بازگشت

سپاهيان خلافت حرم پيغمبر را غارت مي كنند


طبري و ديگران آورده اند كه مسلم دست سپاهيان خود را در غارت مدينه بازگذاشت. آنان نيز مردمان بي دفاع را كشتند و اموالشان را به باد غارت دادند. [1] .

يعقوبي مي گويد در سقوط مدينه خلق بسياري كشته شدند و كمتر كسي بود كه جان به سلامت برده باشد. مسلم، حرم پيغمبر (ص)، يعني شهر مدينه را، بر سپاهيانش مباح كرد و دست ايشان را در قتل و غارت و هتگ حرمت مردم آن سامان بازگذاشت. كار تجاوز آنان به آنجا رسيد كه دوشيزگان باردار شدند و فرزند به دنيا آوردند و معلوم نبود كه پدر آن نوزاد چه كساني هستند. [2] .

در تاريخ ابن كثير آمده است كه در جنگ حره هفتصد تن از حافظان قرآن، كه سيصد نفرشان صحابي بودند و درك صحبت رسول خدا (ص) را كرده بودند، كشته شدند. و در جاي ديگر مي گويد در اين واقعه خلق بسياري كشته شدند، به طوري كه چيزي نمانده بود كه مدينه از سكنه اش خالي شود. [3] .

و نيز گفته است: زنان را مورد تجاوز قرار دادند، تا جايي كه گفته شد در آن ايام هزار زن بدون همسر باردار شدند!

و از هشام بن حسان آورده است كه گفت: پس از واقعه حره، هزار زن بي همسر در مدينه فرزند به دنيا آوردند! و از زهري آورده اند كه گفت: هفتصد تن از سران مهاجر و انصار كشته شدند و تعداد كشته شدگان موالي و آنهايي كه تشخيص داده نمي شد كه برده اند يا آزاده، به ده هزار نفر مي رسيد! [4] .

در تاريخ سيوطي آمده است كه واقعه حره از دروازه طيبه آغاز گرديد و گروه بسياري از صحابه و غير ايشان كشته شدند و مدينه به باد غارت رفت و هزار دوشيزه مورد تجاوز قرار گرفت. [5] .

دينوري و ذهبي آورده اند كه ابوهارون عبدي گفت: من ابوسعيد حذري را ديدم كه موي سپيد ريشش از دو سوي صورتش بسيار كوتاه، و در چانه بلند باقي مانده بود. از او پرسيدم: اي ابوسعيد! ريشت چه شده است؟! گفت: بلايي است كه ستمگران شامي در واقعه حره به سرم آوردند. آنها به خانه ام ريختند و دارو ندارم، حتي كاسه آبخوريم را به غارت بردند و سپس از خانه بيرون رفتند. پس از ايشان ده نفر ديگر به خانه ريختند، در حالي كه به نماز ايستاده بودم. آنها همه جاي خانه را كاويدند و چيزي نيافتند و بر اين تاسف خوردند. پس مرا از مصلايم كشاندند و بر زمين زدند و هر كدامشان به نوبه خود اين بلا را كه مي بيني بر سرم آورند و بر زمين زدند و هر كدامشان به نوبه خود اين بلا را كه مي بيني بر سرم آوردند و جاي ريشم را در دو سواز بن كندند و بدين صورتم درآوردند و آنچه را سالم مي بيني، آن قسمت است كه در ميان خاك و خاشاك فرو رفته بود و به آن دست نيافته اند. من هم آن را همچنان گذاشته ام تا با همين قيافه خدايم را ملاقات كنم. [6] .

آري آن سه روز، اين چنين بر مدينه پيامبر خدا (ص) گذشته است.


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 7، ص 11؛ تاريخ ابن اثير، ج 3، ص 47؛ ابن کثير، ج 8، ص 220.

[2] تاريخ يعقوبي، ج 6، ص 251.

[3] تاريخ ابن کثير، ج 6، ص 234.

[4] تاريخ ابن کثير، ج 8، ص 22.

[5] تاريخ الخلفاء سيوطي، ص 209؛ تاريخ الخمسي، ج 2، ص 302.

[6] الاخبار الطوال دينوري، ص 269؛ تاريخ الاسلام ذهبي، ج 2، ص 357.