بازگشت

نواميس بني اميه در پناه امام سجاد


ابوالفرج در اغاني مي نويسد كه مروان به نزد عبدالله بن عمر رفت و گفت: اي ابو عبدالرحمان! مي بيني كه مردم عليه ما شوريده اند. پس تو اهل و عيال ما را در پناه خود بگير. فرزند عمر پاسخ داد: من نه كاري به كار شما دارم و نه به اينان.

مروان با اين پاسخ برخاست و در حالي كه بيرون مي رفت، گفت: مرده شوي اين اوضاع و دين و آيينت را ببرد! آنگاه به نزد علي بن الحسين آمد و از آن حضرت درخواست كرد كه اهل و عيال او را در پناه خود بگيرد. امام خواهش او را پذيرفت و حرم مروان و همسرش ام ابان، دختر عثمان، را زير حماي خود به همراه دو فرزندش محمد و عبدالله به طائف فرستاد.

طبري و ابن اثير آورده اند در آن هنگام كه مردم مدينه فرماندار و نماينده يزيد و افراد بني اميه را از مدينه بيرون كردند، مروان به نزد عبدالله بن عمر رفت و از او خواست تا خانواده او را در پناه خود بگيرد. اما فرزند عمر زير بار خواهش مروان نرفت. اين بود كه به علي بن الحسين مراجعه كرد و گفت:

اي ابوالحسن! من بر تو حق خويشاوندي دارم، حرم مرا در كنار حرم خويش ‍ در امان گير. امام در پاسخ او فرمود: باشد. پس مروان خانواده اش را به نزد امام فرستاد و آن حضرت نيز آنها را به همراه خودش از مدينه بيرون مي برد و در ينبع جاي داد. [1] .

در تاريخ ابن اثير آمده است كه مروان، همسر خود عايشه، دختر عثمان بن عفان، و ديگر افراد خانواده اش را به خدمت علي بن الحسين فرستاد و آن حضرت نيز اهل و عيال مروان را به همراه خانواده خود به ينبع فرستاد.

در اغاني نيز آمده است كه مردم، بني اميه را از مدينه بيرون كردند و مروان نماز گزاردن با مردم را نخواهد داشت، ولي مي تواند با خانواده اش نماز بخواند. اين بود كه مروان با آنها نماز گزارد و بيرون شد. [2] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 7، ص 7؛ تاريخ ابن اثير، ج 4، ص 45.

[2] اغاني، ج 1، ص 36.