بازگشت

فشرده اي از چگونگي انتشار فرهنگ اهل بيت در مصر


پس از اينكه در مدت زماني از فعاليت در اين راه سپري شد، معلوم گرديد كه بازده اين تلاش پيگير، هم شامل خيرات و بركات جالب و شايان توجه بوده، و هم اشتباهات و لغزشها. و نتيجه اينكه: سرزمين مصر به چيزي جز نشر فرهنگ اهل بيت - عليهم السلام - نياز ندارد؛ آنهم به گونه اي شايسته و هوشيارانه و بررسي شده به وسيله كساني كه آن را به نحو احسن و اكمل به انجام برسانند. كساني كه مدتها در اين راه قدم زده و در درگيريها شركت مستقيم داشته و تجربه اندوخته اند و صدق نيت و شايستگي خود را آشكار كرده اند. و سپاس خداي را كه تعداد اين قبيل اشخاص در مصر بسيار است و در ميان آنها اساتيد دانشگاهها و پزشكان و مهندسان و قضات دادگستري و متفكران و نويسندگان ديده مي شوند. هم اكنون كتابخانه اي به نام مكتبة الامام الحسين (ع) دارند، و دايره نشر و انتشاراتي كه فعلا در مقام معرفي آن به طور مفصل و مشروح نيستم. قصد آن دارم كه در اينجا، در سوريه با برخي از ايشان ديداري داشته باشم، كه هر چه باشد آنها به نياز محيط و موقعيت كشورشان (مصر) از من واردتر و داناتر هستند.

بر اثر تجربه اي كه به دست آورده ايم، دريافته ايم كه براي مذهب ما كتابهاي سودمند، همان كتابهاي موضوعي معتبر و موثق مي باشند. از تاليفات علامه عسكري و شرف الدين و ديگران. جلد اول و دوم كتاب معالم المدرستين علامه عسكري شمشير براني است بر فرق كوردلي و گمراهي. و به راستي مي توان گفت كه آنها جداكننده حق از باطل هستند.

جلد اول كتاب معالم المدرستين طرز تفكر بيش از دويست نفر را كه بيشتر آنها از اساتيد دانشگاهها و پزشكان و مهندسان و انديشمندان مي باشند، از مسير گمراهي و ضلالت به سوي مكتب اهل بيت تغيير داده است.

معالم المدرستين و ديگر كتابهاي موضوعي مانند آن، تنها داروي سودمندي است كه در آنجا مي توان به كاربرد و نتيجه خوب گرفت.

با اطمينان خاطر مي توان گفت كه پس از چند سالي تلاش و كشمكشهاي فكري، از همان جمع دانشمندان و انديشمندان و نويسندگان بنام - كه به مكتب اهل بيت (ع) گرويده اند - كساني برخواهند خاست كه دست به قلم برده كتابهايي را بر سبك و روش معالم المدرستين و مراجعات تأليف و تصنيف خواهند كرد، و معالم المدرستين را، نشانه و پرچم گوياي حد فاصل شجره طيبه محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين قرار خواهند داد، با شجره خبيثه ابوسفيان و معاويه و يزيد و هند و... كه سومي ندارد...

خادم اهل بيت (ع)

عبدالامير الربيعي

پيامد شهادت حضرت امام حسين

فرزند پيامبر خدا (ص) را كشتند و او را مثله كردند و خانواده پيغمبر را به اسيري گرفتند و در هر شهر و ديار اسلامي مي گرداندند، و همه اينها را مسلمانان شنيدند و دويدند.

همه اين رويدادها در بين كربلا و كوفه و شام و به مدتي كمتر از دو ماه از خروج امام حسين (ع) در روز هشتم ذي حجه از مكه به وقوع پيوسته است.

حاجيان به هنگام بازگشتشان از مناسك حج، خبر خروج امام حسين (ع) را عليه خليفه مسلمانان تا دورترين سرزمين و آبادي كشور اسلامي رسانيدند و كسي نماند كه از آن آگاه نشود.

اين طبيعي بود كه هر مسلماني پيجوي اخبار آن حضرت بوده آن را دنبال مي كند.

در نتيجه، آن اخبار ناگوار تاثر برانگيز را يكي بعد از ديگري دريافت مي كرد، اخباري كه از شنيدن آن همه فجايع دل هر مؤمني مي شكست و به غم و اندوه مي نشانيد.

اين اخبار براي هر مسلماني سخت دردآور بود و مصيبتي عظيم به حساب مي آمد. آنچنان عظيم و هولناك كه خروش اعتراض حتي از خانه يزيد برخاست، و اهل مجلس و مسجد او را نيز در بر گرفت، و به هر كجا و به هر كس كه خبر اين جنايت هولناك مي رسيد، زبان به بدگويي و لعن و نفرين او گشود.

بر اثر چني فاجعه اي مسلمانان به دو دسته تقسيم شدند.

بخشي از ايشان به زير پرچم خلافت گرد آمدند كه نه كشته شدن ذريه پيغمبر (ص) و هتك حرمت و به اسارت بردن حرمش در دوستي ايشان نسبت به دستگاه خلافت و شخص خليفه تاثيري گذاشت، و نه ويران ساختن خانه خدا و كعبه مشرفه، بلكه بر عكس هر چه بيشتر بر سنگدلي و جسارت ايشان افزوده گشت.

گروهي ديگر نيز مقام خلافت در نظرشان از آن هيمنه و جلال فرو افتاد و در هم شكست. از كارهاي گردانندگان دستگاه خلافت متنفر و بيزار شده سر به طغيان برداشته بر آنان شوريدند، مانند مردم مدينه در جنگ حره، و ديگر كساني كه بر دار و دسته خلافت خروج كردند.

انقلابها و خروج و سركشيها عليه خليفه و دار و دسته خلافت پشت سر يكديگر ادامه يافت. در ميان آنها گروهي اندك به حقانيت ائمه اهل بيت (ع) آگاه گرديده از ايشان پيروي كردند و به امامت و پيشواييشان گردن نهادند. و اين در آغاز حركت و قيام امام حسين (ع) اتفاق افتاد. از آن جمله زهير بن القين كه از عثمانيان بود، اما چون به خدمت امام (ع) رسيد، علوي و حسيني شد و در ركاب او شهيد گرديد.

ديگري حر بن يزيد رياحي بود كه فرماندهي سپاه پيشتاز خلافت را در جنگ با امام حسين (ع) بر عهده داشت، اما سرانجام توبه كرد و به ياري امام برخاست و جزء سپاهيان او گرديد و پيشاروي امام جنگيد تا به شهادت رسيد.

اين عده كم از اين دسته، بيگانگي اسلام را با سيره خلافت روز را دريافته، به حقانيت و درستي امامت ائمه اهل بيت (ع) ايمان آورده خود را آماده پذيرش احكام راستين اسلامي كرده بودند كه پيامبر خدا (ص) ايمان آورده و نزد ائمه اهل بيت (ع) وجود داشت، كه آن را امامي از امامي ديگر به ارث برده بود، و از آنجا بار ديگر نشر و تبليغ احكام راستين اسلام امكان پذير مي نمود.

ائمه اهل بيت (ع) نيز در اين راه بذل عنايت كردند، و امام سجاد نخستين امامي بود كه مستقيما در اين راه قدم برداشت و دست به كار شد زيرا كه ظرف زمان به هنگام وفاتش اين فرصت را در اختيار او گذاشته بود.

ائمه اهل بيت (ع) مواريث نبوت را دست به دست مي دهند

امام سجاد، ميراث نبوت را آشكارا به امام باقر (ع) مي سپارد

چون هنگام وفات امام سجاد (ع) فرا رسيد، روي به فرزندش امام باقر (ع) كرده، با اشاره به صندوقي كه در آنجا بود، فرمود: محمد! اين صندوق را به خانه خود ببر. امام باقر (ع) نيز آن را با چهار نفر مرد به خانه خود برد.

هنگامي كه حضرت امام سجاد (ع) از دنيا رفت، برادران امام باقر (ع) براي گرفتن سهم خود از آنچه در آن صندوق وجود داشت به آن حضرت مراجعه كردند.

امام باقر (ع) به ايشان فرمود: شما از موجودي درون آن صندوق سهمي نداريد. چه، اگر شما را از آن بهره اي بود، پدر آن را به من وا نمي گذاشت. در ميان آن صندوق جنگ افزارهاي پيامبر خدا (ص) قرار داشته است.

و بنا به روايتي ديگر امام سجاد در حالت احتضار به فرزندانش كه پيرامون بسترش جمع شده بودند نگاهي كرد، و سپس چشم به محمد دوخت و به وي فرمود: اي محمد! اين صندوق را بگير و به خانه خودت ببر.

سپس آن حضرت به سخن خود چنين ادامه داد: در اين صندوق پولي وجود ندارد، اما مملو از علم است.

اين صراحت به تسليم كتابهاي پيامبر خدا (ص) به امام سجاد (ع) اختصاص دارد و هيچيك از امامان پيش از او، و حتي بعد از وي چنين نكرده اند. و منظور آن حضرت از اين كار بود كه جو مساعدي براي امام باقر (ع) ايجاد كند تا او بتواند در برابر كساني چون حكم بن عتبه كه به راي خود فتوا مي دادند، عقايد و احكام اسلامي را كه از پيامبر خدا (ص) به ارث برده است به مردم منتقل نمايد.

كما اينكه همين حكم در مساله اي با امام باقر (ع) اختلاف كرد، پس امام باقر (ع) به فرزندش امام صادق (ع) فرمود: اي فرزند! برخيز و كتاب علي را بياور.

امام صادق برخاست و كتابي بزرگ كه طبقه بندي شده بود، آورد و بگشود. امام باقر (ع) در آن به تفحص پرداخت تا اينكه مساله مورد بحث را در آن بيافت. پس گفت: اين كتاب به خط علي و املاي پيامبر خدا (ص) است. آنگاه به حكم رو كرد و فرمود: اي ابومحمد! تو و سلمه و ابوالمقدام به هر كجا، شمال يا جنوب كه مي خواهيد برويد، كه به خدا سوگند علمي را به اين استحكام و اطمينان نزد هيچيك از اقوامي كه جبرئيل بر آنان فرود آمده است نخواهيد يافت.

امام باقر (ع) نيز بين ائمه (ع) نخستين امامي بود كه كتابي را كه به خط جدش اميرالمومنين علي (ع) و املاي پيامبر خدا (ص) و از ايشان به ارث برده بود، به مسلمانان نشان داد و از روي آن براي بعضي از ايشان قرائت مي كرد.

امام صادق (ع) به پيروي از پدرش درباره آن كتاب، و نقل مطالب از آن، و اينكه چگونه نوشته شده است، پرداخته و تأكيد فرموده است كه در آن كتاب از هر چه آدمي تا روز قيامت به دانستن آن نياز داشته باشد، حتي ديه خراشي آمده است.

ائمه - عليهم السلام - با اين كارشان به مقابله با اعتمادي كه مكتب خلفا در استنباط احكام شرعي و بيان آنها به رأي و قياس داشته، برخاستند و تصريح مي كردند كه آنان به رأي و قياس متكي نبوده، بلكه آنچه را مي گويند از پيامبر خدا (ص) مي گويند، نه از پيش خود، كما اينكه امام صادق (ع) مي فرمود: حديثي، حديث أبي، و حديث جدي، و حديث جدي حديث الحسين و حديث الحسين، حديث الحسن، و حديث الحسن، حديث اميرالمومنين، و حديث اميرالمؤمنين حديث رسول الله و حديث رسول الله قول الله عزوجل

پس از آنكه وجدان برخي از مسلمانان پيرو و مكتب خلفا پس از به شهادت رسيدن امام حسين (ع) بيدار شده بود، آشكارا دريافتند كه مكتب خلفا نه در گفتار خود پيرو حق مي باشند، و نه در كردار. از پيروي آن مكتب دل بركندند و هوادار اهل بيت پيامبر خدا (ص) گرديدند. و با اين حركت كه ائمه اهل بيت (ع) توانستند برخي از آنان را به حقايق دينشان بينا كرده و آگاهشان سازند كه مكتب خلفا برعكس ائمه اهل بيت، كه دستورهاي پيامبرش (ص) را تبليغ مي كنند، طرفدار رأي خود در احكام ديني مي باشند. پس هر مسلمانيكه به چنين حقيقتي پي مي برد، آماده پذيرش ‍ سخن امام (ع) از اهل بيت پيغمبر (ص) و توضيحات او مي گرديد.

اين بود كه برخي از مسلمانان بر آن شدند كه احكام اسلامي را كه پيامبر خدا (ص) آورده، از طريق اهل بيت او فرا گيرند. و يكي يكي مسلمانان بيدار شده و به همين امر موجب گرديد تا از اين افراد پراكنده گروههاي اسلامي بيدار دل و آگاه تشكيل و از آنها مجتمعاتي اسلامي و صالح بر اساس ‍ معرفت و شناخت درست اسلام به وجود آيد و آن هنگام بود كه آنها نيازمند وجود راهنمايي شدند كه ايشان را در اين راه، راهبر باشد پس ائمه - عليهم السلام - كساني را كه در خور چنين مقامي بودند از طرف خود تعيين كردند تا چنان وظيفه اي را بر عهده گرفته، به نيابت از ايشان وجوه شرعيه را از آنان دريافت دارند. اين بود كه پيروان مكتب اهل بيت گهگاه به خدمت اين نمايندگان مي رسيدند، و خواسته خود را انجام مي دادند. و آنگاه كه امكان مسافرت مي يافتند، با توفيق ديدار امام (ع)، پيرامون حضرتش گرد مي آمدند.

در كنار اين رويدادها، از زمان امامت حضرت امام محمدباقر (ع)، گاهي ائمه اهل بيت - عليهم السلام - را موقعيتي مناسب دست مي داد تا دست به تشكيل جلسات درس بزنند كه نخبه گان و فضلا در آن حضور مي يافتند. گاهي امام از پدران و جد بزرگوارش رسول خدا (ص) بر ايشان حديث مي گفت، و زماني هم از كتاب جامعه اميرالمؤمنين علي (ع) بر ايشان روايت مي كرد، و هر از گاهي نيز حكم شرعي را بيان مي فرمود، بدون اينكه اسناد آن را بگويد.

اين حلقه هاي درسي در زمان حضرت امام صادق (ع) هر چه بيشتر گسترده شد تا جايي كه تعداد دانشجويان آنها به چهار هزار نفر رسيد. و شاگردان اين جلسات درسي، احاديث فرا گرفته خود را در كتابچه هاي كوچكي به نام اصول يادداشت مي كردند و به اين كار خود تا زمان حضرت حجت (عج)، دوازدهمين امام از اهل بيت پيامبر خدا (ص) ادامه دادند. و چون آن حضرت از ديدگاه مردمان غائب گرديد، شيعيان اهل بيت در مسائل خود به ترتيب به نواب چهارگانه آن حضرت به شرح زير مراجعه مي كردند:

1 - عثمان بن سعيد عمري

2 - محمد بن عثمان بن سعيد عمري

3 - ابوالقاسم، حسين بن روح

4 - ابوالحسن علي بن محمد سمري

اينان به مدت هفتاد سال از جانب حضرت امام عصر (عج) عهده دار سمت نيابت از آن حضرت بوده، به عنوان واسطه اي بين آن حضرت و شيعيان عمل مي كردند، تا اينكه شيعيان فرا گرفتند كه در زمان غيبت امام (ع) در مسائل خود تنها به نواب امام رجوع نمايند. و در همين زمان بود كه ثقه الاسلام كليني نخستين مجموعه حديثي خود را در مكتب اهل بيت (ع) تاليف و تدوين كرد نامش را كافي گذاشت.

كليني در اين مجموعه بزرگ حديثي، قسمت زيادي از رسائل و تاليفات دانشمندان مكتب اهل بيت را كه احاديث آمده در آنها، در آن روزگار شايع و زبانزد بود و صدها تن از اصحاب اهل بيت (ع) آنها را روايت مي كردند، جمع آوري نموده است.

تاليف كتاب كافي به وسيله محمد بن يعقوب كليني، نقطه عطفي در تدوين حديث در مكتب اهل بيت (ع) به حساب مي آيد.

ائمه اهل بيت - عليهم السلام - پس از به شهادت رسيدن حضرت امام حسين (ع)، براي بازگردانيدن اسلام راستين به مجتمع اسلامي تلاش ‍ پيگيري را آغاز كردند، و آرام آرام حكمي بعد از حكم ديگر، عقيده اي به دنبال عقيده اي ديگر را بازگردانيدند تا اينكه در پايان دوران ايشان تبليغ تمامي آنچه را پيامبر خدا (ص) آورده بود پايان پذيرفت.

آنها در هر مورد تحريفها و ساخته هاي داخل شده در دين و احكام اسلامي را تا آنجا كه از ايشان پذيرا بودند از ساحت دين اسلام و احكام دور ساختند.

و هم در زمان ايشان بود كه كار تدوين تمامي سنت پيامبر خدا (ص) در كتابهاي كوچك و تاليفات بزرگ صورت تحقق به خود گرفت.

همچنين ائمه (ع) كوشش پيگير خود را در ارشاد تك تك افراد امت به كار بردند، تا جايي كه از آنها گروههاي صالح اسلامي پديد آمد و دانشمنداني فاضل و برجسته از ميانشان برخاست كه به كتابهاي مشحون از احاديثي مراجعه مي كردند كه شامل تمامي چيزهايي بود كه افراد امت اسلامي از حقايق اسلام بدآنها نياز داشتند.

بدين سان در پايان اين عهد واجب تبليغي ائمه اهل بيت - عليهم السلام - پايان پذيرفت؛ همان گونه كه وظيفه تبليغ پيامبر خدا (ص) در آخرين سال زندگاني شريفش به پايان رسيده بود.

همچنين در پايان اين دوره، حكومت بالغه الهي چنين اقتضا يافت كه امام زمان تا آنگاه كه خداوند اراده فرمايد، از انظار غائب باشد و اين بود كه پيروان حضرتش به فقهاي مكتب ايشان مراجعه كردند و آنها به نيابت عامه از سوي امام زمان، و بدون اينكه كسي مخصوصا ايشان را به چنين سمتي تعيين كرده باشد، وظيفه نيابت از آن حضرت را بر عهده گرفتند و از آن تاريخ زمان غيبت كبراي حضرت امام زمان آغاز گرديد و فقها مكتب اهل بيت از آن موقع تا كنون و تا آنگاه كه خدا بخواهد، به نيابت از حضرت حجت (عج) بار سنگين تبليغ اسلام و مكتب اهل بيت را بدوش كشيده و مي كشند.

فقها به نمايندگي از امام عهده دار تبليغ هستند

در عهد ائمه اهل بيت (ع)، فقهاي مكتب ايشان بتدريج بار مسؤوليت تبليغ را به دوش گرفته در اين راه ورزيده شدند. اين وظيفه در عصر غيبت صغري راه تكامل را در پيش گرفت، و در دوره غيبت كبري به اوج كمال خود رسيد، به طوري كه جلسات درسي كه در عهد ائمه (ع) در زواياي مساجد و خانه ها تشكيل مي شد، از دانشكده ها و حوزه هاي علميه اي سر در آورد كه در شهرهاي بزرگي چون بغداد در زمان شيخ مفيد و سيد مرتضي، و در نجف اشرف در عهد شيخ طوسي و ديگران، و سپس در كربلا و حله و اصفهان و خراسان و قم در عصر ديگر فقها پايه گذاري شده بود.

از آن تاريخ به بعد طالبان علوم اسلامي به نداي آيه كريمه فلولا نفر من كل فرقة طائفة ليتفقهوا في الدين و لينذروا قومهم اذا رجعوا اليهم لعلهمم يحذرون از هر گوشه كشور به اين حوزه ها و دانشكده هاي علوم ديني روي آوردند.

اين دانشجويان و طالبان علوم ديني در آن حوزه ها پيرامون دانشمندان بلندآوازه گرد مي آمدند و از چشمه گواراي علوم ايشان سيراب مي گرديدند، و سپس به زادگاه هاي خود باز مي گشتند تا به نوبه خويش و نسلي پس از نسل ديگر به كار تبليغ اسلامي بپردازند. هر نسلي به نوبه خود اين وظيفه مقدس را براي خدمت به جهان اسلام انجام مي دادند و علوم و معارف اسلام راستين محمدي را با كمال دقت و احتياط دست به دست مي گردانيدند.

اينان از همان زمان و تا كنون در كنار مسلمانان در فراز و نشيبها زندگي كرده، با ستيزه جويان اسلام كه به جنگ خدا و پيامبرش بر مي خاستند، پيكار كرده، و در برابر هر پيشامد ناگواري به دفاع از مسلمانان قيام نموده، با هر نوع سلاحي با دشمنان اسلام و مسلمين و منافقان و بي دينان كه دانسته در قمام و از بين بردن اسلام برآمده اند، جنگيده و مي جنگند. و اين بدان سبب است كه نائبان امام زمان كساني هستند كه پس از آن حضرت پرچم اسلام را به دوش مي كشند، و طبيعي است كه در عرصه كارزارها آنكه يورش مي برد پرچمدار است.

براي نمونه، يكي از نائبان حضرت حجت در زمان غيبت كبري، شيخ كليني بوده است كه نخستين مجموعه بزرگ حديثي كه در اين مكتب به شهرت و آوازه رسيده، كتاب كافي او مي باشد. پس از او، مجموعه هاي بزرگ ديگري در حديث به تاليف رسيده، اما كساني كه بعد از او آمده و دست به تاليف زده اند، تنها يك نوع از حديث را مد نظر داشته و همان را در تاليفشان گرد آورده اند، كه غالبا اين توجه خاص متوجه جمع آوري احاديث احكام دين بوده است.

فعاليتي را كه شيخ صدوق در تاليف كتاب ارزشمند من لا يحضره الفقيه، و شيخ طوسي در تاليف كتابهاي گرانقدر تهذيب و استبصار، و شيخ حر عاملي در تاليف كتاب مهم وسائل الشيعه به كار برده اند، تماما در اين راستا بوده است. تا اينكه ستاره تابناك مجلسي بزرگ درخشيدن گرفت و در مسير و شيوه كتاب مهم و ارزشمند كافي در جمع آوري انواع احاديث، مجموعه بزرگ و گرانقدر بحارالانوار تاليف نمود.

مجلسي در تاليف مجموعه حديثي بسيار بزرگ خويش، از ديگر مجموعه نويسان پيش از خود در ثبت احاديث و جمع بين كتاب و سنت، و تفسير آيات قرآن، و شرح برخي از احاديث، و بيان علل پاره اي از آنها، و ديگر موارد و ويژگيهاي احاديثي پيشي گرفته است.

مجلسي با تاليف كتاب مرآة العقول با كليني نيز در بررسيهايش درباره احاديث كافي مشاركت نموده، و با ملاحظات همه جانبه و دقت و موشكافي بسيار به شرح الفاظ حديث و بيرون كشيدن معاني آن و ذكر علمي حديث و ميزان قوت و صحت آن بر طبق ضوابطي كه محدثين پيش ‍ از او، از عصر علامه حلي و ابن طاووس نهاده اند، پرداخته، و بويژه در اين قسمت در پاره اي از موارد با ضعيف علي المشهور و يا معتمدي عندي و يا معتبر عندي اين حديث بنا به مشهور ضعيف است و يا مورد اعتماد من است و يا نزد من معتبر است احيانا با نظر آنان مخالفت، و اظهارنظر عالمانه نموده است.

نتيجه ارزيابي اين دانشمند اين شده كه از مجموع 16121 حديث آمده در كافي، تعداد 9485 حديث آن را ضعيف تشخيص داده است.

نظر خوانندگان كتاب

نامه هاي متعددي از سوي دانشمندان و اساتيد دانشگاهها به حضرت علامه عسكري رسيده است از آن جمله استاد عبدالامير الربيعي، يكي از دانشمندان مصر، طي نامه مفصلي علاقه مندي و نحوه فعاليت خود را در راستاي مكتب اهل بيت (ع) و بر اساس ارشاد علامه عسكري به ايشان گزارش كرده، كه ما با موافقت حضرت استاد ترجمه فشرده اي از آن را از نظر خوانندگان عزيز مي گذرانيم.

سردارنيا

فشرده اي از چگونگي انتشار فرهنگ اهل بيت (ع) در مصر

پس از اينكه در مدت زماني از فعاليت در اين راه سپري شد، معلوم گرديد كه بازده اين تلاش پيگير، هم شامل خيرات و بركات جالب و شايان توجه بوده، و هم اشتباهات و لغزشها. و نتيجه اينكه: سرزمين مصر به چيزي جز نشر فرهنگ اهل بيت - عليهم السلام - نياز ندارد؛ آنهم به گونه اي شايسته و هوشيارانه و بررسي شده به وسيله كساني كه آن را به نحو احسن و اكمل به انجام برسانند. كساني كه مدتها در اين راه قدم زده و در درگيريها شركت مستقيم داشته و تجربه اندوخته اند و صدق نيت و شايستگي خود را آشكار كرده اند. و سپاس خداي را كه تعداد اين قبيل اشخاص در مصر بسيار است و در ميان آنها اساتيد دانشگاهها و پزشكان و مهندسان و قضات دادگستري و متفكران و نويسندگان ديده مي شوند. هم اكنون كتابخانه اي به نام مكتبة الامام الحسين (ع) دارند، و دايره نشر و انتشاراتي كه فعلا در مقام معرفي آن به طور مفصل و مشروح نيستم. قصد آن دارم كه در اينجا، در سوريه با برخي از ايشان ديداري داشته باشم، كه هر چه باشد آنها به نياز محيط و موقعيت كشورشان (مصر) از من واردتر و داناتر هستند.

بر اثر تجربه اي كه به دست آورده ايم، دريافته ايم كه براي مذهب ما كتابهاي سودمند، همان كتابهاي موضوعي معتبر و موثق مي باشند. از تاليفات علامه عسكري و شرف الدين و ديگران. جلد اول و دوم كتاب معالم المدرستين علامه عسكري شمشير براني است بر فرق كوردلي و گمراهي. و به راستي مي توان گفت كه آنها جداكننده حق از باطل هستند.

جلد اول كتاب معالم المدرستين طرز تفكر بيش از دويست نفر را كه بيشتر آنها از اساتيد دانشگاهها و پزشكان و مهندسان و انديشمندان مي باشند، از مسير گمراهي و ضلالت به سوي مكتب اهل بيت تغيير داده است.

معالم المدرستين و ديگر كتابهاي موضوعي مانند آن، تنها داروي سودمندي است كه در آنجا مي توان به كاربرد و نتيجه خوب گرفت.

با اطمينان خاطر مي توان گفت كه پس از چند سالي تلاش و كشمكشهاي فكري، از همان جمع دانشمندان و انديشمندان و نويسندگان بنام - كه به مكتب اهل بيت (ع) گرويده اند - كساني برخواهند خاست كه دست به قلم برده كتابهايي را بر سبك و روش معالم المدرستين و مراجعات تأليف و تصنيف خواهند كرد، و معالم المدرستين را، نشانه و پرچم گوياي حد فاصل شجره طيبه محمد و علي و فاطمه و حسن و حسين قرار خواهند داد، با شجره خبيثه ابوسفيان و معاويه و يزيد و هند و... كه سومي ندارد...

خادم اهل بيت (ع)

عبدالامير الربيعي