بازگشت

بخشش و استمالت


ابن اعثم مي گويد چون حسين (ع) به شهادت رسيد، عراقين (بصره و كوفه) به فرمان عبيدالله زياد سر فرود آوردند و يزيد نيز او را به يك ميليون درهم جايزه سرافراز كرد كه با آن كاخهاي حمراء و بيضاي خود را در بصره ساخت و در بناي آنها هزينه فراوان به كار برد. او زمستانها را در حمراء و تابستانها را در بيضا مي گذرانيد. نامش در همه جا پيچيد و آوازه كارش به گوش همگان رسيد. گشاده دستي كرد و با دينار و درهم مردان نامي را به خدمت گرفت و شعرا به مدح و ستايش شعرها سرودند. [1] .

مسعودي نيز مي گويد روزي يزيد پس از كشتن حسين (ع)، به ميخوارگي بنشست، در حالي كه ابن زياد در جانب راستش نشسته بود. پس روي به ساقي كرد و گفت:



اسقني شربة تروي مشاشي

ثم مل، فاسق مثلها ابن زياد



صاحب السر و الامانة عندي

و لتسديد مغنمي و جهادي



پياله اي از شراب به من بده كه تا مغز سرم نفوذ كند، و مانند آن را هم به ابن زياد بنوشان كه همراز و امانت دار من است و مرا در لشكركشيها هم به پيروزي مي رساند.

آنگاه آوازخوانان را فرمان داد تا به دف بكوبند و همين اشعار را بخوانند. [2] .

به نظر ما مقصود از لفظ ابن زياد در شعر يزيد، همان عبيدالله زياد است. در صورتيكه ابن اعثم ابن زياد را در اين شعر مسلم بن زياد معرفي كرده و گفته است: يزيد به او گفت: محبت كردن به شما فرزندان زياد، بر خانواده ابوسفيان واجب است. و سپس روي به خان سالار خود كرد و گفت سفره بيفكن. پس غذا آوردند و ايشان بخوردند و سير شدند. آنگاه يزيد فرمان داد تا شراب آوردند و چون جام به گردش افتاد، يزيد روي به ساقي خود كرد و گفت:



اسقني شربة تروي عظامي

ثم مل، فاسق مثلها ابن زياد



موضع العدل و الامانة عندي

و علي ثغز مغنم و جهادي [3] .



اين سخن يزيد در خور عبيدالله بن زياد است نه برادرش مسلم. و دور نيست كه يزيد اين دو بيت را نسبت به هر دو برادر و در دو مجلس سروده باشد.

دليل بر اين ادعا سخن ابن جوزي است. در تذكره خود كه مي نويسد: يزيد امر به احضار ابن زياد كرد و چون حاضر آمد اموالي فراوان و تحفه هايي عظيم به او احضار بخشيد. او را به خود نزديك ساخت و بر مقام و منصبش ‍ بيفزود و با خويشتن به اندرون حرم و نزد زنانش برد و نديم و محرم اسرار خود گردانيد. پس شبي با وي شراب نوشيد و مغنيان را فرمان داد تا بخوانند و آنگاه خود چنين سرود: اسقني شربة.... [4] .

اينها بخشش و استمالت يزيد به فرمانده سپاهش بود. اما درباره آنچه به افراد سپاهش بخشيده است، بلاذري مي گويد يزيد به ابن زياد نوشت: به مردم كوفه، مردمان چشم بر حكم و گوش بر فرمان آن سامان، دست بخشودگي بگشاي و مستمري ايشان را دو برابر كن. [5] .

و بدين سان كشندگان حسين (ع) روزگاري را در شادماني و سرور و نشاط و شادكامي سر كردند، تا آنگاه كه آثار كارهايشان آشكار گرديد، و آن زماني بود كه از كرده پشيمان شده، دست ندامت بر سر زدند!


پاورقي

[1] فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 252.

[2] مروج الذهب مسعودي، ج 3، ص 67.

[3] فتوح ابن اعثم، ج 5، ص 254.

[4] تذکره خواص الامه، ص 164.

[5] انساب الاشراف بلاذري، ص 220.