بازگشت

خدا و پيامبرش، حسين را براي احياي دين آماده كرده بودند


خداوند امام حسين (ع) را براي در هم شكستن قداست مقام خلافت در دل مسلمانان از پيش آماده و مهيا كرده بود. اين آمادگي از راه مطالبي كه در حق او، در ضمن آنچه خداوند در قرآن كريمش درباره تمامي اهل بيت - عليهم السلام - نازل، و بر زبان پيامبرش در مورد همه آنها بويژه امام حسين (ع) به امت مي رسيد پيشاپيش مهيا شده بود.

زيرا خداي سبحان آنجا كه مي فرمايد: قل لا أسألكم عليه أجرا الا المودة في القربي، يعني بگو من پاداشي در انجام رسالتم از شما نمي خواهم، مگر اينكه با خويشاوندانم مهرباني كنيد (سوره شوري / 23) شخص پيامبر خدا (ص) اقرباي خود را علي و فاطمه و حسن و حسين معرفي كرده بود. [1] .

و آنگاه كه خداوند اراده فرمود كه آيه تطهير را نازل كند، و رسول خدا (ص) دريافت كه رحمت خداوند در حال فرود آمدن است، علي و فاطمه و حسن و حسين، را به نزد خود فرا خواند و عباي خويش را بر سر خود و ايشان كشيد، و در آن هنگام بود كه خداوند فرمود: انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس أهل البيت و يطهركم تطهيرا يعني خداوند چنين اراده فرموده كه هر آلودگي را از شما خانواده نبوت بزدايد، و پاك و پاكيزتان فرمايد (سوره احزاب، 339)

و رسول خدا (ص) فرمود: بارخدايا! اينان اهل بيت منند. و از آن تاريخ به بعد تا زنده بود، هر روز پنج نوبت به هنگام نماز بر در خانه ايشان مي ايستاد و مي گفت: السلام عليكم يا اهل بيت النبوة، انما يريد الله ليذهب عنكم الرجس اهل البيت و يطهركم تطهيرا [2] .

و چون اين آيه نازل شد: فمن حاجك فيه من بعد ما جاءك من العلم فقل تعالوا ندع أبناءنا و أبناءكم و نساءنا و نساءكم و أنفسنا و أنفسكم ثم نبتهل فنجعل لعنت الله علي الكاذبين يعني پس هر كس كه درباره او (حضرت عيسي) با تو از در مجادله در آمد، يعني از اينكه از راه وحي بر حال او آگاهي يافتي، بگو بياييد تا ما و شما و زنان و فرزندانمان را بياوريم و مباهله كرده يكديگر را نفرين كنيم، و قرار بگذاريم كه لعنت خداوند بر دروغگويان باشد (سوره آل عمران / 61) و آن حضرت تصميم گرفت تا با نصاري نجران مباهله كند، و براي انجام آن، علي و فاطمه و حسن و حسين را به همراه خود برد. [3] .

و بنا به روايتي، حسين را در آغوش، و دست حسن را در دست گرفت، فاطمه در پشت سر پدر به راه افتاد، و علي پشت سر فاطمه. و رسول خدا (ص) به ايشان فرمود: هنگامي كه من دعا مي كنم، شما آمين بگوييد. و چون اسقف نجران چشمش به هيئت ايشان افتاد به همراهان خود گفت: اي مسيحيان! من چهره هايي را مي بينم كه اگر از خدا بخواهند كوه را جابجا كند، خداوند خواسته ايشان را برآورده خواهد ساخت. با اينان مباهله نكنيد كه هلاك مي شويد. اين بود كه راه صلح در پيش گرفتند و به پرداخت جزيه تن دادند. [4] .

اينها برخي از مواردي بودند كه امت اسلامي در قرآن تلاوت كرده، تفسير آنها را از پيامبر خدا (ص) شنيده، و در عمل ديده است.

امت اين را از پيامبر خدا (ص) شنيده بود كه: من صلي صلاة لم يصل فيها علي و لا علي أهل بيتي، لم تقبل منه [5] .

يعني هر كس نماز بگزارد و در آن بر من و اهل بيت من درود نفرستد، نمازش پذيرفته نيست. و چون از حضرتش پرسيدند: چگونه در نماز درود بفرستيم؟ فرمود: بگوييد: اللهم صل علي محمد و علي آل محمد، كما صليت علي ابراهيم و آل ابراهيم انك حميد مجيد. اللهم بارك علي محمد و آل محمد، كما باركت علي آل ابراهيم انك حميد مجيد [6] .

و شنيده بودند كه حضرتش به علي و فاطمه و حسن و حسين مي فرمود: انا حرب لمن حاربتم، و سلم لمن سالمتم. [7] يعني مي جنگم با آن كس كه بجنگيد، و آشتيم با آن كس كه با او در حال صلح و صفا باشيد و در روايتي ديگر آمده است: مي جنگم با آن كس كه با شما بجنگد، و آشتيم با آن كس ‍ كه با شما در حال صلح و آشتي باشد. [8] .

و حضرتش دست حسن و حسين را در دست گرفته فرمود: من احبني و أحب هذين، و أباهما، و أمهما، كان معي في درجتي يوم القيامة [9] .

يعني هر كس كه مرا و اين دو را، و پدر و مادر آنها را دوست بدارد، در روز قيامت در بهشت همراه و همنشين من خواهد بود.

و نيز مي فرمود: الحسن و الحسين ريحانتاي من الدنيا. يعني حسن و حسين دو گل خوشبوي دنياي منند. [10] .

و نيز مي فرمود: ألا اخبركم بخير الناس جدا و جدة، الا أخبركم بخير الناس عما و عمة، الا أخبركم بخير الناس خالا و خالة، ألا اخبركم بخير الناس أبا و أما؟ الحسن و الحسين يعني به شما بگويم كه بهترين مردم از نظر جد و جده، عمو و عمه، خاله و دايي، پدر و مادر چه كسي مي باشد؟ حسن و حسين چنين ويژگيهايي را دارا هستند. [11] .

و حضرتش درباره حسن و حسين (ع) مي فرمود: هذان ابناي و ابنا ابنتي، اللهم اني احبهما، فاحبهما، و أحب من يحبهما [12] .

يعني اين دو پسران من و پسرهاي دختر منند، بارخدايا من اين دو را دوست دارم، تو هم دوستشان بدار، و دوستدار و دوستدارشان را نيز دوست دارم، تو هم دوستشان بدار، و دوستدار و دوستدارشان را نيز دوست بدار. و مي فرمود: من أحب الحسن و الحسين، فقد أحبني، و من أبغضهما فقد أبغضني [13] يعني هر كس كه حسن و حسين را دوست داشته باشد مرا دوست داشته است. هر كس ايشان را دشمن داشته باشد با من دشمني كرده است. و مي فرمود: كل بني آدم ينتمون الي عصبتهم الا ولد فاطمة، فاني أنا أبوهم و أنا عصبتهم [14] يعني هر كسي به ريشه پدري خود بستگي دارد، مگر فرزندان فاطمه، كه من پدر آنها بوده و ريشه ايشانم.

حضرتش در مسجد نماز مي گزارد، و چون به سجده مي رفت حسن و حسين بر پشتش سوار مي شدند، و چون سر بر مي داشت آن دو را آرام بر زمين مي نهاد، و چون بار ديگر به سجده مي رفت حسن و حسين نيز حركت از سر مي گرفتند.... [15] .

روزي رسول خدا در مسجد و بر روي منبر سخن مي گفت، در آن هنگام حسن و حسين در حالي كه دامنهاشان به پايشان مي پيچيد و مرتب سكندري خورده و به رو مي افتادند، وارد مسجد شدند، پيامبر خدا (ص) از منبر فرود آمد، و هر دو را در آغوش گرفت و روبروي خود بنشانيد و... [16] .

خدا و پيامبرش امت اسلامي را در آيات قرآني و احاديثي كه گذشت از پيش آماده ساخته بودند تا پس از پيامبر خدا (ص) ايشان در خانواده و اهل بيت او به ديده اجلال و بزرگواري و دوستي و ولايت بنگرند، و حق مقام و منزلت آنها را كه در آيات ديگري، همچون آيه خمس، هل اتي، و وآت ذي القربي... و احاديث رسول خدا (ص) كه در تفسير اين آيات آمده نگه دارند. [17] .

در اين ميان امام حسين (ع) به علت اينكه خداوند پيامبرش را از شهادت او در همان روز ولادتش و بعد از آن، آگاه ساخته و پيغمبر، امتش را به وقوع چنين رويدادي، بارها و در مواقع مختلف باخبر كرده بود، از بلندآوازگي ويژه اي برخوردار بوده است. [18] .

علاوه بر آن، روش اميرالمؤمنين علي (ع) پس از پيامبر خدا (ص) در همان مورد نيز چنين بود. مانند روايتش از پيامبر خدا (ص) در مسيرش به سوي صفين و غير آن درباره شهادت امام حسين (ع)، و يا سخنش در يكي از روزهاي جنگ صفين كه فرمود: من نگران جان حسن و حسين هستم، كه نكند با كشته شدن ايشان نسل رسول خدا (ص) منقطع گردد. [19] .

به اين ترتيب امت اسلامي به دوستي امام حسين (ع) و بزرگي مقام و منزلت او هدايت شد، علاوه بر اينكه رواياتي از پيامبر خدا (ص) نزد برخي از اشخاص وجود داشت كه آشكارا گوياي امامت ائمه دوازده گانه بود، و اينكه اين امامان همگي حاملان اسلامند، و امام حسين (ع) سومين آنهاست.

در هر صورت، امام حسين (ع) تنها شخصيتي بود كه در آن روزگار دوستي و محبت مسلمانان را از جدش پيامبر خدا (ص) به ارث برده بود.

از اين رو مسلمانان در آن عصر خواهان بيعت به خلافت با او بودند تا بر اثر آن، امام بعد از معاويه رسما و شرعا خليفه شده مقام خلافت را با همه ويژگيهايش به دست آورد. و اگر چنين فرصتي دست مي داد، با بيعت مسلمانان امام حسين (ع) به خلافت مي رسيد، ديگر نمي توانست احكام اسلامي را كه بر اثر اجتهادهاي خلفاي پيش از خودش دگرگون شده بود به پايگاه اصليش بازگرداند؛ همچنان كه پدرش اميرالمؤمنين علي (ع) نيز توانست در مورد اجتهادهاي خلفاي سه گانه پيش از خودش كاري از پيش ‍ ببرد! [20] .

اگر با امام حسين (ع) بيعت به عمل مي آمد، آن حضرت ناگزير مي شد كه علاوه بر پذيرش تمام اجتهادهاي خلفا پيشين، اجتهادها و من درآوريهاي معاويه، از آنجمله لعن و دشنام بر پدرش اميرالمؤمنين (ع) را بر منابر مسلمانان تاييد نمايد!

اما چون مسلمانان را توفيق بيعت با او دست نداد، وضع حضرتش در ميان اشان همانند احترام و موقعيت حرمين شريفين مكه و مدينه گرديد كه در دل ايشان از احترام و منزلت والايي برخوردار بود. اما شوگمندانه آنها اين احترام و منزلت را ناديده گرفته، آن را در راه اطاعت كوركورانه و فرمانبرداري از خليفه پايمال نمودند و سخن فرزدق شاعر در اين مورد چه درست از كار درآمد كه گفته بود:

قلوب الناس معك، و سيوفهم مع بني امية. يعني دلهاي مردم با توست، اما شمشيرهايشان در خدمت بني اميه مي باشد.

اكنون در پرتو بررسيهاي گذشته بسادگي مي توانيم مشكل آن روزگار را به شرحي كه بيايد دريابيم.


پاورقي

[1] به تفسير آيه در تفسير طبري و زمخشري و سيوطي و مستدرک الصحيحين، ج 3، ص 172؛ ذخائر القعبي طبري، ص 138؛ اسدالغابه، ج 5، ص 367؛ حليه الاولياء، ج 3، ص 201؛ مجمع الزوائد، ج 7، ص 103 و ج 9، ص 146 مراجعه فرماييد.

[2] مصادر آن پيش از اين آمده است.

[3] صحيح مسلم، باب فضائل علي، کتاب فضائل الصحابه، سنن ترمذي؛ مستدرک الصحيحين، ج 3، ص 150؛ مسند احمد، ج 1، ص 185؛ سنن بيهقي، ج 7، ص 63. و تفسير آيه در تفسيرهاي طبري و سيوطي و اسباب النزول واحدي، ص 74 و 75.

[4] تفسير کشاف و زمخشري و فخر رازي، و نورالابصار، شبلنجي، ص 100.

[5] سنن بيهقي، ج 2، ص 379؛ سنن دارقطني، ص 136.

[6] صحيح بخاري کتاب الدعوات في باب الصلاة علي النبي، و کتاب تفسير در آيه ان الله و ملائکته... صحيح مسلم کتاب الصلاة، باب الصلاة علي النبي بعد التشهد؛ مسند احمد، ج 2، ص ‍ 47 و ج 5، ص 353؛ ادب المفرد بخاري، ص 93؛ سنن نسائي و ابن ماجه و ترميذي و بيهقي، ج 2، ص ‍ 147 و 279؛ دار قطني، ص 135؛ مسند شافعي، ص 23؛ مستدرک الصحيحين، ج 1، ص 269 و تفسير آيه مزبور در تفسير طبري.

[7] سنن ترمذي کتاب المناقب، و ابن ماجه المقدمه، و مستدرک الصحيحين، ج 3، ص 149؛ مسند احمد، ج 2، ص 442؛ اسد الغابه، ص 11 و ج 5، ص 523؛ مجمع الزوائد، ج 9؛ ص 169؛ تاريخ بغداد، ج 8، ص 136؛ رياض النضره، ج 2، ص 199؛ ذخائر العقبي، ص 23.

[8] همان مدرک.

[9] مسند احمد، ج 1، ص 77؛ سنن ترمذي کتاب المناقب؛ تاريخ بغداد، ج 3، ص 287؛ تهذيب التهذيب، ج 10، ص 430 و کنزالعمال.

[10] صحيح بخاري کتاب بدء الخلق، باب مناقب الحسن و الحسين، که در آن آمده است مردي از ابن عمر از خون پشه پرسيد! عبدالله از او پرسيد کجايي هستي؟ مرد گفت اهل عراقم. عبدالله گفت: مردم به اين مرد نگاه کنيد، او از خون کشتن پشه مي پرسد، در حالي که پسر پيغمبر را مي کشند، و من خود از پيامبر خدا(ص) شنيدم که مي گفت حسن و حسين دو گل خوشبوي دنياي منند. و نيز باب رحمت الولد و تقبيله، و ادب المفرد، ص 14؛ سنن ترمذي و مسند احمد، ج 2، ص 85 و 93 و 114 و 153؛ مسند طياليسي، ج 8، ص 160؛ خصائص نسائي، ص 37، مستدرک حاکم، ج 3، ص 165؛ رياض ‍ النضره، ج 2، ص 232؛ حليه ابونعيم، ج 3، ص 201 و ج 5، ص 70؛ فتح الباري، ج 8، ص 100؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 181.

[11] مجمع الزوائد، ج 9، ص 184؛ ذخائر العقبي، ص 130؛ کنزالعمال، ج 13، ص 103 - 114 چاپ دوم.

[12] ترمذي کتاب المناقب، خصائص نسائي، ص 220؛ کنزالعمال، ج 13، ص 99 چاپ دوم.

[13] سنن ابن ماجه فضائل الحسن و الحسين؛ مسند احمد، ج 2، ص 288 و 440 و 531 و ج 5، ص ‍ 369؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص 180 و 181 و 185؛ سنن بيهقي، ج 2، ص 263، و ج 4، ص 28؛ حليه اولياء، ج 8، ص 305؛ مستدرک الصحيحين، ج 3، ص 166 و 171.

[14] مستدرک الصحيحين، ج 3، ص 146؛ تاريخ بغداد، ج 11، ص 285؛ مجمع الزوائد، ج 9، ص ‍ 172؛ ذخائر العقبي، ص 121؛ کنزالعمال، ج 6، ص 266 و 220.

[15] مستدرک الصحيحين، ج 3، ص 165 و 626؛ مسند احمد، ج 2، ص 513 و ج 3، ص 493 و ج 5، ص 51؛ سنن بيهقي، ج 2، ص 263؛ مجمع الزوائد هثمي، ج 9، ص 275 و 181 و 182؛ ذخائر العقبي، ص 132؛ اسد الغابه، ج 2، ص 389؛ رياض النضره، ص 132.

[16] مسند احمد، ج 4، ص 389 و ج 5، ص 354؛ مستدرک حاکم، ج 1، ص 287 و ج 4، ص 189؛ سنن بيهقي، ج 3، ص 218 و ج 6، ص 165؛ سنن ابن ماجه باب لبس الاحمر للرجال، کتاب اللباس، سنن نسائي باب صلاة الجمعه و العيدين، سنن ترمذي کتاب المناقب.

[17] اسباب النزول واحدي، ص 231؛ اسدالغابه، ج 5، ص 530؛ رياض النضره، ج 2، ص 227؛ نورالابصار شبلنجي؛ تفسير آيه در تفسير سيوطي.

[18] به بخش اخبار به شهادت امام حسين(ع) پيش از وقوع آن در همين کتاب رجوع شود.

[19] نهج البلاغه خطبه 205.

[20] به بخش صدور احکام در مکتب اهل بيت، و شکايت حضرت امير(ع) از اجتهاد و تغيير احکام به وسيله فرمانروايان پيش از آن حضرت مراجعه فرماييد.