بازگشت

حمله پيادگان به خيمه هاي حرم حسيني


ابومخنف در ضمن سخنان خود در همين مورد مي گويد:

شمر بن ذي الجوشن به همراه ده تن از افراد پياده كوفي خود رو به خيمه هاي حسيني، كه پردگيان و بستگان و همراهان حضرتش در آنها قرار داشتند، نهاد. چون امام اين مطلب را دريافت، بانگ برآورد:

ويلكم! ان لم يكن لكم دين و لا تخافون يوم المعاد، فكونوا في أمر دنياكم أحرارا ذوي أحساب. امنعوا رحلي و أهلي من طعامكم و جهالكم يعني واي بر شما! اگر ديني نداريد و از روز قيامت نمي هراسيد، در امر دنيايتان مرداني آزاده و بلندنظر باشيد و خيمه ها و پردگيانم را از دسترس مشتي او باش و جهالتان به دور داريد.

شمر با شنيدن سخنان امام خطاب به حضرتش گفت: حق با توست اي پسر فاطمه! و با همان پيادگان كه در ميانشان افرادي چون ابوالجنوب (عبدالرحمان جعفي) قشعم بن عمرو بن يزيد جعفي، صالح بن وهب يزني، سنان بن انس نخعي و خولي بن يزيد اصبحي به چشم مي خوردند، رو به حسين آوردند و پيرامون حضرتش را گرفتند و شمر پياپي آنها را تشويق مي كرد كه شتاب كنند و كار امام را بسازند. چون در آن ميان نظرش به ابوالجنوب، كه غرق آهن و پولاد و انواع ابزار جنگي بود، افتاد، به او گفت: پيش برو و كارش را تمام كن! ابوالجنوب پاسخ داد: تو خودت چرا نمي روي؟ شمر گفت: تو با من گستاخي مي كني و ابوالجنوب نيز جواب داد: تو به من فرمان مي دهي؟!

طرفين چند فحش و ناسزا نثار يكديگر كردند و سرانجام ابوالجنوب، كه مردي شجاع و رزمنده بود، بر سر شمر فرياد كشيد كه: وادارم مي كني كه با سنان نيزه چشمت را درآورم! شمر با شنيدن اين تهديد از ابوالجنوب روي بگردانيد و گفت: به خدا قسم اگر مي توانستم تو را به سختي تنبيه مي كردم. [1] .


پاورقي

[1] تاريخ طبري، ج 2، ص 362 - 363 چاپ اروپا.