مكنت و نيل به مظاهر و امكانات مادي دنيا، مورد استفاده قرار مي دهند.

اينان اگر دين را رها مي كردند و از جامه ديانت خارج مي شدند و به كفر مي گراييدند، خطري براي دين نداشتند و نمي توانستند به نام دين بر دين و دين باوري يورش برده و اساس شريعت را هدم و نابود سازند. لكن درد و رنج بزرگ اين است كه به شدّت به دين مي گرايند تا راه نيل به مطامع پست و نامشروع دنيايي را با دستاويز قراردادن تعاليم الهي هموار نمايند.

نكته دوم اين است كه عالمان فريفته دنيا و وابسته به دستگاه هاي جور به گونه اي سلوك مي كنند و در ميان توده هاي مردم مشي مي نمايند كه قدرت تميز و تشخيص را ازآنان سلب مي كنند.

اينان گرگان درنده اند، امّا ميش مي نمايند، از همين رو با زبان هاي نرم و منافقانه وسخنان شيرين و ظاهر فريبنده ، آحادي از خواص و عوام مردم ملت ها را به اشتباه مي اندازند و از بينش و بصيرت نسبت به ماهيّت عملكردهايشان باز مي دارند.اين جاست كه اين گمراهان ، گمراهي مي آفرينند و مردم ناآگاه را چشم بسته به دنبال خويش مي كشند و هم چنان كه خود در كام قدرت هاي سلطه گر فرو مي روند و دين ستيزان را ياري و مساعدت مي كنند و دست هاي پليد آنان را در ارتكاب هر گونه ظلم و فساد باز وگشوده مي دارند، مردم ناآگاه را نيز به بيراهه هاي فساد و تباهي رهنمون مي شوند.

نكته سوم و مهمتر از نكات ديگر؛ درباره دنياگرايي و مال اندوزي هاي نامشروع عالمان ديني در قسمت هايي از وصاياي حضرت علي (ع) مي يابيم كه مولاي متقيان خطاب به فرزند بزرگوارش ، امام حسن مجتبي (ع) چنين مي فرمايد:

«پسرم ، چگونه فردا در ميان گروهي قرارگيري ... كه عالم ايشان فريبنده و ظاهرآرا باشد و هواي نفس بر او چيرگي دارد و سخت به دنيا چسبيده است و آن كس از آنان كه بيشتر رو به تو مي كند، براي غائله آفريني در كمين تو نشسته است و پيوسته خواهد كه حيله اي ساز كند، و در طلب دنيا سخت مي كوشد...»

روايت فوق نشان دهنده عالمان دنياطلب و نامتعهدي است كه قلوب جامعه هايي را معطوف به دنيا و هر آنچه در آن هست ، مي كنند. شاه راه فرعي اي را پايه مي ريزند كه عوام و دنباله روهاي خويش را بدان راه هدايت مي نمايند.

اگر چنانچه حبل المتين الهي نباشد و بدان چنگ نيندازيم ، هر از لحظه اي به قعر دره هاي وحشت و خوف جهنم سرنگون مي شويم .

در چنين شرايطي اگر يكايك مان زير بيرق سرخ حسيني و نهضت عاشوراييان قرار نگيريم و زمينه هاي نامساعد حق و باطل را براي توده هاي مردم روشن نكنيم ، و عالمان دنياگرا و حرام خواراني كه فقط در خنجر آماده بر ضد دين پنهان ساخته اند، رسوانكنيم ، به منكراتي تن داده ايم كه هر روز در حال رشد و نمو و ايجاد راه هاي نو در جهان كنوني اند. اينان همواره در صدد حيله سازي و فساد آفريني هستند و از اين راه هم خود به اهداف پست و نازل مادي دست مي يابند و هم سلطه گران و ظالمان و دين ستيزان را بر اريكه هاي قدرت مي نشانند و آنان را در تداوم جور و فساد مساعدت مي نمايند.

در اين ميان موقعيت پيشوايان حق و شهادت بسيارسخت و رنج زا و حزن آلود است ؛ زيرا عالمان دنياطلب ، با عملكردهاي ناصواب و ضد انساني شان عرصه را براي مبارزه همه جانبه آنان با ستمگران تنگ مي سازند و با مناع آفرين ها و ايجاد غائله هاي مكرر از طرفي قدرت هاي ظلم گستر و دين ستيز را ياري مي سازند و انرژي و توان مي بخشند، و از سويي ديگر جبهه حق را با فريفتن مردم و ممانعت از مساعدت وهمراهي آنان با پيشوايان دين براي سركوبي ظالمان ، تضعيف مي نمايند.

مع الاسف ، عالمان فاسد و وابسته به دستگاه ظلمه اين اوضاع ناگوار را هم براي حضرت امام حسن مجتبي (ع)، و هم براي حضرت اباعبدالله الحسين (ع) به وجود آوردند و بدين ترتيب اركان سلطه ستم گران بني اميه را استحكام بخشيدند.